مشاهده RSS Feed

ya ali

اي خدا مرا اين عزت بس كه بنده ي تو باشم اين فخرم بش كه پروردگارم تو باشيتو آنچناني كه من دوست دارمپس مرا آنسان كه مي خواهي بگردان آمين

  1. بسم الله الرحمن الرحیم

    بسم الله الرحمن الرحیم





    به ادعای معرفت و تبیین، سخن گفتن از غیرت عشق،حماسه ی صبر،مظهر المظاهر،حضرت زینب،علیهاسلام، کار خیل رسل نیست که آنان در سلک و مسلک پرده داری عقل پیچیده در نفسند و کار ملایک مقرب نیست که آنان در عرض و معرض پردگیان عقل بی خبر از نفسند و کار مومنان
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  2. روایت محرم تا فتح خون – 4

    آیا فقط مردمان سال شصت و یک هجری ؛آنهم بعضی مرمان مکه و کوفه و مدینه ؟

    آیا ما مردمان این قرن حق انتخاب نداریم ؟ آیا محکوم هستیم به نشستن و مشاهده کردن؟

    فصل چهارم کتاب شهید آوینی جوابی ست بر این سوال:

    قافله عشق در سفر تاریخ است و این تفسیری است بر آنچه فرموده اند: كل یوم عاشورا و كل ارضٍ كربلا... این سخنی است كه پشت شیطان را می لرزاند و یاران حق را به فیضان دائم رحمت او امیدوار می سازد.

    اما چگونه است قافله ای که در سال
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  3. بسم الله الرحمن الرحیم

    بسم الله الرحمن الرحیم

    با غروب خورشید در تاسوعا تشنگی در کربلا طلوع میکند.جایگاه عطش چیست که اینگونه پیشانی مصایب کربلا می شود.

    چرا همه وقایع کربلا با آب آغاز می شود و فجایع آن با آب پایان میگیرد.سیراب نمودن لشگر حر و تشنگی پادشاه عشق در گودال .تشنگی کربلاییان عطش شهادت و کشته شدن است وشهید آوینی چه زیبا مفهوم جمله را به
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  4. ناشئه الیل

    فصل ششم: ناشئه الیل

    راوی

    اینك زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته كه غروب كند . دیگر تا آن نبأ عظیم ، اندك فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند . فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر. فرات تشنه
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده
  5. خاطرات سومار 1

    خاطرات سومار 1
    همانطور که وعده کردم در این پست؛ به ذکر چند خاطره از سفر سومار می پردازم.

    در این سفر قسمت نشد هیچکدوم از دوستانم، همراهم باشند و تنها بودم. طبق تقسیم بندی مسوول اردو، در صندلی کنارم در اتوبوس یک خانم 26 ساله نشست و کم کم در طول مسیر، هم کلام شدیم و کلی رفیق شدیم. متأهل بود و یک پسر 7 ساله داشت و به قول خودش زیاد تو خط شهدا و این مسائل نبوده. ولی به تدریج مسائلی براش پیش میاد که مسیر زندگیش عوض میشه.

    این خاطره، به نقل از همسفر عزیزمه
    ...
    دسته بندی ها
    دسته بندی نشده