جایگاه خداوند در هستی و نقش او در سرنوشت انسان


قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به جرگه مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری از قبیل جمادات ، نباتات ، جانوران و فرشتگان وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند ، همانگونه که هنوز و آینده نیز ، به همین روال ادامه خواهند داد .

روزگاران گذشت و گذشت و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح او راضی و خشنود .

آنجا که می فرماید :


" آسمانهای هفتگانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می گویند؛ و هر موجودی ، تسبیح و حمد او می گوید ؛

ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید . " ۱

و حتی فرشتگان نیز بر حسب فطرت خدادادیشان ، در سراسر هستی مشغول عبادت و تسبیح اند .

آنجا که می فرماید :

" (در آن روز) فرشتگان را می بینی که بر گرد عرش خدا حلقه زده اند و با ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند. " ۲

و یا امام علی (ع) می فرمایند :

" برخی از آن فرشتگان ، پیوسته در سجودند ، بی آنکه رکوعی کرده باشند ، برخی همواره در رکوعند و هرگز قد نمی افرازند .

صف در صف ، در جای خود قرار گرفته اند و هیچ یک را یارای آن نیست که از جای خود به دیگر جای رود . خدا را می ستایند و

از ستودن ملول نمی گردند . هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان

سستی نگیرد و غفلت فراموشی بر آنان چیره نگردد . " ۳

اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .

آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :

" کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف " ۴

" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم که آشکار شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم " ۵

بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلبش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش بنشیند ۶ .

و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .

این انسان سالها و سالها عمر سپری کرد ۷ و روز به روز با کشف و شهود جدیدی به فهمی جدید از عالم درون و بیرون خود رسید تا آن گاه که خداوند حد رشد و بلوغش را لایق هدایتی جدید دانست و او را برگزید .

آنجا که می فرمایند :

" خداوند آدم را برای ایفای مسئولیت سنگین خلیفه الهی انتخاب نمود . " ۸

و امانت خود را که همان تجلی گاه ذات حضرت ربوبی بود به او بسپرد .

آنجا که می فرمایند :

" ما امانت خود را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم ، آنها از حمل آن سر برتافتند ، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید ؛ او بسیار ظالم و جاهل بود ! " ۹

در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .

آنجا که می فرمایند :

" سپس علم اسماء را همگی به آدم آموخت. " ۱۰

و به دنیای زمینی ، برای بارور کردن آن استعداد ، برگرداند .

آنجا که می فرماید :

" گفتیم : همگی از آن ، فرود آیید ! هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند ." ۱۱

و خلیفه خود در زمینش قرار داد .

آنجا که می فرمایند :

" من در روی زمین، جانشینی قرار خواهم داد. ۱۲

حال این انسان از آنجا که مختار بود تا کاشته خدایی وجودش را پرورش دهد و یا راه به بیراهه سقوط در اسفل السافلین دنیایی بپیماید ، به عبور در جاده رشد و بلوغ جدید، پا گذاشت .

اما بدان سبب که خداوند این مخلوقش را عبث و بیهوده نیافریده بود .

آنجا که می فرمایند :

" آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم ، و بسوی ما باز نمی گردید؟ " ۱۳

و او را جز برای خود و عبودیت عاشقانه خود خلق نکرده بود .

آنجا که می فرمایند :

" من جنّ و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند ! " ۱۴

به هیچ زمانه ای تنهایش نگذاشت و هدایت او را بسوی راهی که در نهایت ، رسیدن به بارگاه الهی و آرام گرفتن در جوار حضرت ربوبی است ، را خود بر عهده گرفت .

اگر چه حضرت ایشان مالکیت علی الاطلاق بر تمامی کائنات و بطور خاص بر انسان دارند .

آنجا که می فرمایند :

" خداوندی که مالکیت آسمانها و زمین از آن اوست....، و همتایی در مالکیّت ندارد ، و همه چیز را آفرید ، و آنچه مقدر بود

تقدیر فرمود . " ۱۵

اما از آنجآ که ذات انسان را تجلیگاه ارزشهای الهی دانسته و او را به عنوان نمایشگاه ملکات اخلاقی خود برگزیده ؛

آنجا که می فرمایند :

" ( ای انسان های معزز خداوندی ) به ملکات اخلاق خداوندی ، متخلق و به آنها آراسته شوید . " ۱۶

و از طرف دیگر همه گونه ابزار و وسوسه شیطانی بر سر راه این انسان ضعیف ، قرار داشته ؛

آنجا که خداوند از زبان شیطان می فرمایند :

" و آنها را گمراه می کنم ! و به آرزوها سرگرم می سازم ! و به آنان دستور می دهم که .... آفرینشِ پاک خدایی را تغییر دهند ! ( و

فطرت توحید را به شرک بیالایند ! ) " ۱۷

و طبیعتا در آن فضای وسوسه و هوس و آرزو های دور و دراز بی حاصل ، این انسان است که در بند دنیای زمینی گرفتار و فریفته مطامع زودگذر آن گشته ؛

آنجا که امام همام علی (ع) می فرمایند :

" این دنیا نیست که تو را گول زده است ، که تو فریفته و شیفته آن شده ای . " ۱۸

تا آنجا که راه گم می کند و بی راهه می رود .

آنجا که خداوند نهیب می زند :

" ( ای انسانهای فریفته دنیایی ) ، به کدامین سو ، درگذرید ؟! " ۱۹

لذا ، خداوند خود ، نقش هدایت او را برعهده گرفت و ذره ای در پذیرش آن اجبار نکرد .

آنجا که می فرماید :

" ما راه را به او نشان دادیم ؛ خواه شاکر باشد ( و پذیرا گردد ) یا ناسپاس ! " ۲۰

و یا آنجا که حضرتش به صراحت می فرمایند :

" در قبول دین ، اکراه و اجباری نیست . " ۲۱

اما از آنجا که ، خداوند اراده فرموده که ؛ انسان در معرض هدایت الهی و وسوسه های شیطانی قرار گرفته ، و خود بر مبنای تعقل انسانیش انتخاب کند که از راه مستقیم مطلوب خداوندی ، به سوی او رفته و در جوار حضرتش قرار گیرد ، و یا بی راهه برگزیند و راه دور نماید و تبعا دیرتر برسد ، پیامبرش را به تبیین هر دو راه برای او ، بسویش فرستاد .

آنجا که می فرماید :

" ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند، برای آنها روشن کنی ؛ و ( این قرآن ) مایه هدایت و

رحمت است برای قومی که ایمان می آورند ! " ۲۲

و اینجاست که حضور رسولان را برای شکوفایی عقول بشری می داند .

آنجا که امام علی (ع) می فرمایند :

" خداوند سبحان از میان فرزندان آدم ، پیامبرانی برگزید ....تا خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته برانگیزاند . " ۲۳

و آنگاه است که وقتی عقل انسانی که گنجینه نهفته خداوندی در وجود آدمی است ، شکوفا شد و برهان الهی ، برای پیمودن راه

مستقیم بسوی نور را دریافت کرد .

" ای مردم ! دلیل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد ؛ و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم . " ۲۴

خود می تواند راه روشن رشد بسوی خداگونه شدن را از راه انحراف و بی راهه ضلالت و تاریکی تشخیص دهد .

آنجا که می فرماید :

" راه درست از راه انحراف ، روشن شده است. " ۲۵

و بر همین اساس است که خداوند حکیم ، نیازی به اجبار کسی از جنس آدمیان نمی بیند ، و حتی پیامبرش را نیز حق سیطره بر

آنان نمی دهد .

آنجا که به صراحت می گویند :

" پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهنده ای ! تو سلطه گر بر آنان نیستی که ( بر اجرای فرامین ) مجبورشان کنی " ۲۶

و حتی پیامبر اکرم (ص) را موظف به حفاظت از نتایج پیامی که به او ، برای ابلاغ سپرده است نمی نماید .

