خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر

این هُبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف


ابر های سر به راه ، بید های سربه زیر

ای نظاره ی شگفت ! ای نگاه ناگهان !

ای هماره در نظر ! ای هنوز بی نظیر !

آیه آیه ایت صریح ، سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر

مثل شعر، ناگهان مثل گریه ، بی امان

مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر !

این تویی در آن طرف پشت میله ها رها

این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر

دست خسته ی مرا مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر.