مهدي عليه السلام نيمي غربي و نيمي شرقي
سخنراني دكتر حسن رحيم پور ازغدي

در یک پیامی که از حضرت حجت علیه السلام نقل شده خطاب به شیخ مفید(ره) و در منابع روایی ما هم آمده از ایشان این تعبیر رسیده که اگر شیعه ی ما در راه پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند (یعنی به عدالت رفتار می کردند) سعادت ملاقات ما از آنان سلب نمی شد و معنایش این است که من در دسترس هستم شما دست دراز نمی کنید. کارنامه ی همه ی ایدئولوژی های بشری در دنیا کبود است یعنی هر کدام به یک نکته ی درستی توجه کردند و چند نکته ی درست تر را از قلم انداختند و لذا علی رغم آن شور بدوی که برای حل مشکلات بشر داشتند بعد از آن یک مدتی همه ی آنها از احکام مرده تغذیه کردند و در عین حال همه ی ایدئولوژی تقریبا خود مرکز بین بودند و خودشان را نگین و بقیه ی بشریت را حلقه ی اطراف خودشان می دیدند. مثل آن کسی که در شهرکی نشسته بود و از او پرسیدند که دنیا کجاست؟گفت دنیا روستایی است اطراف شهر ما ! به علاوه این ایدئولوژی های شرق و غرب یک مشکلی دیگر هم داشتند و آن اینکه حرفهای بزرگ و رفتار پستی با بشر داشتند.در دورانی که به اقتدار رسیدند با یک ایده های بسیار شکستنی ادعاهای بسیار بزرگی کردند و با نظریات بسیار ضعیف و شکننده وارد عرصه ی عمل اجتماعی و تاریخی شدند که یک عرصه ی کاملا واقعی است و به عبارتی دیگر باید گفت با بار شیشه به بازار آهنگران آمدند و نتیجه ی مستقیم و بلافصلش را هم دیدند و حالا که تقریبا از همه ی ایدئولوژی های غربی خودشان اظهار خستگی و نفرت و کسالت می کنند از فاشیزم از مارکسیزم از لیبرالیزم از صهیونیزم به ستوه آمدند و آخرین نتیجه ای که به عنوان استنتاج عملی از چند دهه ی اخیر اعلام می شود این است که ما اصلا اصول نظری برای یک زندگی جمعی نمی خواهیم. ما احتیاج به ایدئولوژی نداریم و انقلاب هم ممکن نیست به خصوص انقلاب کبیر در ابعاد جهانی دیگر ممکن نیست و همه ی انقلابها صغیرند و احتیاج به متولی و قیم دارند اما درست در این لحظه که بشر به بن بست رسیده و کاملا احساس خلاء و پایان یافتگی می کند و با او خاطره های مرده و آرزوهای مجروح خودش را در بن بست حس می کند یک انقلاب واقعا کبیر یک انقلاب اکبر از راه خواهد رسید که جهان را یک جا در خواهد نوردید و همه ی انقلابهای جهان روی هم در جنب او احساس صغارت خواهند کرد آن وقت قرن ها انتظار مهدی برای حرف زدن با بشریت به پایان می رسد و عصر ظهور شروع می شود. او دست همه ی بشریت را خواهد فشرد و به آنها خواهد گفت که برای شالوده شکنی موقعیت انسانی آمده ام.من آمده ام تا اوضاع حاکم بر جهان را در شرق و غرب و جنوب و شمال به هم بزنم همه ی نقاط جهان در دستور کار من خواهد بود چون برای مهدی شرق و غرب جهان همه جا خانه ی اوست. برای او چیزی مانع نیست چون می دانید حضرت مهدی علیه السلام از پدری شرقی و مادری غربی به دنیا آمده است و با شرق و غرب جهان خویشاوند است گرچه پیام او از حیث مضمون نه شرقی و نه غربی است اما از حیث مخاطب انسانی هم شرقی و هم غربی است. حضرت مهدی علیه السلام مادرش رومی است یک دختر رومی و مسیحی و پدرش عرب و شرقی است و از ناحیه ی مادر اروپایی است و رمی. مادر رومی و مسیحی که در جنگ اسیر شد و با قضایایی مسلمان شد و شاید این رازی باشد که برای فتح غرب و جهان مسیحی به دست مهدی یک روزی به کار خواهد آمد. چندین نفر از ائمه ی اهل بیت علیهم السلام مادرانشان عرب نبودند و از نژادهای دیگر بودند. البته آن جوهر خاصی که از ابراهیم نسل به نسل به ائمه علیهم السلام رسید آن گوهر الهی در اینها محفوظ ماند اما در عین حال مسئله برای اینکه روشن بشود که یک مسئله ی انسانی است نه نژادی و عربی روشن بشود که مسئله مسئله ی جهان شمول و تاریخی است و همه ی طبقات را به هم می زند.مادران بعضی از ائمه ی ما از بدترین و پایین ترین موقعیت های اجتماعی انتخاب می شدند یعنی جزء بردگان بودند. در جنگ های بنی عباس و بنی امیه و در فتوحات آنها اسیر می شدند و به کشورهای اسلامی آورده می شدند و بین خانواده های مسلمان ها تقسیم می شدند و مادر چند تن از ائمه علیهم السلام ما اینها بودند. یعنی بزرگترین انسانهای تاریخ که الگوی انسان کامل و بشریت هستند از مادرانی به دنیا آمده اند که از نظر اجتماعی و اقتصادی و سیاسی از طبقات بسیار پایین بودند.طبقاتی که نباید به حساب می آمدند. از جمله مادر حضرت مهدی علیه السلام از یک چنین وضعیتی آمده است.قضیه ی جالبی دارد: بشر بن سلیمان نقل می کند که روزی امام هادی علیه السلام پدر امام حسن عسگری علیه السلام مرا خواست و فرمود می خواهم راز بزرگی را با تو در میان بگذارم. بعد میگوید امام نامه ای به من دادند که دیدم امام هادی علیه السلام نامه را با خط رومی نوشته است.پرسیدم معنای نامه چیست؟امام هادی علیه السلام عبارات بسیار لطیف و با خط بسیار زیبای رومی نوشته بود و با مبلغی پول به من داد و فرمود: این مسئله را با کسی در میان مگذار . حرکت کن به سوی بغداد در فلان روز در معبر فرات قایق هایی خواهند آمد که اسرای جنگی ای که از نبرد با امپراطوری رم برگشتند را می آورند خودت را به جمع اسرا برسان.در جمع اسرا بعضی زنان هستند و بین آن دختران و زنان اسیر دنبای خانمی بگرد با این خصوصیات که: لباس حریر بر تن اوست و اخلاق انبیایی دارد اخلاق توام با کرامت و حیا.نمی گذارد به او دست بزنند نمی گذارد به او نگاه کنند فاصله می گیرد و عفت و حیا دارد.آن دختر را پیدا کن و این نامه ی من را به او بده.او هم می داند که باید منتظر چه کسی و چه چیزی باشد.او خوابی دیده است.تو دیگر نمی خواهی به او توضیح بدهی فقط این نامه را به او بده.امام فرمودند این نامه را که به او بدهی او اخلاق ما و فرهنگ ما را از روی عبارات آن نامه خواهد شناخت و بعد اختیار دیگر با خود اوست.بشر می گوید من خودم را رساندم و رفتم و او را پیدا کردم و نامه را به او رساندم و او به محض اینکه نامه را خواند گریست و نامه را وسید و بوئید و به صورت خود نزدیک کرد و به من گفت: به هر ترتیب و به هر قیمتی که شده مرا با خودت ببر و سوگند خورد که اگر مرا به هر کس دیگری بدهید و بفروشید مرا زنده نخواهید دید. بشر می گوید کار تمام شد و ایشان با من آمد ولی دیدم این نامه را مدام می بوسد. به او گفتم شما که نویسنده ی نامه را نمی شناسید چرا اینقدر نامه را می بوسید؟ گفت: من ملیکا هستم و از نوادگان قیصر رم و در عین حال نسب مادری من به شمعون از حواریون حضرت مسیح علیه السلام می رسد.( چون بعد از اینکه امپراطوری قیصر مسیحی شد ازدواجهایی بین کلیسا و قیصر صورت گرفت. ایشان هم از نسب مادری به جناب شمعون که از اولیای بزرگ خداست می رسد.)