آنجا که خداوند می فرمایند :

" و اگر روی گردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار نداده ایم؛ وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است! " ۲۷

حال این انسان اگر دنیای زمینی را بازیچه خود قرار داد و از هر چه نعمت خداوندی بود به عنوان ابزار شادی و رشد خود بکار گرفت ؛

آنجا که خداوند می فرمایند :

" زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست ! و سرای آخرت، برای آنها که پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمی اندیشید؟! ۲۸

تحت ولایت و هدایت الهی ، راهش از جاده سراسر نور و روشنی خواهد گذشت ؛

آنجا که حضرتش می فرمایند :

" خداوند ، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند ؛ آنها را از ظلمتها ، به سوی نور بیرون می برد . " ۲۹

و آنگاه است که جایگاه ابدیش ، بارگاه حضرت رحمان و جوار قرب ربوبی ، خواهد شد .

آنجا که حضرت باری می فرمایند :

" یقیناً پرهیزگاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند در جایگاه صدق نزد خداوند مالک مقتدر! " ۳۰

اما ، اگر این انسان ضعیف ، دل به سرای زمینی بست و خود در بند ظاهر فریبای آن گرفتار ساخت ، راهش از جاده نور و روشنی به

سمت جاده ظلمت و تاریکی کج خواهد نمود .

آنجا که حضرت رب بی نیاز میفرمایند :

" کسانی که کافر شدند ، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نو ر، به سوی ظلمتها بیرون می برند. " ۳۱

و طبیعتا ، آن زمان که پای در سرای آن جهانی گذارده و پرده اسرار به کنار می رود ، جایگاه وحشتناک خود و جاده پر سنگلاخ و

ظلمانی آن را مشاهده کرده و در دیگر سو مقصد نورانی مقصود خلقت الهی را به چشم دل می بیند .

آنجا که خداوند می فرمایند :

" کسانی که کافر شدند ، اعمالشان همچون سرابی است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب می پندارد ؛ امّا هنگامی

که به سراغ آن می آید چیزی نمی یابد ، و خدا را نزد آن می یابد که حساب او را بطور کامل می دهد " ۳۲

و آنگاه آه از نهاد برآورده و ای کاش ، که شاید خداوند او را به دنیای زمینی برگرداند ، تا بتواند فرصت از دست رفته را

جبران کرده ، و حقیقت وجودی خود را به ملکات اخلاق خداوندی بیاراید .

آنجا که خداوند از زبان او می فرماید :

" و اگر ببینی مجرمان را هنگامی که در پیشگاه پروردگارشان سر به زیر افکنده، می گویند : « پروردگارا ! آنچه وعده کرده بودی

دیدیم و شنیدیم ؛ ما را بازگردان تا کار شایسته ای انجام دهیم ؛ ما (به قیامت) یقین داریم ! »" ۳۳

اما دیگر دیر شده ، که هر کس به هر مقدار از راه ، که کج رفته ، باید عذاب وحشتناک حسرت دور افتادن از خدای رحمان را بچشد

تا زنگارهای ناشی از غفلت و هوس های زمینی از روح او زدوده شود .

آنجا که پروردگار عزیز می فرمایند :

" (امّا) بزودی او را وارد سَقَر می کنم ! و تو نمی دانی «سقر» چیست! (آتشی است که) نه چیزی را باقی می گذارد و نه

چیزی را رها می سازد ! پوست را بکلّی دگرگون می کند! ( زنگارهای روح را بکلی می برد و آن را خالص و پاکیزه می کند ) " ۳۴

و پس از آن است که راه بسوی مستقر نهایی ، که همان مکان نور و آرامش و حضور خدای رحمان و جمیل است ، باز

خواهد شد .

آنجا که رب جلیل می فرمایند :

" آن روز ، قرارگاه نهایی ، تنها بسوی پروردگار تو است . " ۳۵