اسرائیل دشمن مهدویت
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):
حدود یکصد سال پیش یک هسته ی صهیونیستی با هدف انتقام گیری از نسل بشر در اروپا بوجود آمد تا به تلافی زیر فشار بودن و سرکوب و تحقیر یهودیان در 20 قرن گذشته که برخی به حق و برخی به ناحق بوده است ، با ایجاد فتنه و فساد به دور ساختن مردم از فرهنگ انسانی فعالیت می کنند .




شکل گیری بنی اسرائیل (یهود )



و خواستگاه های ایشان ( از آغاز تا بعثت )



پیدایش (نسل جدید بشریت)



با آغاز دوباره ی حیات بر روی کره ی زمین ، حضرت نوح همراه با بازماندگان از طوفان نوح ، و نجات یافتگان در کشتی ، اما با کیفیت و تجربه ای بهتر و بیشتر برای گسترش رسالت الهی خویش ، از کوفه راهی فلسطین گردید و پس از استقرار

در قدس فرزندان خود را در روی زمین منتشر ساخت تا آئین توحیدی بار دیگر

در جهان توسعه یابد و ایشان منادی توحید در سراسر جهان آن روز باشند .



از این رو از فرزندان حضرت نوح ، « سام به آسیا » ، « حام به اروپا » و « نافث به آفریقای» آن زمان رفته تا نسل بشر امروز در این مناطق رو به ازیاد نمایند .

امّا در این میان شیطان نیز دوباره وسوسه آغاز نمود و انحراف دوباره ی بشر آغاز شد و بار دیگر نیاز به پیامبری دیگر و آئین جدید دیگری به شدّت احساس شد تا آن جا که نمرود فرزند کوش فرزند حام بن نوح ( دو نسل بعد ) در بابل بر اریکه ی قدرت ، دوباره منادی بت پرستی گردید .



لذا خداوند ابراهیم را با آئین حنیف (اسلام) در میان آنان برگزید تا هدایت گر ایشان باشد ، آن حضرت نیز برای ترویج آئین خود و گسترش آن به تمامی جهانیان زمان خویش همانند نوح راه کنعان (فلسطین امروزی) را انتخاب به آن دیار هجرت فرمودند تا « با استفاده از ویژگی خاص و منحصر به فرد این منطقه که

شاهراه مسیر شمال به جنوب و شرق به غرب عالم آن هنگام محسوب می گردید و در اندک زمانی می توانست به صورت طبیعی تفکرات حاکم بر آن دیار را در مراودات تجاری و فرهنگی به سراسر دنیا منشر سازد . »

بتوانند رسالت جهانی خود را محقق سازند .

لذا آن حضرت در کنعان (فلسطین امروزی ) ماندند تا آنکه خداوند در سن 86 سالگی اسماعیل را به ایشان عطا فرمود و پس از گذشت 2 سال از تولد اسماعیل ،

خداوند به ابراهیم ، پیامبرش مأموریت داد تا او را به همراه مادرش هاجر به مکه

آورده تا در آن دیار بمانند و نسل آخرین پیامبر الهی و خاتم اوصیا پیامبر اکرم و نیز اهل بیت و ائمه از نسل ایشان پدید آمد.



آنگاه آن حضرت مأموریت یافتند تا با ساخت خانه خدا (کعبه) با کمک اسماعیل

قبله دائمی مسلمانان را برپا نمایند و تمدّن جدیدی را در این منطقه بنیان گذارده تا در آینده ای نه چندان دور این سرزمین با تولد پیامبر آخر الزمان ،وجود شریف رسول

خدا منادی وحی الهی به سراسر جهان بشریت گردد ، سپس دوباره خود به کنعان بازگشتند و خداوند پس از بازگشت حضرتش به سرزمین خویش در 100 سالگی

اسحاق را از ساره به او عطا فرمود تا بدین ترتیب پس از ایشان در آن سرزمین آئین توحیدی ابراهیم (حنیف ) ، منادی دیگری به نام « اسحاق » پیدا کرده و آرام آرام نسل

«بنی اسرائیل » نیز در این منطقه پدید آمده و حافظ آئین حنیف (اسلام) حضرت ابراهیم باشد .

و سرانجام آن حضرت در شهر «الخلیل =فلسطین» چشم از جهان فروبست و سکّان هدایت بشر به دست با کفایت اسحاق افتاده و نبوّت به ایشان منتقل گردید تا پاسدار آئین پدر (اسلام ) باشند .



تولد بنی اسرائیل



در آن سرزمین خداوند به اسحاق ، اسرائیل (یعقوب) را عطا فرمود تا وی پس از پدر بار سنگین هدایت بشر را بدوش بگیرد و آن دیار از حجّت خدا (پیامبر) خالی نماند.

در همان سرزمین (کنعان) خداوند به پیامبرش یعقوب 12 فرزند عطا فرمود تا بدین سان اولین نسل از « بنی اسرائیل » در این منطقه پا به عرصه ی وجود بگذارند و آغازگر نسلی باشند که در آینده ای نه چندان دور تبدیل به قومی قدرتمند و گسترده گردیده و پیروان و منادی آئین جدیدی که از میان آنان برخواهد خواست (آئین حضرت موسی ) باشند.

و این آغازی است برای پیدایش بنی اسرائیل در آن سرزمین .



با گذشت چندین سال از حضور حضرت یعقوب و فرزندان وی در کنعان (فلسطین) سر انجام به دنبال حسادت برادران به یوسف و به چاه انداختن وی توسط ایشان و حوادثی که برای عزیز مصر پیش آمد آن حضرت در مصر به عزیزی (پادشاهی) آن دیار رسید ند و در نتیجه با آمدن برادران وی (فرزندان اسرائیل ) به همراه پدر خود به مصر و سکونت در


آن سرزمین و در زیر سایه ی دولت حضرت یوسف فرزندان یعقوب (بنی اسرائیل) موفق شدند تا اولین تجربه های خود را در امر حکومت داری بیازمایند.

و این امر تا وفات حضرت یوسف ادامه یافت ولی هنگامی که مرگ آنحضرت فرا رسید ، ایشان بنی اسرائیل را که در اقلّیت بودند گرد آورده و به ایشان فرمودند که بعد از من شما


زندگی سخت و دشواری را در پیش خواهید داشت تا آنکه از نسل برادرم «لاوی» شخصی به نام «موسی » متولد گردد و شما را از این وضع نجات بخشد .

و بدین ترتیب آن حضرت نقطه ی امید به « ظهور منجی بنی اسرائیل » از نسل برادر خود لاوی را در دل بنی اسرائیل قرار داده و مشخصات او را (موسی) نیز برای ایشان بیان نمود .



این انتظار 400 سال به طول انجامید و در این مدت علیرغم همه ی مشکلات و سختی های فراوانی که در مصر ، بنی اسرائیل متحمل گردیدند باز به لحاظ زنده بودن امید به « ظهور منجی خود » در راستای « حفظ هوّیت ، رشد جمعیت و انتظار منجی »



روزگار را سپری نمودند تا روز موعود فرا برسد و « موسای موعود » ، ایشان را نجات بدهد در خلال این مدت ، جمعیت بنی اسرائیل به گواه تاریخ بالغ بر 600000 نفر رسید .



تولد تا رسالت موسی (ع)



پس از گذشت 360 سال ، علیرغم تدابیر شدید فرعون مصر در کنترل و کشتن فرزندان پسری که از بنی اسرائیل متولد میشد ،(به ویژه در سال منتهی به ولادت حضرت موسی که بر اساس پیشگوئی های منجمین در آن سال پیش بینی شده بود) ،



با لطف و خواست الهی نطفه ی آن حضرت در کاخ خود فرعون (منفتاح) منعقد گردید و بدین ترتیب شمارش معکوس جهت تولد «منجی بنی اسرائیل» آغاز شد .




