امام باقر (ع) که بود؟

حضرت باقر (ع) در سال 57 هجرى در شهر مدينه چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زين العابدين (ع) كه در سال 94 رخ داد، سى و نه سال داشت.


نام او محمد و كنيه‏اش ابوجعفر است و باقر و باقر العلوم لقب او مى‏باشد. مادر حضرت ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى (ع) و از اين جهت نخستين كسى بود كه هم از نظر


پدر و هم از نظر مادر فاطمى و علوى بوده است.


امام باقر در سال 114 هجرى در شهر مدينه درگذشت و در قبرستان معروف بقيع، كنار قبر پدر و جدش، به خاك سپده شد. دوران امامت آن حضرت هيجده سال بود.


پايه گذار نهضت بزرگ علمى


پيشواى پنجم طى مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقايق و معارف الهى پرداخت و مشكلات علمى را تشريح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد


كه مقدمات تاسيس يك دانشگاه بزرگ اسلامى را كه در دوران امامت فرزند گراميش امام صادق (ع) به اوج عظمت رسيد، پى ريزى كرد.


امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضيلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصديق دوست و دشمن بود. به قدرى روايات و احاديث، در زمينه


مسائل و احكام اسلامى، تفسير، تاريخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به يادگار مانده است كه تا آن روز از هيچ يك از فرزندان امام حسن و امام حسين (ع) به جا نمانده بود.



رجال و شخصيتهاى بزرگ علمى آن روز، و نيز عده‏اى از ياران پيامبر (ص) كه هنوز درحال حيات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مى‏كردند.


جابر بن يزيد جعفى و كيسان سجستانى (از تابعين) و فقهائى مانند: ابن مبارك، زهرى، اوزاعى، ابوحنيفه، مالك، شافعى، زياد بن منذرنهدى از آثار علمى او بهره‏مند شده سخنان آن


حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند.


كتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطيب بغدادى، ابونعيم اصفهانى، و كتبى مانند: موطا مالك، سنن ابى داود، مسند ابى حنيفه، مسند


مروزى، تفسير نقاش، تفسير زمخشرى، و دهها نظير اينها، كه از مهمترين كتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پيشواى پنجم است و همه جا جمله: قال محمد بن على


و يا قال محمد الباقر به چشم مى‏خورد.


كتب شيعه نيز در زمينه‏هاى مختلف سرشار از سخنان و احاديث حضرت باقر (ع) است و هر كس كوچكترين آشنايى با اين كتابها داشته باشد، اين معنا را تصديق مى‏كند.


پرتویی از سیره و سیمای امام محمد باقر (ع) ، برای مطالعه بیشتر به ادامه مطلب مراجعه کنید




پرتویی از سیره و سیمای امام محمد باقر (ع)


امام باقر عليه السلام مي فرمايد:

« أُوصيكَ بِخَمْس: إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوكَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ كُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ » (بحار الانوار، ج 75 ، ص162)


تو را به پنج چيز سفارش مى كنم:


1- اگر مورد ستم واقع شدى، ستم مكن؛ 2ـ اگر به تو خيانت كردند، خيانت مكن؛ 3ـ اگر تكذيبت كردند، خشمگين مشو؛ 4ـ اگر مدحت کردند، شاد مشو؛ 5ـ و اگر نكوهشت


کردند بيتابى مكن .


حضرت امام محمد باقرعليه السلام اول ماه رجب، يا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدينه متولد گرديد.


پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسين، زين العابدين عليه السلام، و مادر مكرّمه اش، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى مىباشد. از اين رو، آن حضرت


از ناحيه پدر و مادر به بنى هاشم منسوب است.


شهادت امام باقر عليه السلام در روز دوشنبه 7 ذيحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملك خليفه اموى، به وسيله خوراندن سمّ، اتفاق افتاد و


مزار شريفش در مدينه در قبرستان بقيع مى باشد.


آن حضرت يكى از اطفال اسير فاجعه كربلا بود كه در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سن مباركش مي‌ گذشت.


حضرت باقر عليه السلام به علم و دانش و فضيلت و تقوا معروف بود و پيوسته مرجع حل مشكلات علمى مسلمانان به شمار مى رفت.


وجود امام محمد باقرعليه السلام مقدمه اى بود براى بيداري امت. زيرا مردم، او را نشانه ي فرزند كسانى مى دانستند كه جان خود را فدا كردند تا موج انحراف ـ كه نزديك


بود نشانه هاى اسلام را از ميان ببرد ـ متوقف گردد.


امام باقرعليه السلام بر آن شد تا انحراف حاكمان و دورى آنان از حقايق اسلام را به مردم بفهماند و بر مسلمانان آشكار سازد كه چنان امورى تحقق يافته است.


در موسم حج، از عراق و خراسان و ديگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا مى خواستند و از هر باب از معارف اسلام از ايشان مى پرسيدند.


هشام بن عبدالملك خليفه نابكار اموى وقتى به امام عليه السلام اشارت مىكند و مىپرسد كه اين شخص كيست؟ به او مى گويند او كسى است كه مردم كوفه شيفته و


مفتون اويند. اين شخص، امام عراق است.


امام باقر عليه السلام شيعيان خود را چنين وصف مى كند: «همانا شيعه ما، شيعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بى ريايى از ما طرفدارى مى كنند


و براى زنده نگاه داشتن دين، متحد و پشتيبان ما هستند. اگر خشمگين گردند، ستم نمى كنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمى گذرند. براى آن كس كه همسايه آنان باشد بركت


دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طريق مسالمت پيش مىگيرند. و شيعه ما اطاعت خدا مى كند.»


از سوى فقيهان بزرگ كه وابسته به حوزه هاى فكرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مى شد و گفتگوهاى بسيار با امام به عمل مى آمد، از او پاسخ


مى خواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند، ولى آن حضرت با پاسخ‌هاى قانع كننده و مستدل و محكم خود آنان را به اعجاب وا مي داشت.


حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدث كه تربيت كرده بود پايگاهى مهم به شمار مى آمد.


جابر جعفى گويد: «ابوجعفر هفتاد هزار حديث براى من روايت كرد.» و محمدبن مسلم گويد:«هر مسئله كه در نظرم دشوار مى نمود از ابوجعفر عليه السلام مىپرسيدم تا جايى


كه سى هزار حديث از او سؤال كردم.» امام باقر عليه السلام شيعيان خود را چنين وصف مى كند: «همانا شيعه ما، شيعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بى


ريايى از ما طرفدارى مى كنند و براى زنده نگاه داشتن دين، متحد و پشتيبان ما هستند. اگر خشمگين گردند، ستم نمى كنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمى گذرند. براى آن كس


كه همسايه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طريق مسالمت پيش مى گيرند. و شيعه ما اطاعت خدا مى كند.»


امام باقر عليه السلام و خلفاى جور


امام باقرعليه السلام با پنج خليفه از خلفاى بنى اميه معاصر بود كه عبارتند از:


1ـ وليد بن عبدالملك

2ـ سليمان بن عبدالملك

3ـ عمر بن عبدالعزيز

4ـ يزيد بن عبدالملك

5ـ هشام بن عبدالملك.


و همه آنان جز عمر بن عبدالعزيز در ستمگرى و استبداد و خودكامگى دست كمى از نياكان خود نداشتند و پيوسته براى امام باقر عليه السلام مشكلاتى فراهم مى نمودند.


ولى در عين حال، او از طريق تعليم و تربيت، جنبشى علمى به وجود آورد و مقدمات تأسيس يك مركز علمى اسلامى را در دوران امامت خود پى ريزى كرد كه در زمان


فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق عليه السلام به نتيجه كامل رسيد.

روش كار پيشوايان ما به ويژه امام سجاد و امام باقرعليهم السلام كه در اوضاع فشار و خفقان به سر مى بردند به شيوه مخفى و زيرزمينى بود، شيوه اى كه موجب مى شد


كسى از كارهاى آنان مطلع نشود. همين كارهاى پنهانى، گاهى كه آشكار مى شد، خلفا را سخت عصبانى مى نمود در نتيجه، وسايل تبعيد و زندانى شدن آنها فراهم مى شد.


سرانجام، امام باقر عليه السلام كه پيوسته مورد خشم و غضب خليفه وقت، هشام بن عبدالملك بود، به وسيله ايادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به شهادت رسيد.


جنازه آن بزرگوار، كنار قبر پدر بزرگوارش، در قبرستان بقيع، به خاك سپرده شد.


عبدالله بن عطا يكى از شخصيت هاى علمى زمان امام، مى گويد:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هيچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على عليه السلام از نظر علمى حقير


و كوچك نديدم.» امام باقرعليه السلام در سخنان خود، اغلب به آيات قرآن كريم استناد مى نمود و از كلام خدا شاهد مى آورد و مي فرمود: «هر مطلبى را گفتم، از من بپرسيد


كه در كجاى قرآن است تا آيه مربوط به آن موضوع را معرفى كنم.»


فضل و دانش امام باقر عليه السلام


امام محمدباقر عليه السلام در دوران امامت خود، به نشر و پخش معارف دين به ويژه فقه و احكام اسلامى پرداخت و ضمن حل مشكلات علمى به تعليم و تربيت شاگردانى فاضل و


آگاه مانند: محمدبن مسلم، زرارة بن اعين، ابونصير، هشام بن سالم و جابربن يزيد و حمران بن اعين و يريدبن معاويه عجلى، همت گماشت. آن حضرت در فضل و فضيلت، زهد


و تقوا، اخلاق و معاشرت، سر آمد بزرگان بنى هاشم در عصر خود بود.


آوازه علوم و دانش او چنان در اطراف و اكناف پيچيده بود كه ملقب به باقرالعلوم؛ يعنى شكافنده دانش ها گرديد.


يكى از علماى بزرگ سنى به نام ابن حجر هیثمی درباره او مى نويسد: « محمد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشكار ساخته، و حقايق احكام و حكمت ها و


لطايف دانش ها را بيان نموده كه جز بر عناصر بى بصيرت يا بد سيرت پوشيده نيست و از همين جاست كه وى را شكافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند. »


عبدالله بن عطا يكى از شخصيت هاى علمى زمان امام، مى گويد:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هيچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على عليه السلام از نظر علمى حقير


و كوچك نديدم.» امام باقرعليه السلام در سخنان خود، اغلب به آيات قرآن كريم استناد مى نمود و از كلام خدا شاهد مى آورد و مي فرمود: « هر مطلبى را گفتم، از من بپرسيد كه در


كجاى قرآن است تا آيه مربوط به آن موضوع را معرفى كنم.»


نُه تير بر قلب هشام


داستان مجلس تيراندازي که هشام بن عبدالملك ترتيب داد تا با شرکت دادن امام باقرعليه السلام در مسابقه و به واسطه شكست ايشان، امام را در نظر مردم حقير و كوچك جلوه


دهد از وقايع جالب تاريخ زندگاني آن حضرت است؛ هشام مجلسي مهيا نمود و پيش از ورود امام (عليه السلام) به قصر خلافت، عده اى از درباريان را واداشت نشانه اى نصب

كرده مشغول تيراندازى گردند.


امام باقر وارد مجلس شد و اندكى نشست. ناگهان هشام رو به امام كرد و گفت: آيا مايليد در مسابقه تيراندازى شركت نماييد؟ حضرت فرمود: من ديگر پير شده ام و وقت


تيراندازى ام گذشته است، مرا معذور دار. هشام كه خيال مى كرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر را با شكست مواجه ساخته است، اصرار و پافشارى كرد و وى را


سوگند داد و همزمان به يكى از بزرگان بنى اميه اشاره كرد كه تير و كمان خود را به آن حضرت بدهد.


امام (عليه السلام) دست برد و كمان را گرفت و تيرى در چله كمان نهاد و نشانه گيرى كرد و تير را درست به قلبِ هدف زد! آن گاه تير دوم را به كمان گذاشت و رها كرد


و اين بار تير در چوبه تير قبلى نشست و آن را شكافت! تير سوم نيز به تير دوم اصابت كرد و به همين ترتيب نُه تير پرتاب نمود كه هر كدام به چوبه تيرِ قبلى خورد! اين


عمل شگفت انگيز، حاضران را به شدت تحت تأثير قرار داد و اعجاب و تحسين همه را برانگيخت.


هشام سخت تحت تأثير قرار گرفت و بى اختيار گفت: آفرين بر تو اى اباجعفر! تو سر آمد تيراندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پير شده ام ؟! آن گاه سر


به زير افكند و لحظه اى به فكر فرو رفت.


سپس امام باقر و فرزند برومندش امام صادق (عليهماالسلام) را در جايگاه مخصوص كنار خود جاى داد و فوق‌العاده تجليل و احترام كرد و رو به امام كرد و گفت:


قريش از پرتو وجود تو شايسته سرورى بر عرب و عجم است. اين تيراندازى را چه كسى به تو ياد داده است و در چه مدتى آن را فرا گرفته اى؟


حضرت فرمود: مى دانى كه اهل مدينه به اين كار عادت دارند، من نيز در ايام جوانى مدتى به اين كار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها كردم، امروز چون تو


اصرار كردى ناگزير پذيرفتم.


هشام گفت: آيا جعفر نيز مانند تو در تيراندازى مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان، اكمال دين و اتمام نعمت را كه در آيه « أَلْيَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ» آمده از يكديگر به ارث

مى بريم و هرگز زمين از چنين افرادى خالى نمى ماند.