ب- روشها
بسیاری از حرکتهای اجتماعی، انقلابها و اصلاحطلبیها، با آرمان و اهداف بلند و انسانی شروع میشود، اما آنچه در روش و عمل اتفاق میافتد، معمولاً سازگاری با اهداف و آرمانها ندارد. نهضت حسینی اعجازش در همین است که روش به کار گرفته شده از سوی امام، صد در صد مطابق با آرمان و هدف او است. در روش و منش او چیزی نمیتوان یافت که با آرمان و هدف نسازد، آن هم در اوج سختی، نبرد، خون، اسارت و ... . اینک به نمونههایی از این روش و منش انسانی اشاره میشود:
1. صداقت و یکرنگی
عاشورا، نمایش مجسم و عینی باورهای دینی و خصلتهای انسانی، در دشوارترین لحظات زندگی است. عاشورا میآموزد که در سختترین حالتها میتوان پایبند به آموزههای دین و صفات انسانی بود. آن جا که خطرها و دلهرهها بسیاری را به مصلحتسنجی و دوگانه زیستی وامیدارد، عاشورا افقی فراتر از آن یعنی صداقت و یکرنگی را به نمایش میگذارد؛ زیرا عاشورا زاییده مکتبی است که یکرنگی در عقیده را میپسندد و از نفاق برحذر میدارد. یکرنگی در انگیزه و نیت را توصیه میکند و ریا را شرک میشمرد، یکرنگی در سخن را تعلیم میدهد و دروغ را کلید همه پلیدیها میداند؛ یکرنگی در داد و ستد را میآموزد و غش را حرام میکند، یکرنگی در دوستی را سفارش کرده و خیانت را مذمت میکند و ... .
- هنگامی که امام حسین میخواست از مکه حرکت کند در جمع دوستان و یاران سخن گفت و آنان را با وعده پست و مقام و ثروت و آسایش به قربانگاه نکشاند، بلکه فرمود:
اَلا و مَن کان باذلاً فینا مُهَجَتَهُ مُوطَناً علی لقاءالله نَفسَه فَلیَرحل معنا فانّی راحل مُصبِحاً إن شاءالله (7)؛
بدانید، آن که آماده است در راه ما بذل جان کند و خود را برای ملاقات خداوند، مهیا ساخته با ما کوچ کند؛ به راستی که من صبحگاهان با خواست خداوند حرکت خواهم کرد.»
- هنگامی که امام حسین علیه السلام بر بالین عباس آمد و او را غرقه در خون یافت گفت: آلان اِنکسَر ظهری(8)؛ اینک کمرم شکست.
2. عدالت در عمل
عدالت را به آسانی میتوان بر زبان راند، به سادگی میتوان نوشت، به سهولت میتوان نمایش داد، اما به سختی میتوان با عدالت زیست. از همین رو است که خداوند در قرآن هنگامی که از روزه، عبادت، و ذکر، سخن میراند، با تعبیر «لعلکم تتقون»(12)؛ (شاید پارسا شوید) آن را ختم میکند. اما زمانی که به عدالت فرمان داده، آن را نزدیکترین راه حتمی و قطعی به تقوا میداند.
اعدلوا هو اقرب للتقوی(13)؛
عدالت پیشه کنید، که نزدیکترین راه به پارسایی است.
اینجا دیگر سخن از شاید و لیت و لعل نیست، بلکه از یک فرمول قطعی خبر میدهد. در حادثه عاشورا به جز خطابههای آتشین در مذمت ظلم و ستمگری و دعوت به عدل و انصاف نمونهای برجسته و عینی از عدالت را میبینیم:
امام حسین علیه السلام هنگامی که بر بالین فرزند ارشد خویش علی اکبر آمد، صورت بر صورت فرزند نهاد و گفت: خاک بر دنیا پس از تو، چه چیزی این گروه را بر خداوند جسور و گستاخ کرده تا حریم پیامبر را هتک کنند. (14)
3. گفتگو
خردمندان و فرزانگان، به سخن دیگران گوش میسپارند و تبیین باورها و توجیه رفتار خویش را عار ندانند. اینان گفتگو را بهترین راه نزدیکی انسانها به یکدیگر میدانند.
در مقابل، آنان که برای خود شأن و منزلتی ساخته و دیگران را کمتر به حساب آورند، نه به سخن دیگران گوش کنند و نه راضی شوند کردار و رفتار خویش را روشن کنند.
در حادثه عاشورا خصلت نخست را در حسین علیه السلام و یارانش میبینیم. امام حسین علیه السلام با نوشتهها و خطابهها، از راز حرکت خویش پرده برمیدارد، انگیزه و مرام خود را باز میگوید، سبب نافرمانی از حکومت یزید را به زبان میآورد و ...
در روز عاشورا زهیر در برابر لشکریان یزید قرار میگیرد و به تبیین مواضع میپردازد. شمر به سویش تیر پرتاب کرده و میگوید: أبرمتنا یکثرة کلامک (16)؛ ساکت باشد، ما را از زیادهگویی خسته کردی.
4. ادب
سلوک اجتماعی بر پایه باور به شخصیت انسانی جدا از همه باورها، خصلتها و طبقه اجتماعی را میتوان ادب نامید. این همان است که امیرمومنان به مالک اشتر فرمود: مردمان یا برادر تواند در دینداری و یا همتای تواند در آفرینش.(18)
به دو پرده از ادب رفتاری در حادثه عاشورا بنگرید:
- روز هفتم محرم شمر، نزدیک خیمههای امام حسین علیه السلام آمد و با صدایی بلند فریاد زد: ابن بنو اختنا؟ «خواهرزادههای ما کجایند؟» عباس و برادرانش کجا هستند؟ (شمر با مادر ابوالفضل خویشاوندی قبیلهای داشت). عباس علیه السلام رو گرداند و پاسخی نداد. امام حسین علیه السلام فرمود: پاسخ دهید گرچه فاسق باشد.(19) (آنگاه عباس علیه السلام و شمر به گفتگو پرداختند.)
- در مسیر مکه به کوفه، حرّ با هزار سواره برای بستن راه امام حسین علیه السلام خود را به آنان رسانید. وی ماموریت داشت، امام را به کوفه نزد عبیدالله ببرد.
پیمودن راه طولانی تشنگی را بر حر و همراهانش غالب کرده بود. امام حسین چون تشنگی آنان را دید، فرمان داد همه را سیراب سازید.
أمر أصحابه ان یسقوهم و یرشقواالخیل(20)؛ به یارانش دستور داد که آنها را سیراب کنند و اسبانشان را نیز سیراب سازند.
5- احترام به موقعیت و جایگاه انسانها
وقتی امام حسین به منزلگاه شَراف رسید، حر با هزار سوار برای بستن راه و بازگرداندن از حرکت فرود آمد.
امام حسین پس از آن که دستور داد آنان و اسبانشان را سیراب سازند، برایشان سخن گفت و از فلسفه حرکت خویش سخن راند و چنین بر زبان آورد که من خود بدینجا نیامدم، بلکه در پی دعوتها و نامههای شما بود و اگر خرسند نیستید، بازگردم.
به هر حال، وقت نماز ظهر فرا رسید. حجاج بن مسروق اذان گفت. امام حسین علیه السلام رو کرد به حر و فرمود: اتصلی باصحابک؛ تو با لشکر خود نماز میخوانی؟ و حر گفت: لابل نصلی جمیعاً بصلاتک (21)؛ همه به امامت شما نماز می گزاریم. اگر در آداب نماز جماعت از استحباب امامت حاکم، فرمانده، صاحب منزل و ... سخن رفته است، امام حسین علیه السلام حرمت یک فرمانده را نگه میدارد و او را مخیر میسازد و البته ادب حر نیز ستودنی است که با آن که برای راه بستن آمده، اما نیکو، حرمت سبط رسول خدا را پاس می دارد.
ادامه دارد ...