و آنگاه پس از تولد ، خداوند حکیم به مادر موسی الهام فرمود تا برای حفظ جان فرزندش ، وی را در صندوقچه ای گذاشته و بر روی رود نیل رها سازد ، آب نیز با مشیّت الهی موسی

را به داخل کاخ فرعون هدایت فرمود تا با مهر و علاقه ای که از او در دل آسیه ،

همسر فرعون ایجاد می گردد ، وی مجبور شود تا سرپرستی موسی را خود بر عهده بگیرد و با پذیرش وی به عنوان فرزند پادشاه مصر ،همچون شاهزادگان در مدت سی سال

تمام سیستم آموزشی کاخ ، در اختیار موسی قرار گیرد و آن حضرت فردی توانمند ،

سیاستمداری کار آزموده ، جنگاوری دلاور و مدیری آشنا به سیاستو حکومت تربیت شوند تا بتوانند رسالت عظیم الهی خویش و سکّان هدایت بنی اسرائیل را به دست گیرند، سرانجام




پس از گذشت 30 سال از عمر شریف آن حضرت ، موسی که برای آشنائی با زندگی بنی اسرائیل به صورت مخفیانه در شهر تردد و به آن ها سرکشی مینمود ،به دلیل درگیری با یکی از قطبیان و کشته شدن وی به دست آن حضرت شناسائی شده و مجبور به فرار از مصر شدند .


ایشان پس از فرار از مصر به سمت «مدین» رفته و با آشنائی و ازدواج با دختر شعیب نبی

ده سال دیگر نیز نزد آن پیامبر بزرگ الهی آموزش دیده و آنگاه در 40 سالگی هنگامی که عازم مصر بودند در مسیر بازگشت خود در کوه طور ،فرشته ی وحی بر ایشان نازل شده

و با ابلاغ نبوت و مبعوث شدن به رسالت ، آنحضرت ایشان مأموریت خود را در دو محور :



1) دعوت فرعون به اسلام

2) نجات بنی اسرائیل

آغاز نمودند .



ز نبوت تا نجات بنی اسرائیل



با آغاز رسالت حضرت موسی ایشان ابتدا به سراغ فرعون رفته و با دعوت وی به اسلام ، دوباره مبارزه ای امان ناپذیر را با شرک و بت پرستی آغاز نمودند .



سپس در کنار مبارزات خویش ، به آموزش و سازماندهی و هدایت بنی اسرائیل به منظور نجات ایشان پرداختند.



و بدین سان 40 سال دیگر از عمر شریف ایشان در این مسیر صرف گردید و دراین مدت با تحمل رنج و مشقّات فرائان نسبت به آماده سازی ایشان تلاش نمودند.

تا آنکه سرانجام زمینه های پیچیده ترین اردوکشی تاریخ بشریت که حاصل 30 سال تلاش

بی وقفه آن حضرت بود ، فراهم گردید و ایشان موفق شدند درمدت زمانی کمتر از ۲۴ ساعت

600000 نفراز بنی اسرائیل را به سمت رود نیل هدایت نموده و سپس با عبور از آن درصحرای سینا مستقر سازند.





حرکت به سمت قدس



با استقرار بنی اسرائیل در صحرای سینا و کرانه های کو طور ، علی رغم آن که با غرق شدن فرعون و سپاهیان وی دررود نیل ( دریای سرخ) و دفع خطر ایشان ، همه چیز برای بازگشت دوباره به مصر و سرزمین آباء و اجدادی بنی اسرائیل فراهم بود ،



اما حضرت موسی جهت حرکت خود را قدس شریف و فلسطین تعیین نمود و به همین منظور نیز پس از استقرار در کنار کوه طور در صحرای سینا 15 سال از وقت خود را به

سازماندهی و آموزش بنی اسرائیل در تمام زمینه های سیاسی-اجتماعی-اقتصادی-فرهنگی و نظامی و... اختصاص داد تا بدین ترتیب با سازماندهی اسباط 12 گانه ی بنی اسرائیل در قالب هزاره ها امر آموزش ایشان به سهولت انجام پذیرد.



