صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15

موضوع: پيامدهاى اجتماعى نهضت حسينى (ع)

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    ب. معرفى گروه مرجع

    بى ترديد آن هنگام كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)على رغم تب شديد خود، به كمك على(عليه السلام) و سلمان عزم مسجد كرده و بر فراز منبر خطاب به

    مردم فرمود: « انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى... » 27 و نيز آن گاه كه در جمع اصحابش فرمودند : « اين على با قرآن و قرآن با على

    است و اين دو جانشينان و ياوران من هستند و تا زمانى كه در كنار حوض بر من وارد مى شوند از هم جدا نمى شوند و آن گاه از ايشان خواهم

    پرسيد كه آنان را چگونه جانشين من قرار داديد؟ »
    28 و نيز آن زمان كه در ازاى رسالت خويش اجرى جز محبت و مودت اهل بيت عصمت و طهارت

    (عليهم السلام)
    درخواست نكردند، كسى پيام آن را دريافت نكرد و سرّ اين همه اصرار را درك نكرد، مگر على و سلمان و ابوذر و مقداد; راز اين همه اصرار پيامبر و توجه

    دادن مردم به اهل بيت (ع) خويش را بايد از قرآن و دعاى ندبه شنيد، آن جا كه مى فرمايد:

    «قل ما اسئلكم عليه من اجر الاّ من شاء أن يتخذ الى ربه سبيل» (فرقان: 57)

    « بگو اجرى كه من خواستم جز اين نيست كه راه خدا را پيشه كنيد. »


    «فكانوا هم السبيل اليك و المسلك الى رضوانك» (29 )
    « و اهل بيت عصمت و طهارت طريق رسيدن به خدا و رضوان اويند، »


    پس با تكيه بر آنان و با مودت به ايشان مى توانيد راه كمال را هموار كنيد.

    تأكيد فراوان پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله) بر گرايش و مودت مردم به عترت، از منظر جامعه شناختى بسيار مهم و اساسى است; زيرا در نگاه جامعه شناختى،

    مردم همواره در پى الگويى مناسب و راهگشا براى رفتار فردى و گروهى خود مى باشند. به تعبير جامعه شناسان، انسان ها به دلايل مختلف عموماً خود را در

    زمينه هايى با عده اى مقايسه و ارزيابى مى كنند. در اين فرايند، انسان ارزش ها و الگوهاى عمل افراد يا گروه هاى ديگر را به عنوان يك قالب مقايسه اى مرجع

    مى گيرد.(30 ) بديهى است هر فردى در زندگى فردى و اجتماعى خود نقشى ايفا مى كند و اسلام نيز به عنوان مكتبى سعادت بخش براى پيروان خود در زندگى

    فردى و اجتماعى شان نقش هايى را معين نموده است كه مسلمانان بايد به ارزيابى ايفاى نقش خود بپردازند. اين جاست كه افراد به گروه مرجع نيازدارند تا با

    مراجعه به آن به ارزيابى نقش فردى و اجتماعى خود بپردازند; زيرا گروه مرجع، « يكى از معيارها و الگوهايى است كه هركس هنگام ارزيابى نقش خود در يك موقعيت

    معين از آن استفاده مى كند. فرد با اين ارزيابى مى تواند مشخص كند آيا نقش خود را به درستى ايفا كرده است يا نه؟ »
    (31 )


    در يك نظام اجتماعى پايدار، شايسته است گروهى را كه انسان به آن تعلق دارد، گروه مرجع مثبت باشد.(32 ) پيامبراكرم(صلى الله عليه وآله)، اهل بيت خود (ع)

    را به مثابه گروه مرجع به امت معرفى كرده تا آنان پس از رحلت آن حضرت از داشتن گروه مرجع مثبت محروم نباشند، بلكه با بهره گيرى از اين گروه راه كمال را كه

    همانا « ان يتخذ الى ربه سبيل » است در پيش گرفته و در زندگى فردى و اجتماعى دچار تحير و سردرگمى نشوند . متأسفانه با آن همه تأكيد رسول الله(ص)،

    جامعه اسلامى پس از رحلت آن حضرت (ص)راه ديگری را پيشه كرد و از آن الگوى كامل و گروه مرجع مثبت بهره نبرد و تاوان سختى را نيز در اين راه متحمل گرديد.


