امام حسين (عليه السّلام) سومين امام شيعيان است. وي شبيه ترين مردم به رسول خدا در صورت و سيرت بود.[1] در شب هاي تاريك، نور از پيشاني


و اطراف گردنش مي تابيدكه مردم آن حضرت را با آن نور مي شناختند.[2] آن حضرت داراي علوم و كرامات و فضائل بي شماري است كه از گوهر وجودش


متجلّي مي شود و اين نمودهاي الهي پرتويي از چراغ هدايت است كه در مناسبت هاي زماني و مكاني جلوه مي كرد، در اينجا به چند مورد از فضائل و كرامات


آن حضرت اشاره مي شود:


الف) شفاي مرض پيسي


حبابة والبيه مي گويد: من به ديدن امام حسين ـ عليه السّلام ـ مي رفتم؛ اتفاقاً ميان چشمانم پيسي پيدا شد و اين امر بر من ناگوار آمد و چند روزي به ديدن


ايشان نرفتم. سراغ مرا گرفت. گفتند ميان چشمان او عارضي پيدا شده، امام ـ حسين ـ عليه السّلام ـ با اصحابش به ديدن من آمدند، آن حضرت فرمود: اي


حبابه! چرا نزد من نيامدي؟ علت را گفتم، پس ايشان آب دهان مبارك خود را به آن ماليد و فرمود: حبابة خدا را شكر كن كه آن علت را از تو دور كرد، به سجده


افتادم، فرمود: حبابة، سربردار و در آئينه نگاه كن؛ سر برداشته (نگاه كردم ) اثري از آن نديدم، خدا را شكر كردم.



ب) برطرف كردن غم و اندوه ديگران


از ويژگي هاي امام حسين ـ عليه السّلام ـ عواطف سرشار انساني و دگر دوستي و نوع پروري آن حضرت است به ويژه نسبت به كساني كه در زندگي روزمره


دچار گرفتاري و مشكلات و غم و اندوه مي شدند. اسامة بن زيد، بيمار بود و در خانه بستري شده بود امام براي عيادت اسامة به خانه او رفت و مشاهده كردكه


اسامة بسيار آشفته و نگران است. حضرت فرمود: اسامة چرا اين قدر نگران هستي؟ اسامة اظهار نمود كه بدهكار هستم و حقوق ديگران در گردنم مي باشد


و مي ترسم بميرم و نتوانم بدهي خود را پرداخت كنم. امام فوراً دستور داد بدهي او را پرداختند. آنگاه اسامه آسوده خاطر گرديد و بعد از چند روز در همان بستر


بيماري از دنيا رفت.[3]



ج) فضائل بي شمار آن حضرت



مردي نزد حسين ـ عليه السّلام ـ آمد و گفت: از فضايلي كه خدا بر شما قرار داده براي من بفرمائيد؛ فرمود: تو طاقت تحمل آن ها را نداري، گفت: چرا، تحمل


مي كنم. امام حسين ـ عليه السّلام ـ حديثي براي او بيان كرد، هنوز تمام نشده بود كه سر و ريش آن مرد سفيد شد و حديث از يادش رفت، حضرت فرمود: رحمت خدا


او را دريافت كه فراموش كرد.[4]


د) تكلم با حيوانات


راشد بن مزيد نقل مي كند كه گفت: از مكه تا قطقطانه (جائي است نزديك كوفه) همراه امام حسين ـ عليه السّلام ـ بودم، ديدم (در بين راه) درندة گزنده اي به او رو آورد


و با او تكلم كرد. حضرت به جهت او توقّف كرد و كلامي طولاني از آن درنده نقل كرد.[5]


در آوردن انگور از ديوار مسجد


كثير بن شاذان روايت مي كند كه گفت: خدمت امام حسين ـ عليه السّلام ـ بودم كه فرزندش علي اكبر در غير فصل، از او انگور خواست. حضرت دست به ستون مسجد


زد و انگور و موزي بيرون آورد و به او خورانيد و فرمود آن چه براي دوستان خدا نزد او هست بيشتر است.[6]


سبز شدن درخت خرما


از حضرت صادق ـ عليه السّلام ـ در حديثي روايت شده كه امام حسين ـ عليه السّلام ـ در سفري زير درخت خرماي خشكي منزل كرد. دعا نمود درخت سبز شد و برگ و


خرما آورد. بالاي درخت رفتند و به قدر كفايت خوردند.[7]


يافتن شتر گم شده


اعرابي به امام حسين ـ عليه السّلام ـ گفت: يابن رسول الله: شترم را گم كرده ام و غير از آن شتري ندارم، پدرت حيوان گم شده را پيدا مي كرد و هر گم شده اي را به


صاحبش مي رساند. امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: در فلان مكان برو، شترت را مي بيني ايستاده و در مقابلش گرگ سياهي است. اعرابي به آن جا رفت و بر گشت و به امام


حسين ـ عليه السّلام ـ گفت: شتر خود را در همان جا يافتم.



************************************************** ***********************************
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:


1ـ فضايل و سيره امام حسين ـ عليه السّلام ـ در كلام بزرگان، عباس عزيزي.

2ـ سيماي امام حسين ـ عليه السّلام ـ علي اكبر بابازاده.

3ـ فرازهايي از سيرة امام حسين ـ عليه السّلام ـ حسين اسعدي.

-----------------------
[1] . قندوزي حنفي، ينابيع المودة، قم، اسوه. چاپ اول، 1416ق، ج2، ص42.

[2] . ابن شهر آشوب، مناقب، بيروت، دارالاضواء، چاپ دوم، 1412ق، ج4، ص83.

[3] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، 403ق، ج44، ص189.

[4] . حرعاملي، پيشين، ج 5، ص 195.

[5] . حر عاملي، اثباة الهداة المطبعة العلميه، قم، ج 2، ص 588.

[6] . حر عاملي، همان، ج 2، ص 588.

[7] . حر عاملي، همان مأخذ، ج 2، ص 589.


************************************************** ******************