-
کاربر سایت
از این افسانه اعجاز می ترسم
من از پایان و از آغاز می ترسم
از این افسانه اعجاز می ترسم
تمام زندگی ترسیم پروازو...
من از ترسیم این پرواز می ترسم
نگاهم کن ببین در اوج پروازم
پریدن از نگاه ناز می ترسم
نفس در سینه نایی نیست ،برخیزم
دمادم از دم لجباز می ترسم
کجا دیدی؟ندیدی مثل من عاشق
چه بیزار از نوای ساز می ترسم
نمی دانم،تو می دانی نمی دانم...
من از افشاء این یک راز می ترسم
اگر صد بار دیگر باز هم پرسی...
چو صد باره ببینی باز می ترسم
-
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن