همش تقصير خانم آزاده نامداري و برنامه جمع ما بود كه يك مرد سه زنه را به برنامه‌اش آورد و دوباره اين پرونده كهنه را باز كرد. هر كسي يك موضعي گرفت. بعضي‌ها گفتند اين آقاهه بدآموزي دارد. بعضي‌ها گفتند چرا به مهمانتان گفتيد بالاي چشمش ابروست، سه تا زن گرفته! از ديوار خونه مردم كه بالا نرفته! بعضي‌ها گفتند ما ديگه تلويزيون نگاه نمي‌كنيم. بعضي‌ها هم گفتند بايد همان جا چشم‌هايش را در مي‌آورديد تا درس عبرتي شود براي ديگر مردان.

مي‌‌گويند بزرگ‌ترين جنگ دنيا پس از جنگ جهاني اول و دوم جنگ بين زن و شوهرهاست. اول كه اين جمله را بشنويد ممكن است از تعجب شاخ در بياوريد اما كمي كه دقت كنيد شما هم سرتان را به نشانه تاييد تكان مي‌دهيد. براي درك اين مطلب بايد تعداد زن و شوهرهاي دنيا را در نظر بگيريد و تعداد روزهايي كه در سال با هم سر مسايل مختلف بحث مي‌كنند. همچنين تعداد موضوعاتي كه زوجين با هم در آن اختلاف‌نظر دارند و...
از آن طرف خيلي از مجله‌ها رفتند سراغ اين كه چند زنه بودن چه ضررها و احتمالا چه فوايدي دارد.
چند نفر مرد صدا كلفت هم با دفتر مجله تماس گرفته‌اند و گفته‌اند زودتر تكليف ما را مشخص كنيد كه ما بالاخره زن دوم بگيريم يا نه! خيلي از جوان‌هاي مجرد هم با دفتر مجله تماس گرفته‌اند و گفته‌اند هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز ‌اندر خم يك كوچه‌ايم. بگذاريد اولي‌اش را بگيريم دومي پيشكش. يعني اين كه ما دنبال ازدواج دايم با فقط و فقط يك زن هستيم. چرا كسي به فكر ما نيست؟!