بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست غفلت است.

حال و روز شیعه در این عصر، از دو وجه بیرون نیست؛

یا معصوم خاتم را محبوب خویش می داند یا سر به آستان طاغوت می ساید.

شیعه اگر در حضور آب، دل به سراب می سپارد، چگونه نام خود را «شیعه»می گذارند؟

شیعه بهتر از هر كس می فهمد كه:

هر كه بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.

اگر مدعی است كه مرید آن قطب عالم است،

عاشق آن حجت خاتم است،

این حال و روز با عشق سازگاری ندارد!!!

چه عشق و کدام عاشقی بی یاد معشوق، زیستن می تواند!؟


كدام عاشق هر از گاهی به یاد معشوق می افتد

و محبوب را در ردیف دیگر امور روزمره خویش می بیند؟

این ننگ و عار نیست برای عاشقی كه از معشوق بشنود كه:

ما تو را از یاد نمی بریم و مراعات حق تو را فرو نمی گذاریم و...

او... بی اشتیاق زیارت معشوق، سر كند و یاد او را فرو بگذارد؟

این اوج بی معرفتی محب نیست كه بداند و بشنود كه محبوب به شادمانی او شاد می شود،
با اندوه او غمگین می گردد،

هرگاه دست به دعا بردارد محبوب آمین می گوید و آن زمان كه سكوت كند،

محبوب، برایش و به جایش دعا می كند و او سر از پای نشناسد و قالب تهی نكند؟

آری بلای جانسوز عصر ما غیبت نیست، غفلت است



او غایب نیست، پرده بر چشمهای گناه آلود ماست


چه كسی صادقانه دست بر دعا برآورده است

و مخلصانه امام خویش را طلب كرده است،
ولی پاسخ نگرفته است؟

برخی امام را طلب می كنند و دیگران را هم.

با این شرایط چگونه می خواهند دستشان به دامان امام برسد؟

بعضی امام را طلب می كنند اما نه به خاطر امام؛

كه برای وصول به حاجات خویش.

این سخن نه بدان معناست كه در تلاطم مشكلات، به سراغ امام نباید رفت؛

سخن این است كه شوق دیدار امام چیزی است و عریضه و عرض حاجات دنیوی چیزی دیگر.

هر كس به قدر جام معرفت خویش از لطف امام نوش می كند.

امام دست نیافتنی نیست، دستهای ما بسته است،

امام در پرده غیبت نیست، پرده بر چشمهای گناه آلود ماست؛

و آنچه ما را از زیارت امام محروم میكند،
غیبت امام نیست، غفلت ماست!