-
مدیر بازنشسته
مي دو ساله و محبوب چهارده ساله
همين بس است مرا صحبت صغير و كبير
-
کاربر سایت
یارم امشب از جدایی می نوشت
از تمام بی وفایی می نوشت
شعله ی عشق او بالا گرفت
مهر او در سینه ی من جا گرفت
گرمی دستش تسلای دل است
مهربانی در کلامش کامل است
عاشق یک لحظه دیدارش شدم
من ندانسته گرفتارش شدم
-
مدیر بازنشسته
منم آن ساغی دل شکسته
که از عشق خواند یه روز
عشقش صغیر بود اما کبیر
ویرایش توسط bos3000 : 2010/03/21 در ساعت 01:20
:icon_pf(57):
-
مدیر بازنشسته
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من غریب شبگرد مبتلا کن
-
مدیر بازنشسته
نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد
بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد
-
مدیر بازنشسته
درآ كه در دل خسته توان درآيد باز
بيا كه در تن مرده روان درآيد باز
-
مدیر بازنشسته
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
-
مدیر بازنشسته
تا نگردي آشنا زين پرده رمزي نشوني
گوش بيگانه نباشد جاي پيغام سروش
-
مدیر بازنشسته
شیر را بر گردن ار زنجیر بود
بر همه زنجیر گیران میر بود
-
مدیر بازنشسته
دیری است که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
کلمات کلیدی این موضوع
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن