ــ نفاق و دو رویی
از صفات نکوهیده و مذمومی که از ارزش انسان در جامعه میکاهد و باعث دوری گزیدن مردم از آدمی میشود، نفاق و دورویی است. منافقان و ریاکاران
از پستترین افراد جامعه هستند. امام عسکری (ع) در نکوهش این افراد میفرمایند:
«چه بد بندهای است شخص دو رو و ریاکار، در حضور برادرش بستاید و در نبودِ او غیبتش کند.
اگر برادرش صاحب چیزی شود، بدو حسد ورزد و اگر گرفتار شود بدو خیانت کند».
ــ زهر جفا
خلفای عباسی، با به کارگیری سلیقههای متفاوت میکوشیدند تا اوضاع را به زیان امام عسکری (ع) خاتمه دهند؛ با این حال با گذشتن زمان، محبوبیت
امام (ع) در بین مردم فزونی مییافت. معتمد عباسی که از نفوذ معنوی امام (ع) در بین مردمان بیمناک بود، درصدد برآمد تا به هر شیوه ممکن، ایشان
را به شهادت برساند.
او نمیتوانست آشکارا به چنین توطئهای دست بزند؛ از این رو با دسیسهای مرموز، ایشان را مسموم ساخت و با این کار پرتو یازدهمین ستاره پرفروغ
آسمان هدایت را به ظاهر خاموش کرد.
معتمد با قصد فریب افکار عمومی با ظاهرسازی، چند پزشک را به نزد امام فرستاد تا ایشان را معاینه کنند و شهادت ایشان را مرگ عادی جلوه دهند؛
اما خیلی زود این نیرنگ معتمد رنگ باخت و مردم از حقیقت واقعه آگاه شدند.
ــ عروج عارفانه
در ساعات آخر عمر امام (ع) ، بیماری آن چنان بر ایشان شدید شد که آن حضرت توان از دست داده بودند . امام (ع) رو به غلامش فرمودند :
«به آن اتاق برو و کودکی را که به سجده افتاده است، بیاو ر».
غلام رفت و با کودکی که چهرهای درخشان داشت و بین دندانهایش گشاده بود، به نزد پدر آمد. وقتی که نگاه امام حسن عسکری ( علیهالسلام ) به کودک
افتاد، گریه کرده و فرمودند : « ای سرور اهل خانه خود، به من آب بیاشام، همانا من به سوی پروردگارم میروم ». (وفاتم نزدیک است). آن کودک با دست خود
به پدر آب داد.
سپس امام حسن عسکری ( علیهالسلام ) فرمودند : «مرا برای نماز آماده کنید.» آن کودک، پدر را در وضو گرفتن کمک کرد.
امام عسکری به او فرمودند :
« بشارت باد تو را ای پسرم که تویی صاحب الزمان و تویی مهدی و حجت خدا بر روی زمین،
و این عهدی است از پدرم و از پدرانش تا رسول خدا ( صلیاللهعلیهوآله ) ».
ــ در سوگ پدر
از پـس پـرده بـرون حجّـت اثناعشـر است
یا که در غرّه مَه قرص قمر جلوه گر است
بلبل از دوری گل تا سحر امشب به نواست
یـا پسر بـر سـر بالیـن پـدر نـوحـه گـر است
هـاتفی گفت که خـاموش! مگـر بـیخـبری
حسن عسکری امشب به جناح سفر است
سـر به دامـان پسـر گـرم سخـن با معبـود
چهــرهاش بـر اثـر زهــر جفــا پرگهـر است
شد برون طایر روحش ز قفس سوی جنان
مهـدی منتظـر از بهر پـدر خون جگـر است