پسرونه(اگه دخترا خواستن بيان)

  1. khano0mi_67
    khano0mi_67
    در بند نیم ز هیچکس میدانی

    در درد توام به صد هوس میدانی

    گر هستوم و گر نیستم انجا که منم

    خالی نیم از تو یک نفس میدانی
  2. عموری
    عموری
    ستاره

    ستاره وقتی میشکنه میشه: شهاب
    ولی
    دلی که میشکنه میشه: سوال بی جواب

    گفتمش بی تو چه باید کرد؟ عکس رخساره ی ماهش را داد

    گفتمش همدم شب هایم کو؟ تاری از زلف سیاهش را داد

    وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد

    یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد
  3. عموری
    عموری
    برای تنهایی ات - گمنام


    براي تنهايي ات
    گريستم
    نه بخاطر بوسه
    نه بخاطر جسم عريانت
    به خاطر خودت
    به خاطر زنانگي پاکت
    نه بخاطر تنهايي من
    نه بخاطر فراموشي
    بخاطر به تو انديشيدن
    در لحظات زندگي
    به خاطر پاکي کلامت
    در اعلام عشق
    نه بخاطر جبران خطاي ديروز
    نه بخاطر قضاوت فردا
    بخاطر امروزت
    به خاطر هر روزت
    نه بخاطر آن شب ها در کنار تو
    نه به خاطر امشب
    در غياب تو
    بخاطر عشق نهانت
    که دنياييست
    بخاطر تنهايي ات
    در عين ازدهام
    نه بخاطر فريب تو
    نه بخاطر ترهم
    به خاطر خاطرات ديروز
    به خاطر روياهاي فردا
    به خاطر تکيه گاهي امن براي تو
    بخاطر معمني آسوده
    براي عشق
    و تو
    گريستن...
  4. عموری
    عموری
    در عمق قلبم آتشى است
    قلبى سوزان.
    در عمق قلبم آرزويى است براى آغاز.
    من در احساساتم ميميرم.
    دنياي من در خيال است.
    من در روياهايم زندگي مي كنم بلى در روياهايم . . .
    تو در قلب من هستى
    تو در وجود منى
    هر جا كه بروم
    جلوه گرش خواهم بود و خواهم كرد.
    تورا بى پايان دوست دارم
    و تا هميشه نگه خواهم داشت حضور سبزت را اى عزيزترينم.
    همواره در كنارت خواهم ماند . . .
    مثل بهشت است ديدن چشمهاي جادويى تو.
    بهشت چشمانت مرا به اوج آسمان مى برد.
    من عاشق تو هستم
    بهترينم
    عزيزترينم
    نازنينم
    مراقب خودت باش . . .
    وقتى كه لبخندت را ميبينم ديوانه وار خوشحال مى شوم.
    من صداي قلبت را مى شنوم . . .
    من گلها را حس مى كنم
    من بارش را حس مى كنم اما . . .
    تنها با وجود پاك تو بهترينم . . . !
  5. آرشیدا
    آرشیدا
    مست شد...خواست که ساغر شکند!
    عهد شکست...
    فرق پیمانه و پیمان ز کجا داند، مست...

  6. آرشیدا
    آرشیدا
    هی فلانی!
    دیگر هوای برگرداندنت را ندارم…
    هرجا که دلت میخواهد برو…
    فقط آرزو میکنم
    وقتی دوباره هوای من به سرت زد، آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت، باز هم آرام نگیری…
    و اما من…
    بر نمیگردم که هیچ!
    عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،
    که نتوانی لم دهی روی مبل های راحتی،با خاطراتم قدم بزنی!
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6