مرا خواستند بارها به اشراف دربار و بزرگان کلیسا و ژنرال های رم بدهند و هر بار یک مانعی پیش آمد و صورت نگرفت و برای من روشن بود که این ازدواج موانعش غیر طبیعی است.شبی در خواب دیدم که مسیح علیه السلام و شمعون و حواریون وارد اتاق من شدند مثل میزبان و بعد باز در باز شد و پیامبر اسلام صلوات الله علیه از در وارد شد و من را از مسیح برای پسر خودش خواستگاری کرد و مسیح علیه السلام پاسخ مساعد داد و در خواب من این ازدواج صورت گرفت. و من ترسیدم این خواب را برای پدرم و خویشانم که همه از برجستگان امپراطوری رم بودند تعریف کنم. بعد خوابهای دیگری دیدم . یک روز خواب دیدم فاطمه و مریم سلام الله علیها را که در خواب من آمدند و باز از این ازدواج با من صحبت کردند. چند بار خواب این مرد را دیدم.او را هنوز ندیده می شناسم. من این خط و این نامه را می شناسم. من بدون اینکه بگویم چه خوابی دیده ام از پدرم که از فرماندهان ارتش رم بود خواستم که با اسرای مسلمان که در جنگ اسیر می شوند بد رفتاری نکنند. تا یک بار ابو محمد (امام حسن عسگری علیه السلام) را در خواب دیدم که در خواب به من از جنگی میان رم و مسلمین خبر داد و از من خواست که هر طور شده با آن سپاه رم به جبهه بیا ولو مخفیانه. من به آن جبهه آمدم و در آن نبرد ما از مسلمانها شکست خوردیم و من اسیر شدم و من همه ی اینها را بر اساس آن خوابها قدم به قدم پیش بینی می کردم و منتظر بودم حالا که مرا به عنوان اسیر به بغداد آوردند تو کجایی؟ من منتظر تو بودم که با آن دست خط به دنبال من بیایی.نام واقعی من ملیکا است و من خودم را نرگس معرفی کردم چون ملیکا از نامهایی بود که طبقات اشراف و بزرگان رم می گذاشتند و نرگس یا نرجس از نام هایی بود که بیشتر طبقات پایین و بردگان و اینها میگذاشتند. من خودم را به سربازان مسلمان نرگس یا نرجس معرفی کردم و نام واقعی مرا اگر اینها بدانند به این آسانی مرا به تو تحویل نمی دادند. آنجا دارد که اولین ملاقات ایشان با امام حسن عسگری علیه السلام كه با ايشان ازدواج مي كنند ملاقات خيلي جالبي است.امام حسن عسكري عليه السلام وقتي با ايشان روبه رو مي شوند صحبت مي كنند كه خلاصه اختيار با خود شماست. چه مي خواهيد؟ اين خانم جواب مي دهد: شرافت ابدي را مي خواهم. امام مي فرمايند: ميداني كه فرزند تو شرق و غرب جهان را خواهد گرفت و از عدالت خواهد اكند؟ ان خانم جواب مي دهد: پدرش كيست؟ امام حسن عسكري عليه السلام جواب مي فرمايد: ( امام حسن عسكري عليه السلام در 28 سالگي شهيد مي شوند و ايشان محترمانه درپادگان نظامي و تحت مراقبت بودند و همانجا هم ايشان را تحمل نكردند و در سن 28 سالگي ايشان را مسموم كردند و شهيد كردند) همان كسي كه پيامبر خدا صلوات الله عليه تو را از عيسي بن مريم عليه السلام براي او خواستگاري كرد. او را مي شناسي؟ايشان جواب مي دهد: اري او را شبهاي بسيار پيش از اينكه در بيداري ببينم در خواب ديدم(يعني خود شمايي) بعد كه ازدواج سر مي گيرد امام حسن عسكري عليه السلام خطاب به حكيمه روي مي كنند و مي فرمايند: اين همان خانمي است كه بارهاي بار درباره ي او با تو سخن گفته ام اين همان است.(يعني معلوم است كاملا منتظر ايشان بوده اند) او را ببر و اسلام را به او بياموز. يك تعبيري دارند امام حسن عسكري عليه السلام كه مي فرمايند: هر بار به او نگاه مي كنم من شكوه و معنويت را در چهره ي او مي بينم او چون مادر موسي عليه السلام فرزندش را پنهان از فرعونيان به دنيا خواهد اورد و اين كودك زنده خواهد ماند تا سرنوشت بشر را تغيير دهد و چنين خواهد شد. بعد از چند سال كه حضرت مهدي عليه السلام كودك خردسالي بودند امام حسن عسكري عليه السلام شهيد مي شوند. قضيه ي شهادت امام حسن عسكري عليه السلام را ابوسهل اسماعيل نوبختي كه از اصحاب امام حسن عسكري عليه السلام و حضرت حجت عليه السلام است نقل مي كند كه روز و ساعات اخر ابو محمد عليه السلام بود كه ايشان ديگر مسموم شده بودند و داشتند از دنيا مي رفتند دارويي را خواستند بخورند و ديدم بالا اورد و دستش لرزيد و اين كايه اي كه دستش بود به دندانهايش خورد و ديدم نتوانست ان كاسه و قدح را نگه دارد و ان را بر زمين گذاشت و به من فرمود: در اتاق بغل پسري است در سجده برو به ايشان بگو كه بيايد من دارم مي روم و من اماده ي رفتنم. بايد به او نكته اي را بگويم. در را باز كردم ديدم كودكي چند ساله به سجده رفته و انگشت سبابه اش رو به اسمان بلند است. ميگويد موي سرش پيچيده بود و رنگي روشن و چهره اي زيبا و با شكوه كه وقتي نگاهم به اين كودك افتاد بدنم مرتعش شد. ايستادم نمازش تمام شود گفتم: پدر شما شما را صدا مي زند. بعد از چند دقيقه ديدم او با مادرش امد.تعبيري كه نقل مي كند اين است كه امام حسن عسكري عليه السلام وقتي كودك وارد اتاق شد رو كرد به او و فرمود: يا سيد اهل بيت يعني مرد خانه.من اماده ي رفتنم براي من اب بياور.اب اورد و ان طفل با ان اب پدرش را وضو داد. پدرش وضو گرفت و جملاتي كنار گوش او گفت و فرمود كه مژده بر تو كه تو حجت خدايي بر زمين و بعد از دنيا رفت. و بعد از ان ديگر همه ي نگاه ها متوجه اين كودك است كه يك غيبت صغرايي دارد و يك غيبت كبرا و سرنوشت بشريت را تغيير مي دهد. دوران حكومت مهدوي يك حكومت ديني جهاني در عين حال حكومت كليشه ها نيست.شهر مهدي عليه السلام شهر كليشه ها و ادم هاي چوبي و هم شكل و هم سليقه نيست.روابط انساني البته بر اساس مناسبات و معيارهاي انساني تنظيم مي شود. همه حدود و حقوق خود را مي شناسند ولي يكنواخت نيستند. همه انسانهاي تربيت شده اند كه هم حق را مي شناسند و هم تكليف را. در عين حال متناسب و متعادل هستند. علي رغم اينكه با هم متفاوتند. اينهايي كه عرض مي كنم همه بر اساس روايات است. اختلافات نظري در جامعه ي مهدوي سركوب نمي شود مديريت مي شود. شهر مهدي عليه السلام يك شهر بسته ي كليشه اي و شهر ايدئولوژيك به معناي امروزي نيست. همينطور رابطه ي مردم با امام مهدي عليه السلام در أن جامعه يك رابطه ي كاملا روشن انساني است.البته بعضي ها مي خواهند به جاي اينكه پايشان را جاي پاي امام عليه السلام بگذارند پايشان را روي پاي امام بگذارند اين در واقع تبعيت نيست در واقع ستيزه جويي و جبهه گشودن در عرض امام عليه السلام است. كساني كه پايشان را به جاي اينكه جاي پاي حضرت مهدي عليه السلام بگذارند روي پاي مهدي عليه السلام ميگذارند البته حذف خواهند شد براي اينكه سد راه عدالت و حقوق بشر به معناي واقعي جهاني خواهند كرد اما غير از اين بحث تعارض و تقابل با رهبري جهاني كه تحمل نخواهد شد نه به دليل كبر بلكه به دليل اينكه يك نهضت عظيمي دارد شروع مي شود كه قربانياني خواهد داشت و نبايد شهدا و قربانيان اين نهضت جهاني خونشان هدر برود. نبايد قرنها و هزاره ها انتظار بشر دوباره به همان چاله هايي بيفتد كه قبلا افتاده بود.بشر نبايد در زمان حضرت مهدي عليه السلام از چاله بيرون بيايد و به چاه بيفتد. ايشان در مسئله ي رهبري جهان جديد كه يك جهان ازاد اما انساني و عادلانه است هيچ تسامحي نمي كند اما مفهوم اطاعت پذيري از امام در جامعه ي مهدوي به معني تعطيل كردن عقل فردي به معني تعطيل كردن درك و تشخيص و احساس مردم و ماشيني شدن جامعه هم مطلقا نيست.به دليل روايات صريحي كه تاكيد روي عنصر عقلانيت و اراده ي انسانها در جامعه ي مهدوي مي كند هر دوي اين گره هاي كور شده را ايشان خواهد گشود و اطاعت از حضرت مهدي عليه السلام به معني محو فرديت و تعطيل حريم فردي حقوق فردي مردم نيست بلكه اطاعت از رهبري انقلاب جهاني ضامن اجرايي همين حقوق و ضامن تعالي شخصيتي احاد شهروندان ان جامعه ي جهاني است و اين وعده اي است كه صريحا داده شده است همينطور ايمان ديني هم در جامعه ي مهدوي يك مقدار جزميات مرده نيست يك حقيقت كاملا زنده است اين ايمان.يك مقدار دگم سنتي شده به معنايي كه امروز در جامعه شناسي دين از ان بحث مي شود مطلقا نيست. اولا همه ي تاكيد ها در انقلاب جهاني ايشان روي حقوق مردم است اصلا پرچم اصلي انقلاب پرچم عدالت است.در روايات بسياري نقل شده كه كار اصلي حضرت مهدي عليه السلام اين است كه مردم به حقوقشان برسند يعني عدالت. اينكه يملأ الأرض عدلا بعد ما ملأت ظلما و جورا يعني زمين و تمام جوامع بشري را بعد از ان كه از ظلم و جور و بي عدالتي پر شده است و حقوق انسانها به خصوص حقوق انسانهاي محروم كه هم ساكتند و هم مسكوتند اينها پرچم اصلي حضرت مهدي عليه السلام است كه به نفع انها بلند مي شود و جهان را از عدالت خواهد اكند و اصلا هدف و فلسفه ي اصلي ايشان نجات بشريت است و ارمان ايشان احقاق حقوق مردم است ان هم همه ي بشريت. بدون استثنا. هيچ تبعيض قومي و فرقه اي و نژادي در كار حضرت مهدي عليه السلام نيست. بر اساس روايات از پيامبر صلوات الله عليه نقل شده كه : سلطه ي مهدي و قدرت او تمام شرق و غرب را خواهد گرفت. هيچ كشوري هيچ سرزميني هيچ جزيره اي خارج از اقتدار حضرت مهدي عليه السلام نخواهد بود و همه ي شهرهاي شرك و همه ي تمدنهاي شرك اميز را در جهان فرو ميريزد و در هم مي شكند.خوب چرا؟ چه نيازي است؟ ايا ايشان نيازي به سياهي لشكر دارد؟ ايا ايشان زمين كم دارد؟ ايا جهان گشايي و زياده طلبي است؟ ايا اين فتوحات از نوع فتوحاتي است كه فرعونها و قيصرها و كسراها درتاريخ به دنبالش بودند و امروز ابر قدرتهاي جهان به دنبالش هستند؟ ايا به همان دليلي كه انها دنبال اين فتوحات هستند به همان دليل حضرت مهدي عليه السلام دنبال اين فتوحات است؟ نه . چرا ايشان به فتح شرق و غرب فكر مي كند؟ اصلا كاري كه مي خواهد بكند و براي ان اين نبردها را انجام مي دهد ان كار چيست؟ براي اين است كه اقايي بكند؟؟حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام مي فرمايند: حضرت مهدي عليه السلام مي ايد تا همه ي بردگان را در سراسر زمين ازاد كند(اين عين روايت حضرت امير عليه السلام است) بعضي ها فكر نكنيد بردگي بر افتاده است. بردگي امروز بيشتر از هر وقتي است. امروز دوران برده داري مدرن است.امروز اكثريت بشر بردگاني هستند در دست برده داراني كه با شيوه هاي جديد برده داري مي كنند. علاوه بر اين برده داري از نوع قديمش هنوز در دنيا هست.بنابر امار يونيسف ميليونها برده الان در دنيا خريد و فروش مي شود.در كشورهاي اسياي ميانه در كشورهاي خاور دور و در بسياري از جاها هنوز برده خريد و فروش مي شود به معناي قديمي ان. علاوه بر اينكه برده داري مدرن هنوز در دنيا حاكم است ان وقت حضرت امير عليه السلام فرمودند: حضرت مهدي عليه السلام برده اي روي زمين نخواهد گذاشت جز انكه ازاد خواهد كرد. بردگان اقتصادي بردگان سياسي بردگان با شيوه هاي مختلف.حضرت مهدي عليه السلام هيچ بدهكاري در دنيا نخواهد گذاشت.طبق اين روايت مهدي عليه السلام نميگذارد انسان بدهكار و مديون و سر به زير در دنيا باقي بماند.رسم بدهكاري برخواهد افتاد.هيچ ظلمي نسبت به هيچ كسي نمي ماند و ايشان جبران ان ستم را خواهد كرد.او ديه و خونبهاي كشته گان ان نبرد جهاني را خواهد پرداخت.انقلاب از اين انساني تر؟ چاره اي نبوده يك سري انسانها در جنگ و درگيري كشته شده اند . جنگ جنگ است. دشمن نيروهايي را اجبارا وارد نبرد مي كند و انها كشته مي شوند.حضرت مهدي عليه السلام خون بهاي انان را هم خواهد پرداخت.يك انقلاب قاطع كه نبرد را در بين راه رها نمي كند.اهل سازش و چراغ سبز نشان دادن نيست در عين حال يك انقلاب كاملا انساني است.انسان براي او مهم است حتي يك انسان.باز در روايات دارد كه كوچكترين ذره ي حق و حقوق انسان نزد او بزرگ است و ان را فروگذار نخواهد كرد. هيچ كاري واجب تر از احقاق حق ولو براي عادي ترين فرد براي او نيست. هيچ حقي در نظر او كوچك نيست. كار حضرت حجت عليه السلام كودتا نيست يك انقلاب به معناي واقعي مردمي است البته با رهبري درست در مقابل مافياي قدرت و ثروت جهان.روايت داريم مهدي نيست جز سلاح جز شمشير جز اهن و فولاد و مرگ زير سايه ي شمشير. حضرت مهدي عليه السلام دو چهره دارد چون دو تا مخاطب دارد با دو چهره وارد مي شود. يك چهره همان مافياي قدرت و ثروت است كه با انها جز با زبان سلاح و از تيغ شمشير سخن نخواهد گفت.روايت داريم كه حتي از انها توبه هم نخواهد پذيرفت. دوران موعظه و توبه هزاران سال است كه بوده الان وقت توبه نيست وقت عمل به وعده اي است انبيا داده اند اما يك چهره اش هم با توده هاي مردم و همه ي بشريت است با همه ي انسانهاي مظلوم و محروم. در روايت مي فرمايد:مهدي چنان متواضع و مردمي است كه گويي ايشان با انگشت خود عسل در دهان مردم محروم مي نهد. اين تعبيري است كه در روايات امده و در واقع تيپ برخورد حضرت حجت عليه السلام با مردم را نشان مي دهد.(اينها كه ميگويم همه برگرفته از روايات است).در رستاخيز حضرت مهدي عليه السلام هر چه هست دوستي و برادري و رحمت و صلح و يگانگي است. حضرت مهدي عليه السلام مي جنگد ولي براي صلح مي جنگد چون مي بيند جنگها پايان نمي پذيرند مگر با يك جنگي كه همه ي اين جنگها را ديگر تمام كند.براي صلحي كه توأم با عدالت است ميجنگد.در دعاي ندبه داريم كه: كو امنيت براي همه ي بشريت؟ امان اهل الارض.ان امنيت جهاني را هم او خواهد اورد.امروز دنيا هيچ جايش امن نيست.شعار جامعه اي كه حضرت مهدي عليه السلام مي سازد محبت است.هر كس هر چه نياز دارد از جيب ديگري بر مي دارد بي ممانعتي. اين مال من و اين مال تواه نيست. مردم از هم سود نميگيرند. در جامعه ي حضرت مهدي عليه السلام مردم به هم خدمات مي رسانند ولي سر يكديگر را نمي تراشند.مردم از هم سود نميگيرند. كينه ها از دلها بيرون مي رود.ايشان نظام اقتصادي جهاني را زير و رو مي كند. در حكومت او به احدي بدي نمي رسد مگر اينكه فورا حد خدا جاري مي شود. روش حضرت مهدي عليه السلام در حكومت اين است: او با كارگزاران حكومت خود بسيار سخت گير و با مردم به ويژه مستمندان بسيار مهربان است و پس از مدتي در جامعه و حكومت او ديگر مستمندي باقي نخواهد ماند. با مردم برادرانه و با تواضع و محبت رفتار مي كند. حضرت مهدي عليه السلام حق همه ي حقداران را به همه ي انها مي رساند حتي اگر حق كسي زير دندان ديگري است مي ستاند. بشريت در دوران او مفهوم زندگي انساني را خواهد دانست.ما و بشريت هنوز مزه ي زندگي انساني را نچشيده ايم. اينها مزمزه است. در زمان حضرت مهدي عليه السلام به معناي واقعي زندگي خواهيد كرد. ارمانهاي همه ي انبيا را او تحقق خواهد داد.انقلابهايي كه حضرت مهدي عليه السلام مي كند در چند بعد از ابعاد اجتماعي و انساني است. او يك انقلاب نمي كند چند انقلاب مي كند. اينها كه ميگويم بر اساس روايات هستند. در روايت داريم كه او رازهاي عالم را مي داند علم كتاب و سنت نزد اوست. به پيامبر صلوات الله عليه مي ماند موهايش بر شانه ريخته و بوي خوش مي دهد و... اما روش حكومتي ايشان: در روايت داريم كه: حضرت مهدي عليه السلام از همه ي بشريت 313 نفر برگزيده انتخاب مي كند كه در واقع كادر اصلي انقلاب جهاني او و مديران اصلي حكومت او هستند و در روايت داريم كه 50 نفر از انها زن هستند كه در ركاب حضرت مهدي عليه السلام جهان را اداره مي كنند يعني در عاليترين سطوح مديريت در سطح جهان و عاليترين و پيچيده ترين و جدي ترين مراحل يك انقلاب(كه انقلابي از انقلاب او جدي تر نيست) 50 زن در ستاد مركزي و انقلاب او حضور دارند. اما يك روايت كه خيلي جالب است اؤ امام محمد باقر عليه السلام: وقتي كه قائم ما قيام كند دست خود را بر سر بندگان خدا و بشريت خواهد نهاد. تمام قدرت عقلاني بشريت را متمركز و مجتمع خواهد كرد. در جامعه ي مهدوي در هر سه حوزه بشر سطح عقلانيت او رشد خواهد كرد. در حدي كه زنان خانه دار كه مجبورند به خاطر انجام اداء حق خانواده و تربيت انسان و شوهرداري بخش بيشتري از وقتشان را در خانه بگذرانند حضرت مهدي عليه السلام كاري مي كند كه حتي ان زناني كه دارند در برابر فرزندانشان و شوهرشان به وظيفه شان در خانه عمل مي كنند حتي در خانه ها از علم محروم نمانند. من اسمش را ميگذارم يك انقلاب علمي. انقلاب علمي صورت خواهد گرفت كه حكمت و دانش و قدرت قضاوت و داوري حتي به داخل تمام خانه ي خودشان مي توانند بر اساس كتاب و سنت اجتهاد كنند. يعني پييچده ترين داوري هاي نظري عقيدتي و ايدئولوژيك را در خانه هايشان انجام مي دهند علم را به داخل خانه ها وارد مي كند. هيچ خانه اي در زمان حكومت حضرت مهدي عليه السلام خارج از حريم علم نخواهد ماند نه فقط در بخشي از دنيا. در همه جاي دنيا حتي در هند و افعانستان و آفريقا حتي در خانه هاي روستا. حضرت مهدي عليه السلام كاري خواهد كرد كه در سراسر جهان زن بدون اينكه تحقير شود و برهنه شود و دست از عفت خودش بكشد به عزت برسد. حضرت مهدي ميگويد هم عزت و هم عفت.