    البته، عامل اصلى بازماندن امت در بهره گيرى از معارف نورانى اسلام، كه در قلوب عترت مكنون بود، اصحاب سقيفه

    چون مى دانستند كه محبوبيت و نفوذ عترت رسول خدا (ص) در جامعه موجب تزلزل حاكميت مغصوبه شان گرديده و آنان را از مقاصد خويش، كه همانا حكمرانى بر

    امت بود، باز مى دارد. از اين رو، تلاش فراوان نمودند تا امت را از خاندان عصمت جدا و دور نگه دارند كه متأسفانه موفقيت بسيارى نيز در اين راه كسب كردند تا جايى

    كه مردم حتى مسائل شرعى و دينى خود را از ائمه(ع) نمى پرسيدند.

    اين تلاش ها در زمان سلطنت معاويه به اوج خود رسيده بود.


    اما با حماسه اى كه نينواييان در كربلا برپا نمودند، روندى كه بنى اميه در جهت كاهش منزلت اهل بيت(عليهم السلام)پيش گرفته بودند، متوقف شد و به تدريج

    عداوت ها مبدّل به مودت گرديد و هرچه از واقعه طف مى گذشت، دوستداران و شيفتگان خاندان رسول الله(صلى الله عليه وآله)بيش تر مى شدند، به طورى كه

    پس از مدت اندكى، پنج هزار تن از مردم كوفه به خون خواهى فرزند زهرا(عليها السلام) قيام كرده و قتله كربلا را از ميان برداشتند.33


    بارى، پس از شهادت سبك بالان عاشق در دشت نينوا، دل ها در گرو محبت خاندان وحى قرار گرفت و عواطف و احساسات عمومى به سوى آنان معطوف گرديد و

    اين محبت تنها در سينه ها حبس نگشت، بلكه با شور و هيجان وصف ناشدنى هرساله در تمام عالم به صورت سوگوارى و عزادارى متجلى مى شود.


    آيت الله صافى در اين زمينه مى نويسد: « اين مراسمى كه به عنوان عزادارى آن حضرت در هند، پاكستان، عراق، ايران، سوريا، لبنان، بحرين، افغان، مصر و نقاط

    ديگر به عنوان زيارت قبر مطهر به خصوص در شب ها و روزهاى مخصوصه مانند عرفه، نيمه رجب، نيمه شعبان، اربعين و عاشورا برگزار مى شود، نشان مى دهد

    كه حسين(ع) قلوب همه را مالك شده و مردم حتى بيگانگان عاشق و دلباخته او شده اند.»34


    روشن است كه محبت و مودّت، اولين قدم در جهت مقتدا قرار گرفتن شهيد كربلا در امور و شؤون زندگى فردى و اجتماعى محبّان خواهد بود.

    به علاوه، عزادارى و سوگوارى هايى كه در طول سال و در نقاط مختلف عالم برگزار مى شود، خود آثار اجتماعى، سياسى، تربيتى و اخلاقى داشته و دارد و اين

    همه گامى مؤثر در مرجع قرارگرفتن خاندان نبوت مى باشد و موجب شوكت و ترقى شيعه مى شود; چرا كه بهترين گروه مرجع را در اختيار دارد.


    .
    بودند !

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    ج. قيام حسينى ، الگو و سرمشق جنبش هاى اجتماعى

    افراد در زندگى اجتماعى خود همواره در پى الگوها و سرمشق هايى هستند تا بتوانند با پيروى از آنان به زندگى مطلوب و سعادت مند برسند و در اين راستا

    تلاش مى كنند بهترين ها را برگزينند. سرّ مطلب اين است كه اشخاص در جامعه مثل هم مى انديشند و شبيه هم رفتار مى كنند و به عبارتى ، از الگوهاى ـ

    رفتارى پيروى مى كنند. « يك الگو چيزى است كه ساخته مى شود تا براى ساختن نمونه هاى ديگر سرمشق قرار گيرد. »35

    اما گاه و بلكه اغلب اوقات، انسان به دليل عدم آگاهى از معيارهاى صحيح و مناسب، در انتخاب الگوى مناسب راه خطا را در پيش گرفته و در نتيجه، به جاى رسيدن

    به هدف، دچار مشكلات شده و معضلات زيادى دامن گير او مى شود.


    اسلام به عنوان مكتبى كه در پى ارائه كمال و سعادت بشرى است، براى پيروان خود، گروه مرجع، كه خاندان وحى باشند،

    معرفى كرده است، از اين رو، بايد آنان را به عنوان سرمشق و الگوى رفتارى خويش قرار دهيم

    و تابع و پيرو رفتار فردى و اجتماعى آنان باشيم.


    از اين رو، امام حسين(عليه السلام) الگويى شايسته و ارزشمند و قيام خونين او به عنوان نقش نمونه اى است كه انسان هاى زيادى آن را سرمشق خود قرار


    مى دهند. سيدالشهدا(عليه السلام) خود نيز اشاره دارد كه
    « فلكم فىّ اسوة . » 36


    ــ پس از نهضت عاشورا، حركت ها و جنبش هاى فراوانى به تأسّى از آن واقعه، عليه حاكمان ستمگر صورت گرفت كه برخى از آن ها عبارتند از:


    1.
    انقلاب مدينه، حركتى كه عليه حكومت ستمكار بنى اميه انجام گرفت و با نهايت وحشى گرى سركوب گرديد .

    2.
    قيام توابين در كوفه در سال 65 ق .

    3.
    قيام مختار ثقفى، كه در سال 66 با انگيزه انتقام از قاتلان امام و شهيدان صورت گرفت .

    4.
    انقلاب مطرف بن مغيره در سال 77 عليه حجاج بن يوسف .

    5.
    انقلاب ابن اشعث، عليه حجاج بن يوسف .

    6.
    انقلاب زيد بن على در سال 122 .

    7.
    قيام حسين بن على شهيد فخ، عليه حكومت عباسى در سال 169.37

    و بالاخره آخرين جنبشى كه عليه سلطنت دو هزار و پانصد ساله ستمشاهى، انجام گرفت و حكومت سلطنتى را بركَند، حركتى بود كه از حسين بن على(عليه السلام)،


    سرمشق گرفته و با تأسّى از آن امام و مرام او به بار نشست و جنگ هشت ساله را نيز با بهره گيرى از سرمشق كربلا با سربلندى به پايان رساند.


    ــ نهضت عاشورا نه تنها براى مسلمانان، بلكه براى غيرمسلمانان نيز سرمشق و الگو مى باشد. مهاتما گاندى رهبر بزرگ هند نيز عاشوراى حسينى را سرمشق خود


    قرار داده و مى گويد: « من زندگى امام حسين، آن شهيد بزرگ اسلام، را به دقت خوانده ام و توجه كافى به صفحات كربلا نموده ام و بر من روشن شده است كه اگر


    هندوستان بخواهد يك كشور پيروز گردد بايستى از سرمشق امام حسين پيروى كند. » 38


  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    5 . احياى نظارت اجتماعى


    به شهادت قرآن كريم، خداوند حكيم، پس از خلقت بشر، خوب و بد، شايست و ناشايست را به نفس او الهام كرد:
    «فألهمها فجورهاوتقواها.»

    (شمس: 8)
    و در عين حالى كه عقل را سلاح باطنى اش قرار داد، به آن رسول باطنى نيز اكتفا و بسنده نكرد، با محبتى كه به اين مخلوق

    احسن خويش داشت، وى را از نعمت رسول ظاهرى محروم نساخت و به واسطه آنان هر آنچه كه لازمه سعادت دنيا و آخرتش بود، در دفترى


    به نام
    « دين » به سوى او فرو فرستاد تا اين موجود پر رمز و راز بتواند در پرتو آن، رفتار فردى و اجتماعى خويش را سامان بخشد.


