اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد ؛ بدون کار “خدا” بوده ! , اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار “خدا” بوده ! , اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خرد نشی ؛ بدون تنها محرمت “خدا” بوده ! , حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائی خفه ات کرده ؛ شک نکن تنها مرحمت “خداست” که ؛ از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آورده
عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی، دختر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی، غذا نیست که بهش ناخونک بزنی، رفیق نیست که بهش کلک بزنی عشق مقدسه , باید جلوش زانو بزنی
عشق ان چیزی است که بیشتر از هر چیزی داشتنش را دوست داریم وبیشتر از هر چیزی دادنش را دوست داریم وهیچ کس در نمی یابد که عشق همان چیزی است که همواره داده می شود و پذیرفته نمی شود .
مرا این گونه باور کن : کمی تنها ، کمی بی کس ، کمی از یادها رفته ، خدا هم ترک ما کرده ، خدا دیگر کجا رفته !!! نمی دانم مرا آیا گناهی هست؟ که شاید هم به جرم آن غریبی و جدایی هست؟ مرا این گونه باور کن..
دوست دارم شب را به غم سر کنم ٬ دفتری را از اشک چشمم تر کنم ،
نام آن دفتر نهم دیوان عشق ٬ عشق را عنوان آن دفتر کنم…
بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می ورزند تا به معشوق
شبـيه برگ پايـيزي پس از تـو قسمت بادم
خداحافظ ولي هرگز نخواهي رفت از يادم
خداحافظ و اين يعني در اين اندوه مي ميرم
در اين تنهايي مطلق که مي بندد به زنجيرم
هميشه با تـو بودنهاي من ديـري نمي پايد
و بعد از تو کسي ديگر به ديدارم نمي آيد
چونه بگـذرم از عـشـق از دلـبـسـتگي هايم
چگونه مي روي با آنکه مي داني چه تنهايم