تنها زير بارون

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
  1. erfan-autumnboy
    erfan-autumnboy
    اين گروه كسل كننده نيست و قصدش اين نيست كه ناراحتي و تنهايي رو نشون بده اين گروه فقط احساس حاليشه و همين از كسايي كه ميتونن احساس به خرج بدن دعوت ميشه بيان اينجا كسايي هم كه ميخوان مسخره كنن نيان بهتره البته شايد اونطور ادمي نباشه ولي همه جا آدمايي هستن كه مسخره ميكنن مخصوصا تنهايي و عشق و احساس و ....
    راستي ميتونين براي حل كردن مشكل هاي احساسي و تنهايي هاتون روي اين گروه حساب كنين


    من خسته ترين واژه ملموس غروبم كاش در اين وسعت سبز يك نفر درد مرا ميفهميد
  2. mahshid
    mahshid
    بعد مرگم اعضای بدنم را اهدا کنید شاید اون موقع وصله ی تن‌ کسی‌ شدم !
  3. mahshid
    mahshid
    عمريست با باد همسفر بودم...او را ،من ميشناسم ،كه برگ پاييزي ام... هر جا برود با او ميروم....تا اثبات كنم چون درخت بي وفا نيستم... كه برگ هاي سبز ِرنجيده را به جرم زرد رنگي از خود برانم.... ميخواهم ببينم درخت، زمستان با عرياني چه ميكند...!!! آنوقت به او بگويم... افسوس..من را كه به دست باد دادي...يادت نبود...درخت را به رقص برگ ميشناسند؟؟؟؟
  4. mahshid
    mahshid
    همدردت بودم وقتی که دردهایت تمام شد رفتی من ماندمو هزاران درد ناگفته
  5. mahshid
    mahshid
    از ما که گذشت ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند . . .
  6. erfan-autumnboy
    erfan-autumnboy
    وقتیکه به دنیا اومدم رو دستم نوشته شده بود تنها برای....وقتیکه بزرگ شدم همیشه دنبال ادامه جمله بودم از هرکی میپرسیدم میگفت: یه نیمه گمشده است باید به دنبال تو باشم من هم به این امید که جملم به تنها برای تو ختم میشه رفتم به دنبال نیمه گمشدم آره!!!پیدا کردم و رو دستم نوشتم تو اما این تو بعد از یه مدت پاک شد بعد فهمیدم این تو نبود که جمله را تمام میکرد بلکه؛ تنها برای همیشه بود

  7. erfan-autumnboy
    erfan-autumnboy
    روی سنگ قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت زیر باران غزلی خواند،دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد پسري ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
  8. .رها
    چه کسی میداند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی ؟ چه کسی میداند که تو در حسرت یک روزنه
    در فردایی ؟
    پیله ات را بگشا.
    تو به اندازه یک پروانه
    زیبایی.
  9. *Croon*
    *Croon*
    همنشین خوب ، بهتر از تنهایی است
    وتنهایی بهتر از همنشین بد . . .
    (پیامبر اکرم (ص))
  10. *Croon*
    *Croon*

    تنهاتر از همیشه

    رها کن و رها شو و پرده برگیر از رازی تاریک ، که من عریانی حقیقت را می طلبم.

    مرا طاقت سردرگمی در این جاده های بی انتها ، سرد و بی اندازه سنگدل نیست .

    کجاست دستان طلایی خورشید ؟

    کجاست چشمان آرام مهتاب ؟

    پر بگیر و پرده از شب بکش تا من طلوع داغ چشمانت را بنگرم

    و جان بده به لحظه های خفته از جدایی و اندوه

    اینجا هر چه هست غم است و ترس و حرمان و اندوه

    همه در نیاز شب ، همه در فکر شکار

    همه نگاهها خالی ، همه دستها پر از رنگ سیاه رخوت

    همه دلها خانه پر رنگ ریا ، همه لبها مخفیگاه امن نیشها ، زهرها ، دردها ،

    همه چشمها سیاهچال دروغ ، پناهگاه ریا

    و من اینجا آخر آخر دوستی مانده ام تنها

    پر از ترس و هراس

    همه روحم قطره قطره جاری در سکوتی محزون در هیاهویی تلخ

    دل من غریق این همه درد ، تنهاتر از نفس بهار

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین