هدف از ارائه اين مقاله بررسي اجمالي ميزان آشنايي غرب به ويژه فرانسه با فرهنگ و ادبيات ايران است تا با بررسي شعاع تأثير و عمل ادبيات ايران شايد از دام عقده حقارتي كه گرفتارمان كرده، رهايي يابيم و به غروري شايسته برسيم و بدانيم كه ادبيات ما هنوز زايندگي و آموزندگي خود را از دست نداده است و ما به جاي پناه بردن به تئوريها و ادبيات غرب و مقلد ادبي بودن خود مي توانيم سرچشمه و تأثيرگذار باشيم. ولي براي اين منظور بايد شناختي دقيق از آثار گذشتگانمان داشته باشيم و با ديد و بينشي نو در آنها تأمل كنيم تا بتوانيم عناصر جادويي قابل بهره برداري ادبيات خود را بشناسيم و مائده اي متناسب با ذوق و فهم مخاطبين امروزين خود فراهم آوريم.
ادبيات تطبيقي، شاخه اي از نقد ادبي است كه شعاع عمل و بازتاب ادبيات و فرهنگ ملي را در ادبيات ديگر ملتهابررسي مي كند كه اين انعكاس از طريق تأثير و نفوذ شاعران و نويسندگان يك كشور بر ديگر كشورها مشخص مي شود. مثلاً تأثير حافظ در گوته و يا تأثيرپذيري احمد شاملو از پل آلوآر (۱۹۵۳ـ۱۸۹۵ Paul Eluard) .
در مجموع ادبيات تطبيقي يك دادوستد ادبي ـ فرهنگي است. چون با انتقال فرهنگ ها و تأثير آنها بر هم، ادبيات كه يكي از اركان فرهنگ است نيز انتقال پيدا مي كند. و در اين نقل و انتقالها و تأثيرگذاريها و تأثيرپذيري هاي ادبي، سفرنامه هاي نويسندگان و شعرا نقش بسيار مهمي دارد.
در اينجا لازم به ذكر است كه تأثيرگرفتن از يك اثر به معناي مقلد ادبي بودن نيست. تأثيرپذيري از يك اثر بسط دهنده انديشه ما تقليد نشانه ذهن بسته مؤلف است. چون مقلد از قالب سطحي يك اثر نسخه برداري مي كند هميشه روي به گذشته دارد. ولي آنكه به نيت تأثيرپذيري به يك اثر رجوع مي شود و با صاحب اثر به همصدايي برمي خيزد و با خلاقيت خود و با انديشه اي باز به علاوه تجربيات گذشتگان اثري نو مي آفريند كه بر آثار قبل از او برتري داشته باشد و اينچنين به اثر خود رنگ استقلال مي زند و خود را در حصار تقليد مسدود نمي كند تا بتواند خود او نيز بر آيندگان تأثيرگذار و برايشان الگو باشد و در پس زمان محو نگردد.
تأثير ادبيات فارسي بر غرب در قرن بيستم كه عصر تكنولوژي ناميده مي شود بيش از ديگر قرون است. چون از يك سو شمار آثار ترجمه شده فارسي به زبانهاي غربي بيشتر شده است و از سوي ديگر غرب به علت صنعتي شدن و پيشرفتهاي بي حدومرز در عرصه تكنولوژي از آرامش و خوشبختي فاصله گرفته است و دچار بيم و هراس و استرسهايي شده كه از ويژگيهاي جوامع صنعتي است.به همين دليل غربيان با چشماني هراسناك به آينده مي نگرند و اميدوار هستند كه با شناخت بيشتر آثار شرقي، راه چاره اي براي اين درد خود بيابند. غربيان كه خود را كاروان سالار جامعه بشري مي دانند به اين نتيجه رسيده اند كه بايد راه رفته را از سرگرفت و به سرچشمه انديشه و تمدن يعني فرهنگ و ادب شرق بازگشت تا شايد براي بن بستهاي نسل حيرت زده انساني راه فراري پيدا شود و به همين دليل است كه ادبا و انديشمندان غربي متوجه «ادبيات شرقي و بويژه شعر فارسي» شدند.
سفرنامه «شاردن» اولين اثري بود كه فرانسويان را با ايران و نويسندگان ايراني آشنا كرد و پس از آن فرانسويان با كتاب «هزار ويكشب» كه توسط «گالان» به فرانسه ترجمه شده بود با ادبيات ايران بيشتر آشنايي پيدا كردند. و اين دو كتاب در توجه فرانسويان به ايران بسيار نقش داشت. و بيش از همه اينها ترجمه مختصر «گلستان سعدي» به زبان فرانسه و تأثير آن بر شاعر بزرگ افسانه سراي فرانسه، لافونتن (La Fontaine) (۱۶۹۵ـ،۱۶۲۱ قابل ذكر است كه علاوه بر لافونتن، فلوريان (Flouian) نيزبرخي از حكايتهاي اخلاقي خود را از ادبيات فارسي و بويژه سعدي الهام گرفته است.
اما بتدريج ترجمه پراكنده آثار ادبي فارسي سبب شد كه نويسندگان مقتدر ديگري چون ولتد ۱۷۷۸ـ۱۶۹۴(Valtaite و منتسكيو (۱۷۵۵ـ۱۶۸۹ Montesquieu) در نوشته هاي خود از آثار ايراني تأثير بگيرند. و كتاب مشهور منتسكيو به نام «نامه هاي ايراني» (lettres Persanes) بسيار موردتوجه قرارگرفت و موجب شد تا اين شيوه جديد ادبي يعني بيان مطالب به صورت نامه نگاري، پيروان زيادي پيدا كند. و اينچنين به تدريج انديشه نويسندگان و شاعران ايراني منبع تفكر، تأمل و الهام براي نويسندگان فرانسوي شد.
از ديگر شاعران فرانسوي كه توجه خاصي به ادبيات فارسي داشت و تأثير فكر و ذوق ايراني را مي توان در آثار او ديد، «آندره دوشنيه» (Andte de) (۱۷۹۴ـ۱۷۶۲ Chenierاست. او در سالهايي كه عضو سفارت فرانسه در لندن بود با آثاري آشنا شد كه جونز از فارسي به زبان انگليسي و فرانسه ترجمه كرده بود و در اين سالها او به مطالعه و تحقيق درباره وزن شعرفارسي پرداخت. «پي ير لوئيس» نيز از ديگر شاعران فرانسوي بود كه در مقاله اي شعر فارسي را با شعر عربي مقايسه كرد و شعر عربي را برتر دانست.
در قرن هفدهم شاعران كلاسيك از جمله پي ير كرني Pierre Corneille (۱۶۸۴ـ۱۶۰۶ و راسين (۱۶۹۹ـ۱۶۳۹ Racine ) و همچنين شاعران فرانسوي قرن هجدهم از تاريخ ايران كهن در خلال نوشته هاي تاريخ نويسان يوناني الهام مي گرفتند.
در قرن نوزدهم تأثير شعر فارسي در آثار شاعران رمانتيك فرانسوي بيش از پيش محسوس است. شعر «گلهاي سعدي» اثر مارسيلين دبردوالمر (valmore) در اين دوره بسيار مشهور است. و علاوه بر سعدي، نام شاعران بزرگي چون خيام، حافظ و فردوسي بارها به زبان و قلم شاعران رمانتيك فرانسه جاري شده است و شاعران فرانسوي چون «آلفرد دوموسه»، «هانري دورنيه»، «كنتس دونوآي»، «تريستان كنيگ سور»، «پل فور»، «پرنس بي بسكو» و بويژه «لويي آراگون» سپاس خود را نسبت به شاعران گذشته ايران هيچگاه پنهان نكردند.
توجه فرانسويان به آثار ادبي ايران در دوقرن اخير شايد تعجب برانگيز باشد. يكي از علل اين توجه اين است كه شاعران رمانتيك فرانسه معتقد بودند كه براي غني كردن ادبيات فرانسه بايد از ادبيات ملل گوناگون بهره گرفت و ادبيات ملي را وسعت بخشيد و عامل ديگر «ديوان شرقي گوته» بود كه شاعران فرانسوي را متوجه عمق و قدرت ادبيات فارسي كرد.
