طلاق به سبك هنري هشتم



هنري هشتم هنري هشتم پادشاه جنجالي انگلستان كه شش بار ازدواج كرد و دو تن از همسرانش را به جاي طلاق، با گردن زدن اعدام كرد 28 ژانويه سال 1547 پس از 38 سلطنت در گذشت. تقويت و گسترش نيروي دريايي انگلستان ابتكار هنري هشتم است كه متوجه اوضاع زمان شده بود. وي ذخيره پولي كشورش را صرف ساختن كشتي توپدار كرد.
همسر اول هنري، كاترين آراگون بود كه هنري به نديمه او «آن بولين» كه زني باهوش و دانا بود دل بست و استدلال كرد به اين دليل مي خواهد با «آن» ازدواج كند كه فرزند آنان هوشمند خواهد شد و لذا، اين ازدواج به خاطر وطن است، نه بوالهوسي.


«آن بولين» يكي از
همسران هنري هشتم (مادر اليزابت اول) كه گردن زده شد
پاپ وقت، كلمنت ششم، با طلاق كاترين و ازدواج مجدد هنري موافقت نكرد و هنري كه چنين ديد در سال 1534 در پارلمان انگلستان خود را رئيس كل كليساي اين كشور اعلام داشت و پاپ را از اين سمت در قلمرو انگلستان خلع كرد و نمايندگان پارلمان بر اين تصميم صحه گذاردند و از همان زمان كليساي انگلستان از دستگاه پاپ جدا شده و داراي سراسقف (اسقف كانتربوري) از آن خود گرديده و طلاق و ازدواج مجدد آزاد شده است.
«آن» از هنري داراي دختري شد كه بعدا به نام اليزابت يکم پادشاه انگلستان شد، اما هنري پسر مي خواست و چون خوش نداشت كه ازدواج با آن همه سر و صدا را به طلاق منجر سازد ، به «آن» اتهام خيانت و بي وفايي زد و دستور داد كه او را گردن بزنند و پس از او چهار بار ديگر ازدواج كرد كه يك همسر ديگرش را به اتهام مشابهي اعدام كرد.
هنري جرات نكرد«آن كليو» همسر ديگرش را كه آلماني بود اعدام كند، زيرا احتمال حمله نظامي آلمان مي رفت، لذا او را پس از اندك مدتي طلاق گفت.
هنري هشتم پس از اعلام خود به عنوان رئيس كليساي انگلستان «توماس مور» نويسنده و انديشمند انگليسي و مولف «يوتوپيا (مدينه فاضله) » را به خاطر اين كه حاضر نشده بود رياست او را بر كليسا برسميت بشناسد اعدام كرد. درآن زمان صفويه بر ايران حكومت داشتند كه شاه صفوي هم خود را رئيس مذهب مي دانست.
همان روزي كه هنري هشتم در گذشت، بزرگان انگلستان تاج پادشاهي اين كشور را بر سر پسر 9 ساله اش (ادوارد ششم) گذاشتند و در برابرش به عنوان پادشاه تازه زانو زدند!.
رياست يك كودك بر يك كشور، گرچه مسخره به نظر مي آيد، اما تاريخ نشان داده است كه در يك كشور پارلماني همچون انگلستان چنين انتصابي به سود حكومت پارلماني تمام شده است؛ زيرا در طول طفوليت شاه، پارلمان همه امور را قبضه كرده و به تكامل دمكراسي ادامه داده و بعدا هم كه پادشاه بزرگ شده ، پارلمان حاضر به از دست دادن اختيارات به دست آورده نشده است.