به نقل از تورات حضرت موسی در زمینه ی آموزش های زیر اهتمام زیادی داشتند تا بتوانند بنی اسرائیل را در راستای تحقق رسالت جهانی خود به بهترین وجه ، آموزش داده و تربیت نمایند.

الف) سازماندهی و انسجام



ب) آموزش چهره شناسی (کپی برداری و ترسیم چهره و پبت آن)، قرآن در رابطه با پیامبر اکرم در ارتباط با یهود می فرماید :

کسانی که به ایشان کتاب (آسمانی) داده ایم ، همانگونه که پسران خود را می شناسند ، او (محمد) را می شناسند و مسلما گروهی از ایشان حقیقت را نهفته می دارند ، و خودشان (هم ) می دانند .



ج) سیستم ارتباطی و اطلاعاتی قوی: ساخت شیپور و بوق (سیستم نت موسی در تورات آمده

وبنی اسرائیل مآمور بودند هر صبح آن ها را بیاموزند)



ولیکن با استقرار بنی اسرائیل در صحرای سینا و بازگشت آرامش به اردوگاه ایشان و گذشت دوران تحّول و انقلاب ، آرام آرام با گرایش به بت پرستی و پرسشگری جاهلانه و رشد روحیه ی طمع کاری و ثروت اندوزی ، آنان به سنت دیرین خود بازگشته و با نافرمانی های مکرّر مدنی و عدم اطلاعات از رهبری و پیامبر خویش ، زمینه های ایجاد انحرافات عقیدت



را نیز مجددا فراهم آوردند ( به ویژه در زمان هایی که حضرت موسی به شهرهای مختلف جهت هدایت مردم مسافرت مینموده و یا جهت عبادت به کوه طور رفته و از میان آنان غایب بودند. )



ولی با وجود همه ی این مسائل و انحرافات ایجاد شده در میان بنی اسرائیل آن حضرت موفق شدند پس از تکمیل آموزش های خود ، بنی اسرائیل را از صحرای سینا حرکت داده و در منطقه ی اریحا درروبروی اورشلیم و در شهرهای اطراف آن مستقر نمایند.



آن گاه آن حضرت پس از استقرار در اریحا ، با اعزام نیروهای اطلاعاتی خود به قدس که هم اکنون در اختیار عمالقه قرار دارد ،درصدد شناسائی و کسب اطلاعات لازم جهت



طراحی عملیات آفندی به منظور فتح قدس بر آمدند ، اما پس ازکسب اطلاعات لازم به دلیل افشای برخی از آنها توسط عده ای از نیروهای اعزامی به منطقه (نیروهای اطلاعاتی) ،



عملیات روانی برای فرار از جنگ در میان بنی اسرائیل آغاز شد و به دنبال آن در پی نافرمانی آنان ازفرمان رهبر خود (حضرت موسی) دراعزام به جبهه ی نبرد ، باردیگر دچار

عذاب الهی شده و بدین ترتیب چهل سال در صحرا سرگردان ماندند تا از دست یابی به قدس باز بمانند و سرانجام نیز با وفات هارون و موسی رهبر و فرماندهی دلسوز و فداکار خود

را نیز از دست دادند .



حکومت جهانی حضرت سلیمان (بنی اسرائیل)



با گذشت چهل سال از آغاز سرگردانی و جایگزین شدن نسل جدید به جای نسل عصیان گر از بنی اسرائیل ، بار دیگر با پذیرش رهبری پیامبر دیگری از بنی اسرائیل به نام یوشع بن نون (وصی حضرت موسی) ، آن حضرت ایشان را از بحرالمیّت عبور داده و با پیروزی بر

عمالقه موفق شدند تا سرزمین فلسطین را به تصّرف خویش درآورده و بتوانند زمینه های



توسعه ی فرهنگ موسوسی (اسلام) را درآن سرزمین فراهم نمایند. لذا طبیعی است که گام بعدی ایشان توسعه ی حاکمیّت در محدوده ی نیل تا فرات خواهد بود ولیکن با آغاز انحرافات دوباره ی یهود در زوایای مختلف ، این قوم ،مجدداً از مسیر الهی خود منحرف شده و حاکمیّت خویش را از دست دادند و به رویارویی با انبیاء الهی خود پرداختند و در


نتیجه چندین سال ، بنی اسرائیل را گرفتار طاغوتیان کرد. تا این که سرانجام پس از پیروزی طالوت بر جالوت و کشته شدن وی به دست حضرت داوود ، بنی اسرائیل به گرد اوجمع شده ، موفق به تصرف دوباره ی قدس شدند و آن هنگام که نوبت به حضرت سلیمان رسید ،



آن حضرت موفق گردید تا با بنا نهادن هیکل و توسعه ی حاکمیّت خود ، در سطح نیل

تا فرات ، با لطف الهی حاکمیّت جهانی بنی اسرائیل (یهود) را رقم بزنند ، تا با توجه به شکوه و عظمت این دوران بی نظیر ،پس از دست رفتن دولت جهانی سلیمان خواسته ی جهانی شدن یهود دوچندان گردید.

این دوران تا زمان وفات حضرت سلیمان در سال 931 قبل از میلاد ادامه داشت و پس از مرگ ایشان با رشد اختلافات داخلی و از دست رفتن این شکوه جهانی ،سازمان یهود که همه چیز را از دست رفته می دید به برنامه ریزی جدیدی برای رسیدن به امیال خود یعنی

حاکمیّت جهانی به مرکزیّت قدس پرداختند تا زمان مناسب آن فرا رسد .



دوران تجزیه و کشمکش های داخلی



پس از وفات حضرت سلیمان در سال 931ق.م کشمکش های داخلی دوباره آغاز شد و بنی اسرائیل به دو گروه ( حق و باطل) تقسیم شدند.



عده ای از ایشان که کماکان به میثاق خود با سلیمان و پیامبران الهی خویش پایبند بودند



(جبهه ی حق) ، پس از بیعت با « رحبعام» فرزند حضرت سلیمان موفق شدند تا با تشکیل دولتی به نام « یهودا» حاکمیّت خود را سامان ببخشند و پایتخت خویش را « قدس » قرار دادند تا بتوانند با تحکیم آن به مبارزه با باطل وترویج فرهنگ الهی موسی بپردازند.

اما جبهه ی باطل نیز با بیعت خویش « یربعام بن نباط» در شکیم ( نابلس امروزی) که از دشمنان حضرت سلیمانو از شاگردان سامری به شمار میرفت ،از مسیبر الهی انبیاء منحرف شدند و در ساحل غربی رود اردن ،دولتی به نام « اسرائیل» را تأسیس و پایتخت آن را « اورشلیم» (سامره) قرار دادند و دوباره به گوساله پرستی و بت پرستی روی آوردند .


و سپس به دنبال درگیری و مبارزات داخلی بنی اسرائیل و با تضعیف آنان با تهاجم دولتهای خارجی به ایشان به کلّیحاکمیّت خود را در آن سرزمین از دست دادند. برخی کشته ،وعده ای به مرور مجبور به فرار و کوچ از آن منطقه شدند تا به کیفر نافرمانی خود در انحراف



از مسیرالهی انبیاء برای همیشه ی تاریخ با پراکنده شدن در روی زمین و تحمّل ذلّت و خواری ابدی تنها با خاطرات باقی مانده از آن دوران باشکوه ائامه ی حیات دهند

تا شاید بتوانند با برنامه ریزی و تلاش مجدد ، روزی دوباره ، حاکمّیت جهانی خود را تحت لوای دولت « اسرائیل» به پایتختی « اورشلیم » به دست آورند. که این تلاش ها تا کنون ادامه یافته است .