    اما غالب انسان ها به جاى لبيك به نداى باطنى و خدايى خويش، نفس اماره را پيروى كرده و همواره ره كژى پيش گرفته و مى گيرند.


    بديهى است كه ساختمان اجتماعى (جامعه) با كژى ها و انحرافات رفتارى و گفتارى متزلزل بوده و متضمن سعادت و كمال بشر نخواهد


    بود. از اين رو، كنترل و مراقبت در رفتار فردى و اجتماعى اعضاى جامعه امرى لازم و ضرورى به نظر مى آيد و خداى متعال نيز بر آن واقف


    مى باشد . از اين رو، دستوالعمل خاصى در اين جهت ارائه داده است كه آن ،
    « نظارت عمومى » يا « امر به معروف و نهى از منكر »

    مى باشد كه دانشمندان علوم اجتماعى آن را نظارت اجتماعى ناميده اند و در تعريف آن گفته اند : « نظارت اجتماعى به ساز و كارهايى


    اطلاق مى شود كه جامعه براى واداشتن اعضاى خويش به سازش كارى و جلوگيرى از ناسازش كارى به كار مى برد.»39 و در اهميت آن


    مى گويند: «نظارت هاى اجتماعى براى آن مهمند كه جامعه نمى تواند كاركرد درستى داشته باشد، مگر آن كه اعضای جامعه، خود را با


    هنجارهاى اجتماعى تطبيق دهند، نقش هايشان را انجام دهند و فعاليت هايشان را طورى هماهنگ كنند كه جامعه يا گروه بتواند به هدفهايش


    دست يابد . » 40



    بر اين اساس، در فرهنگ قرآن، بهترين جامعه، جامعه اى است كه امر به معروف و نهى از منكر و به تعبير جامعه شناختى،

    نظارت عمومى و اجتماعى در آن صورت گيرد.


    به همين جهت، مسلمانان را بهترين امت معرفى مى كند; زيرا داراى خصيصه امر به معروف و نهى از منكر هستند:


    «كنتم خير امة اخرجت الناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر.» (آل عمران: 110)



    و در اين زمينه، علامه شهيد مطهرى مى نويسد: «در اسلام مسأله اى وجود دارد كه در ملت هاى ديگر امروز دنيا به صورت يك قانون دينى


    وجود ندارد (البته نمى گويم پيامبران سلف نداشته اند) و آن اين است كه اسلام نه تنها فرد را براى خود و در مقابل خداوند از نظر شخص خود


    مسؤول و متعهد مى داند، بلكه فرد را از نظر اجتماع هم مسؤول و متعهد مى داند. امر به معروف و نهى از منكر همين است كه اى انسان


    تو تنها از نظر شخصى و فردى در برابر ذات پروردگار مسؤول و متعهد نيستى، تو در مقابل اجتماع خود هم مسؤوليت و تعهد دارى.»41


    اين مسؤوليت به حدى مهم است كه اگر از آن تخطّى شود، بايد منتظر عذاب الهى بود.


    چنانچه
    امام رضا (عليه السلام) از پيامبر خدا (ص) نقل مى كند:

    « كان رسول الله(صلى الله عليه وآله) يقول : اذا امتى تواكلت الامر بالمعروف و النهى عن المنكر فلياذنوا بوقاع من الله » ( 42 )

    « هرگاه امتم امر به معروف و نهى از منكر را به يكديگر واگذار كنند، پس منتظر عذاب الهى باشند. »



    پيامبر گرامى اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز با تكيه بر اصل نهى از منكر توانست ابتدا پليدى ها و كژى ها و انحرافات را از جامعه بزدايد و سپس


    با اتكاى به اصل امر به معروف جامعه اى بنيان نهد كه، ايثار و شهادت، عدالت و رستگارى و... جايگزين شقاوت و كژى ها و ارزش هاى معنوى،


    جانشين ارزش هاى جاهلى گردد. اما پس از رحلت پيامبر رحمت، جامعه نبوى به رهبرى
    اصحاب سقيفه ، مسير انحراف را در پيش گرفت

