هنرمند مردمي زنده ياد نعمت الله آغاسي


آغاسی که متولد سال ١٣١٨ بود به سبب فقر و ناداری نه مدرسه را تمام کرد و نه امکان يافت در کلاس*های آموزش موسيقی شرکت کند.او از سال ١٣٤٨، با ترانه*هايی مانند " مرو با ديگري" و " بت پرست" به نامی آشنا در عرصه فرهنگ عامه*پسند ايران بدل شد و با ترانه*های "آمنه" و "لب کارون" به شهرتی بی*مثال رسيد.

انقلاب اسلامی نقطه پايانی بود بر فعاليت*های آغاسی و کسانی مانند او. اما که او دوباره در لاله زار به صحنه رفت، شور و هلهله در اين مکان تداعی*گر روزهای اوج شهرت آغاسی شد.




آغاسی که متولد سال ١٣١٨ بود به سبب فقر و ناداری نه مدرسه را تمام کرد و نه امکان يافت در کلاس*های آموزش موسيقی شرکت کند.او که استعداد خوانندگی خود را سرخود و بی استاد پرورش داده بود ابتدا در مراسم و جشن*های مردم می*خواند. بعدتر اما ، با آمدن به تهران در سال ١٣٤٨، با ترانه*هايی مانند " مرو با ديگري" و " بت پرست" به نامی آشنا در عرصه فرهنگ عامه پسند ايران بدل شد و با ترانه*های "آمنه" و "لب کارون" به شهرتی بی مثال رسيد.
از برجستگی*ها و تمايز کار آغاسی بود که با هنرش به ورای مرزها و محدوده*های لاله زار پانهاد و صدايش مسئولان وقت راديو را نيز متقاعد کرد که آن را برای لذت شمار هر چه بيشتری از مردم با امواج راديو به دورافتاده ترين نقاط کشور بفرستند.
اگرچه در سال*های منتهی به انقلاب آغاسی اوج شهرت و آوازه خود را پشت سر گذاشته بود، اما همچنان می*خواند و صدايش کماکان هوادارن چشمگيری داشت. با انقلاب اسلامی و رخوت و ممنوعيت*هايی که در همه عرصه*های فعاليت فرهنگی و از جمله در کار ترانه خوانان عامه پسند پديد آمد، آغاسی نيز تمام و کمال از فعاليت بازماند و تنها به کار رستوان داری در کرج مشغول شد. او در دهه گذشته با سفرهايی به خارج و اجرای چند کنسرت مشتاقان قديمی صدايش را به خاطره*های سال*های چهل و پنجاه برد. در خود ايران نيز او 1382 برای اولين بار پس از انقلاب اجازه يافت که دوباره در لاله زار کنسرتی برگزار کند. استقبال از اين کنسرت به حدی بود که لاله زار يکسره تعطيل شد و مقامات را از اين که صدای آغاسی با اين همه استقبال ضررو زيانی متوجه آيين و و ارزش*های ايدئولوژيک حاکم بکند به نگرانی انداخت . اين چنين بود که آغاسی مجبور شد دوباره از اجرای برنامه در لاله زار درگذرد.
با اين همه در اين هفته*های اخير که تا حدودی در وضع جسمانی آغاسی بهبودی حاصل شده بود يکی دوبار در ميان سالمندان مستقر در جاده حصار مهرشهر کرج و نيز در ميان معلولان مجمتع توان بخشی جاده لشکرک حضور يافت و با اجرای برنامه ساعاتی موجبات شادی و نشاط آنها را فراهم آورد.


سال ۱۳۴۸ به تهران آمد و کار هنری خود را با مشوقش استاد ناصر تبریزی آغاز کرد . او با ترانه های «دل شده یه کاسه ی خون» [با آهنگسازی ناصر تبریزی و ترانه ی بامداد جویباری] و «شده ام بت پرست تو » [با آهنگسازی محسن عرب و ترانه ی بامداد جویباری ] خود را با ایرانیان آشنا کرد و از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب کشور با صدای او و ترانه ی«لب کارون» پایکوبی کردند.آغاسی دارای بیش از ۱۸۰ ترانه می باشد. امپراتوری آغاسی با پرچمی سفید و حنجره ای بی همتا که ویژه ی خوانندگان جنوب ایران است ، آغاز شد و هرگز به پایان نرسید .

وقتی به دنیا آمد، روی شناسنامه اش نوشتند "نعمت ا... آزموده" ، آنگاه که به 17 سالگی رسید، به خاطر شغل اش، نعمت نفتی خوانده می شد و چون به میانسالی رسید، دیگر همه او را "آغاسی" می شناختند. دست آخر هم سنگ مزارش دو اسمی از آب درآمد، ابتدا آغاسی و بعد نعمت ا... آزموده.

پدر اصفهانی و مادر دزفولی در اهواز به هم می رسند و او به همراه دو برادر و دو خواهرش در این شهر قد می کشد. برادر بزرگ تر در محله کوت عبدا... معلم بود ولی نعمت در نقطه مقابل او، از نعمت سواد محروم. می گفت: برادرم برای هر مشق 5 ریال جایزه می داد تا من باسواد شوم ولی علاقه نداشتم. دست آخر هم با اصرار و اجبار تا کلاس دوم آن زمان بیشتر نخواندم.
پس از انقلاب 1357 بیشتر خوانندگان عامه پسند که به لاله زاری هم معروف بودند، راهی دیار غرب شدند و کم کم جریان موسیقی لس آنجلسی را پایه ریزی کردند. بی گمان برای آغاسی شانس زیادی وجود داشت تا در آنجا هم کم و بیش مانند گذشته به فعالیت ادامه دهد ولی نرفت و سکوت اینجا را به غزلخوانی آنجا ترجیح داد. اما چرا؟ بقیه را از زبان خودش بشنوید.



جریان موسیقی مردم پسند ایرانی که پیش از انقلاب با چهره هایی چون آغاسی، داوود مقامی، جمال وفایی، ایرج و دیگران دنبال می شد، اگر متناسب با شرایط زمانه پیش می آمد، امروزه می توانستیم آن را موسیقی پاپ ایرانی عنوان کنیم. یعنی چیزی که هم شعر و هم آهنگ اش، به طور کلی بر اساس زیبایی شناسی فرهنگ ایرانی استوار شده است. نه اینکه مثل الان چند خط شعر دم دستی و گاه درست و حسابی به زبان فارسی را با یک موسیقی سرتاسر بیگانه با فرهنگ موسیقی ایرانی قاطی کنیم و اسم اش را بگذاریم موسیقی پاپ! و آنوقت این پرسش برایمان پیش بیاید که منظور از پاپ، کدام جماعت ایرانی است، فرنگ رفته یا خاک وطن خورده؟ وقتی از فعالیت امثال آغاسی در دوران پس از انقلاب جلوگیری کردیم، آنچه در دهه دوم و سوم انقلاب نصیب مان شد یک موجود حرامزاده به نام موسیقی پاپ بود که از هم آغوشی موسیقی های غیر ایرانی با شعر و ترانه فارسی پدید آمده بود. می توان گفت جریان موسیقی عامه پسند ایرانی با مرگ آغاسی، عملاً به خاک سپرده شد. امروز اگر در محافل هنری داخل و خارج کشور با افتخار از میراثی به نام موسیقی دستگاهی ایران یاد می کنیم، وقتی نوبت موسیقی مردم پسند ایرانی می شود، به ناچار سرمان را پایین می اندازیم. زیرا به غیر از نمونه های دست مالی شده موسیقی پاپ غربی، چیزی برای عرضه وجود ندارد!؟


یادش گرامی روحش شاد