چون «گوته» مورد توجه نويسندگان و شاعران فرانسه بود و از آنجايي كه خود گوته، شاعران ايراني بويژه حافظ را مورد تحسين قرار مي داد بدين ترتيب «ديوان شرقي گوته» تأثير زيادي در شناخت فرانسويان از شاعران ايراني داشت.
ويكتور هوگو (۱۸۸۵ـ۱۸۰۲ Victor Hugo) كتاب مشهور «دختران شرقي» خود را با الهام از ادبيات فارسي نگاشته است و بدون اينكه اين اثر شبيه هيچ يك از شاهكارهاي ادبي فارسي باشد انديشه و ذوق شاعران ايراني در آن حل و جذب شده است. علاوه براين هوگو در كتاب «خدا» به شيوه ماني گرايش پيدا مي كند و حتي يكي از اشعار بلند خود را «آيين ماني» مي نامد.
ترجمه «شاهنامه فردوسي» توسط ژول مول (Jule Mohl) كه بسيار مورد ستايش سنت بوو (Sainte - Beuve) نيز قرار گرفت، در ساختن قطعه اي با عنوان «به فردوسي» مايه الهام هوگو شد كه در «افسانه قرون» جاي گرفته است.
در سال ۱۸۸۸ متن كامل ديوان منوچهري با متن فارسي و مقدمه اي بسيار مفصل در بررسي دوره معاصر منوچهري توسط «كازيميرسكي» به زبان فرانسه انتشار يافت و حدود بيست سال بعد كما بيش در «مائده هاي زميني» (Les nowurtwres teuestres) اثر برجسته آندره ژيد (۱۹۵۱ـ ۱۸۶۸ Andre Gide) و در شعر «انارها» (Les grenades) اثر پل والري (۱۹۴۵ـ ۱۸۷۱ Paul Valirg) تأثير خود را نشان داد.
والري در اين شعر، انار را با مغز انسان وسپس با مغز خود قياس مي كند و هر دانه را نشانه اي از تفكر مي داند:
... اي انارهايي كه به خميازه دهان باز كرده ايد
اگر خورشيدهايي كه مهر شما برآنهاست
شما را به كارهاي غرورآميز واداشته اند
واگر جدارهاي ياقوتي شما را از هم شكافته اند
واگر زر خشك پوسته تان
به درخواست يك نيرو
به گوهرهاي سرخگون عصاره بدل مي گردد
اين گسستگي تابنده
مرا به ياد روحي مي اندازد كه
همسان با ساختمان مرموز انار، داشته ام.
كه هر فرد كارشناسي در ادبيات فارسي شباهت اين شعر را با وصف هاي منوچهري كاملاً حس مي كند.
حدود ۲۰۰ سال پس از ترجمه «هزار و يكشب» توسط گالمان، مجدداً دكتر «ماردروس» آن را در ۱۶ جلد به فرانسه ترجمه كرد كه بسيار مورد تحسين شاعران و نويسندگان معاصر قرار گرفت. دكتر ماردروس اين ترجمه را به ياد بود «استفان مالارمه» (۱۸۹۸ـ ۱۸۴۲ Stephane Mallorne) اهدا كرد و هر يك از شانزده جلد اين كتاب را به يكي از شاعران ونويسندگان معاصر فرانسه تقديم مي كند. منجمله: والري، هانري درونيه، پي ير لوئيس، آندره ژيد، موريس مترلينگ و... كه همه آنها بعدها در پهنه ادبيات فرانسه درخشيدند و بسياري از آنان كمابيش با ادب فارسي مأنوس بودند.
مالارمه كه استاد آندره ژيد و والري و شاعران همنسل آنان بود طبعاً در جلب توجه اين جوانان به آثار ايراني تأثير مسلم داشت. مالارمه در حالي كه به مطالعات تطبيقي در اساطير هند وايران از يك سو و يونان وروم از سوي ديگر مي پرداخت در انگليس با جان پين (Jahn Pagne) مترجم رباعيات خيام به زبان انگليسي و در نتيجه با اشعار خيام آشنا مي شود و همچنين مالارمه مقدمه اي مفصل بركتاب «واثق» مي نويسد كه اين كتابي است به قلم بك فورد (Beck Ford) انگليسي، كه به شيوه هزار و يكشب به زبان فرانسه نگاشته شده است.
مالارمه كه از پيشگامان مكتب سمبوليسم بود بسياري از نقادان غرب و خاورشناسان شيوه كار او را به سبك هندي بسيار نزديك مي دانند و از طرفي ديگر چون مالارمه از شاعران برجسته بود بسياري از شاعران معاصر ايران نيز متأثر از او هستند. به عنوان مثال «نيما يوشيج» با مالارمه شباهتهاي بسياري دارد و در اشعار خود بسيار از او تأثير گرفته است. نيما مانند مالارمه منطق را كنار مي نهد و در عالم افكار و دنياي علوي زندگي مي كند. شعر نيما مانند اشعار مالارمه از مكاشفات روحي ساخته شده است.
تأثير انديشه و ذوق شاعران ايراني چون «صائب» حتي در آثار «شارل بودلر» (۱۸۶۷ ـ ۱۸۲۱ Charles Bawdelarie) نيز ملموس است، چون بودلر تحت تأثير تئوفيل گوتيه (۱۸۷۲ ـ ۱۸۱۱ Thژophile Gautier) بود و اين شاعر بزرگ خود ستايشگر شاعران ايراني بود.
لوكنت دوليل (۱۹۸۴ ـ ۱۸۱۸ La Conte de Lisle) نيز از ديگر شاعران فرانسوي متأثر از آثار شعري ايران بود. او كه از پيشگامان مكتب «پارناس» (Pharnasse) و پيرو نظريه «هنر براي هنر» بود، دو مجموعه شعر او با نامهاي «اشعار كهن» و «اشعار وحشي» نشاندهنده الهام شرقي و ايراني در شعرهاي اين شاعر است. به عنوان مثال، در مجموعه آثار او قطعات «گلهاي اصفهان»، «ايوان» و «نور محل» وجود دارد كه با الهام از زنان و طبيعت ايران سروده شده است.
از نظر منتقدين و خاورشناسان، بزرگترين خدمت را به تفاهم شرق و غرب نويسندگان بزرگي نظير گوته، آندره ژيد و آراگون انجام داده اند. پس از «ديوان شرقي گوته» كه ستايشنامه اي است درباره ادبيات فارسي، در قرن بيستم در ادبيات فرانسه به دو اثر مهم بر مي خوريم كه از نظر ادبي بسيار مهمتر از ديوان شرقي گوته به شمار مي رود. يكي «ديوانه اليزا» اثر لويي آراگون (۱۹۸۲ ـ ۱۸۹۷ Lauis Aragen) است كه اين اثر «ليلي و مجنون» قرن بيستم نام گرفته است و تأثير شديد ادبيات فارسي بر ادبيات فرانسه را به خوبي نشان مي دهد و اثر ديگر «مائده هاي زميني» اثر ژيد است كه آن را «ميراث تأثيرپذيري ادبيات فارسي در غرب» مي دانند.
توجه ژيد به ادبيات فارسي در همه شاعران و نويسندگان جوان فرانسوي كه به آثار او دلبستگي داشتند تأثير گذاشته است، از جمله «هانري دومونترلان» (۱۹۷۲ ـ ۱۸۹۶ Henry de Montherlant) كه با سفر به كشورهاي شرقي با روحيات شرقيان از نزديك آشنا شده بود، در كتاب «بادبزن آهنين» درباره تأثيرپذيري خود از ادبيات ايران شرحي مفصل نگاشته است. اين رمان نويس و نمايشنامه نويس مشهور فرانسوي خود اظهار مي كند كه برخي از آثارش متأثر از ادبيات فارسي است.