    و افراد و اعضاى آن در مقابل آن انحراف آشكار لب فرو بستند تا زمانه و زمينه در اختيار حكّام ناشايست قرار گيرد و آنان نيز با خانه نشين كردن


    حجّت حق، باب انحراف و بدعت را در دين گشوده و ره هدايت را مسدود سازند و كار دين و دنياى امت را به جايى رساندند كه
    اميرالمؤمنين(ع)

    در آغاز خلافت با حسرت از گذشته ياد كنند:


    «بندگان خدا، در زمانى واقع شده ايد كه خير و نيكويى به آن پشت كرده و شرّ و بدى به آن رو آورده است و شيطان هر روز بيش از پيش

    در كار گمراهى مردم طمع مىورزد... كجايند خوبان شما، انسان هاى وارسته و پرهيزكارى كه در كسب شان از حرام پرهيز مى كردند

    و در رفتار و عقيده شان پاكى مىورزيدند؟»44



    ــ و در جاى ديگر مى فرمايند:


    «هم اكنون با برادران اسلامى خويش به واسطه تمايلات نا به جا و كجى ها و انحرافات و شبهات و تأويلات ناروا مى جنگيم.» 45



    اين وضعيت پس از شهادت مولود كعبه على(عليه السلام) به مراتب بدتر گرديد; زيرا معاويه يكه تاز ميدان بدعت و انحرافات شد و جامعه اسلامى


    را به سوى بى دينى سوق داد تا جايى كه ارزش هاى معنوى و الهى كم رنگ، دنيا و دنياگرايى ترويج و انباشت ثروت، ارزش گشت و دنياطلبان و


    زراندوزان بر بيت المال مسلمانان مسلط شدند و خلعت فرمان روايى به دوش نااهلانى چون عمروعاص ها گذاشته شد. در چنين احوالى است كه


    امام حسين(عليه السلام)
    خود را مكلّف به قيام مى داند; چرا كه از پيامبراكرم(ص)

    شنيده است: هركس چنين اوضاع و احوالى را ببيند و درصدد دگرگونى آن برنيايد و با قول و فعلش اعتراض نكند، شايسته است كه خدا چنين كسى


    را به آن جايى كه ظالمان و تغييردهندگان دين خدا را مى برد، ببرد.»46



    از اين روست كه امام حسين(عليه السلام) اراده اصلاح جامعه نبوى و امر به معروف و نهى از منكر مى كند و مى فرمايد:


    «انما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى، اريد أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر...» 47

    با اين هدف، راه دشت نينوا را پيش مى گيرد و در سرزمين تفتيده طف، خون پاك خويش را براى آبيارى درخت نوپاى اسلام هديه مى كند

    تا بدينوسيله اسلام ناب را از دست نااهلان نجات داده و راه انحراف را مسدود و مسير حق را به بندگان خدا نشان دهد.



    و اين واقعيت را مى توانيم در حركت ها و جنبش هايى كه عليه ظلم و ظالم به تأسّى از حركت سيدالشهد(عليه السلام)صورت گرفته، به خوبى مشاهده


    كنيم. به اين ترتيب،
    يكى از پيامدهاى اجتماعى نهضت عاشورا، احياى امر به معروف و نهى از منكر است.

    البته، نقش برجسته
    سيدالساجدين(عليه السلام)و عقيله بنى هاشم، زينب كبرى(عليه السلام)، را در تبليغ و ترويج فرهنگ والاى عاشورا نمى توان ناديده گرفت .


    آرى:



    سرّ نى در نينوا مى ماند اگر زينب نبود

    كـربلا در كـربلا مى مـاند اگر زينب نبود

    در عبـور از بستـر تـاريخ، سيـل انقلاب

    پشت كوه فتنه ها مى ماند اگر زينب نبود

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض


    « فرجام سخن »



    بى ترديد،
    نهضت پرافتخار حسينى ، منبع لايزال معارف الهى و معنوى و چشمه سار آثار و بركات دنيوى و اخروى است كه

    فراروى تشنگان حقيقت و پويندگان طريقت قرار دارد و پيامدهاى آن منحصر در يك يا چند زمينه نيست. اما در اين نوشتار فقط به برخى


    از پيامدهاى اجتماعى آن قيام با بركت، و نيز آثارى كه خود منشأ بركات ديگرى بوده است، اشاره گرديد. مثلا، احياى ارزش هاى اسلامى


    و انسانى خود منبعى است از پيامدهاى اجتماعى و انسانى و يا احياى امر به معروف و نهى از منكر خود پيامدى است كه منشأ تحولاتى


    عظيم در جامعه انسانى مى باشد.


    برخى از پيامدهاى اجتماعى، خود موضوعى مستقل است كه پرداختن بدان ها مجال ديگرى مى طلبد. به عنوان نمونه،
    ترقّى شيعه ،

    خود پيامدى است از آن نهضت; چه اين كه اگر تشيع همواره مكتبى بالنده و پرهيجان بوده و هر روز بيش از گذشته پوياتر مى شود،
    به

    بركت قيام خونين كربلاست
    . هرچند "آغاز پيدايش شيعه را كه براى اولين بار به شيعه على(عليه السلام)معروف شدند، همان زمان

    حيات پيامبراكرم (ص)بايد دانست."49 اولين اسمى كه در زمان رسول خدا پيدا شد، شيعه بود كه سلمان و ابوذر و مقداد و عمار با اين


    اسم مشهور شدند50. اما پيش از واقعه عاشورا، شيعيان پراكنده بودند و از انسجام كافى برخوردار نبودند و اين انسجام و بالندگى شيعه


    را بايد مرهون
    نهضت سيدالشهدا دانست.



    ــ
    تزلزل دولت اموى و مهر ختام بر حاكميت بنى اميه، از پيامدهاى اجتماعى ديگر واقعه كربلا بود.

    چنانچه مرحوم مجلسى مى فرمايد: « اركان حكومت اموى متزلزل نشد مگر پس از عاشورا. طبيعى است اگر حسين(عليه السلام) كوتاه مى آمد


    و قيام نمى كرد، نتيجه اى جز تقويت حكومت امويان نداشت و حق و باطل بر مردم مشتبه مى شد و پس از چندى دين نابود و آثار هدايت مندرس


    مى شد. »52


    اين حقيقت به حدى روشن است كه حتى
    يزيد نيز به آن اعتراف كرده و مى گويد:

    « با كشته شدن حسين(عليه السلام) مسلمانان دشمن من شده و كينه ام را به دل گرفته اند. مردم كه كشته شدن حسين را
    به دست من گناهى عظيم مى دانند، همه، از نيكوكار گرفته تا بدكار، نسبت به من كينه می ورزند. »


    به هر حال، هدف از اين تحقيق،
    بررسى برخى آثار اجتماعى بود كه خود منشأ اثر يا آثار اجتماعى، اخلاقى و... مى باشند. بديهى است كه اگر آثار مذكور ،

    امروزه مورد غفلت قرار گيرد و يا كمرنگ شود، جامعه اسلامى و انسانى، دچار مشكلات و معضلات اخلاقى و انسانى و... خواهد شد كه اين خود ضايعه اى


    است بزرگ.



    .

    _________________

  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    .

    پى‏نوشت‏ها:
    1 عبدالرزاق الموسوى المقرّم، مقتل الحسين، نجف، منشورات المطبعه الحيدريه، 1368 ق، ص 61
    2 اقتباس از آثار و بركات سيدالشهدا در دنيا و آخرت، عليرضا رجالى تهرانى، انتشارات نبوغ، 1375، ص 55
    3 محمدجواد صاحبى، مقتل الشمس، هجرت، 1375، ص 254
    4 شيخ عباس قمى، نفس المهوم، ترجمه محمدباقر كمره اى، انتشارات مسجد مقدس جمكران، 1372، ص 575
    5 على بن جعفر ابن طاووس، اللهوف فى قتلى الطفوف، نجف، مطبعة الحيدريه، 1369 ق، ص 83ـ84
    6 محمدتقى مصباح يزدى، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، انتشارات سازمان تبليغات اسلامى، 1372، ص 246
    7 محمدمهدى شمس الدين،ثورة الحسين، بيروت،نشر دارالتعارف، ص 256
    8 عبدالرحمن بن محمد،تاريخ ابن خلدون،بيروت،منشورات اعلمى،ج3،ص172
    9 مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1380، ج 17، ص 57
    10 موسوعة كلمات الامام الحسين،ترجمه على مويدى،نشر مشرقين، 1379، ص 469
    11 عبدالرزاق مقرم، پيشين، ص 23
    14 حسين بن شعبه الحرانى، تحف العقول، ترجمه احمد جنتى، انتشارات علميه اسلاميه، 1363، ص 279
    16 فرامرز رفيع پور، آناتومى جامعه، شركت سهامى انتشار، 1378، ص 149ـ155
    22 بروس كوئن، درآمدى بر جامعه شناسى، ترجمه محسن ثلاثى، فرهنگ معاصر، 1370، ص 48
    23 محمد بن الحسن الحرالعاملى، وسايل الشيعه، منشورات مكتبه الاسلاميه، ج11،ص92
    24 حسام الدين متقى، كنزالعمال، بيروت، مؤسسه رسالت، 1989، خ 11237
    25 سيد عبدالرزاق مقرم، چهره خونين حسين، ترجمه عزيزالله عطاردى، انتشارات جهان، 1368، ص 58
    26 محمدباقر محمودى، عبرات المصطفين فى مقتل الحسين، مجمع احياءالثقافه الاسلاميه،1417ق،ج1،ص220
    27 سليمان ابن ابراهيم قندوزى، ينابيع الموده لذوى القربى، انتشارات اسوه، 1416 ق، ج 1، ص 106
    28 شيخ عباس قمى، كحل البصر، ترجمه محمدى اشتهاردى، قم، انتشارات ناصر، ص 299
    29 شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان، ترجمه الهى قمشه اى، انتشارات علمى، ص 977
    30 فرامرز رفيع پور، پيشين، ص 133
    31 بروس كوئن، پيشين، ص 59
    32 فرامز رفيع پور، توسعه و تضاد، شركت سهامى انتشار، 1377، ص 439
    33 مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، 1380، ج 17، ص 57
    34 لطف الله صافى گلپايگانى، پرتوى از عظمت حسين، قم، منشورات مدرسة الامام المهدى، ص 432
    35 عبدالحسين نيك گهر، مبانى جامعه شناسى، تهران، انتشارات رايزن، 1369، ص 155
    36 موسوعة كلمات الامام الحسين، معهد تحقيقات باقرالعلوم، منظمه الاعلام الاسلامى، انتشارات الهادى، ص 361
    37 محمدمهدى شمس الدين، ثورة الحسين، ترجمه مهدى پيشوايى، انتشارات الست فردا، ص 242 265
    38 سيد عبدالكريم هاشمى نژاد، پيشين، ص 447
    39 بروس كوئن، پيشين، ص 152
    40 بروس كوئن، پيشين، ص 152
    41 مرتضى مطهرى، پيشين، ص 222
    42 محمدبن يعقوب كلينى،فروع كافى، انتشارات دارالكتب الاسلاميه،1367،ج5،ص59
    44 نهج البلاغه، انتشارات مطبوعاتى قم، خطبه 129
    45 نهج البلاغه، خطبه 122
    46 محمدبن جريرطبرى، تاريخ طبرى، قاهره،مطبعة الاستقامة،1939،ج4،ص 304
    47 خوارزمى، مقتل الحسين، تحقيق محمد السماوى، قم، انتشارات انوارالمهدى، ج 2، ص 273
    49 محمدحسين طباطبايى، شيعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه، ص 23
    50 استودارد لوتروپ، حاضر العالم الاسلامى، انتشارات دارالفكر، ج 1، ص 188
    51 سيد عبدالكريم هاشمى نژاد، پيشين، ص 447
    52 محمدبن جرير طبرى، پيشين، بيروت، نشر موسسه اعلمى،1403ق،ج5،ص 506

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •