تلخيصي از سخنراني دكتر رحيم پور ازغدي
موضوع:دولت عاشقي و عدل جهاني

از مهدي(عج) هر چه بگوييم حكايت انگشتانه و درياست.ايشان روي بام جهان و بر شانه ي تاريخ ايستادند درحاليكه بشريت و ما زير چرخهاي ارابه ي تاريخ دست و پا مي زنيم.قيام حضرت مهدي(عج) نقطه ي غليان تاريخ است و شوك بزرگ تاريخي است كه عليه ستمگران جهان وارد مي شود.براي باز كردن راه تنفس بشريت محروم و بر اساس روايات نه فقط راه تنفس بلكه راه تعقل را هم براي بشريت باز مي كند .بخش هاي عظيمي از ظرفيت بالقوه تعقل بشريت قبل از ظهور ايشان تعطيل است .در روايات رسيده است كه وقتي ايشان مي آيند تازه عقلانيت بالفعل مي شود و ايشان مخالفان عقل و عدل را هر دو يك جا سر جايشان خواهد نشاند.بازار عقلانيت و عدالت را گرم خواهد كرد كه به يكديگر مربوط هستند نه عقلانيت را مي توان جداي از عدل معنا كرد و اجرا كرد و نه عدالت را.بعلاوه ايشان طبق روايات ريشه ي كينه را در دنيا خواهد خشكاند و بعد از او در دوران حاكميت او كينه و كينه توزي قاچاق خواهد بود چون ايشان عوامل كينه توزي كه ظلم و جهل هستند را بر خواهد انداخت و آن جهاد بزرگ ضد استكبار بين المللي به رهبري ايشان با اين اهداف صورت خواهد گرفت.رسم برادري و دولت عاشقي را برقرار خواهد كرد.
سلام علي آل ياسين
السلام عليك يا داعي الله و رباني آياته
السلام عليك يا باب الله و ديان دينه
السلام عليك يا خليفة الله و ناصر حقه
……
يعني درود بر تو اي فراخوان بشريت به سوي خداوند و اي مظهر همه آيات الهي و هر كس بخواهد به درگاه خدا برود از طريق تو بايد برود و اي حاكم دين و اي حافظ دين…
اينها تعابيري است كه به ما آموختند تا چگونه با ايشان حرف بزنيم و او را حي و حاضر بينيم و بر او درود بفرستيم صبح و شب و به او بگوييم تو پرچم عدالت را برافراز ما در ركاب توايم…… .شما مي دانيد كه موعود آخرالزمان يك عقيده شيعي اثنا عشري نيست .علاوه بر اينكه در همه ي اديان الهي منتظر موعود آخرالزمان هستند علاوه بر آن برادران اهل سنت به مهدويت هم معتقدند.بيش از 200 حديث صريح و محكم با سند خوب در منابع درجه يك و دوي اينها وجود دارد.حتي آياتي كه در شان ايشان نازل شده در بعضي تفاسير اهل سنت وجود دارد و بيش از 20 نفر از علماي درجه يك اهل سنت از تمام فرقه ها مي گويند اين احاديث جزء متواترات از پيامبر هستند.بنابراين تمام فرق اسلامي و اديان بزرگ الهي منتظر ظهور منجي بشر هستند.
اما در اينكه نام ايشان چيست و ايشان كي هستند و ……… اختلاف نظر وجود دارد و دقيقترين آدرس را شيعه دارد.مسئله ي مهدويت متضمن مضامين نظري و عملي بسيار مهمي است.يكي از مهمترين اين مضامين كه مستقيما متوجه سرنوشت بشريت است طرحي است كه مهدويت براي تاريخ جهاني صورت بندي مي كند و اشاره دارد به يك نوع جهان وطني و عدالت جهاني براي انسان جهاني.يعني ما در جنب همه ي حماقت هايي كه در جامعه ي بشري اتفاق مي افتد معتقد باشيم به اينكه يك ديناميزم با شعوري در نبض تارخ تعبيه شده و او عاقبت همه چيز را جبران خواهد كرد او تاريخ را غسل خواهد داد و با يك نبرد فراگير جهاني به اين جنگ همه عليه همه در تاريخ خاتمه خواهد داد و با استقرار دولت عدل جهاني ما در دنيا جز شهر و شهروند جهاني چيزي نداريم. دعواي نژادها و قوميت ها و مليت ها و تبعيض هاي نژادي به دست او خاتمه خواهد يافت. اسم اين را مي توان گذاشت گلوباليزيشن مهدوي در مقابل گلوباليزيشن سرمايه داري طبقاتي كه امروز در دنيا از آن بحث مي كنند و جهاني شدن بر اساس عدالت و معنويت در راه است و ما هر سال و هر قرني كه مي گذرد به حكومت جهاني واحد نزديك مي شويم. در اين نوع جهاني شدن به سبك آمريكا يعني همه برده ي آنها همه ي جهان در خدمت غرب و سرمايه داري صهيونيستي غرب و ديگر پلوراليزم را در اينجا سرشان نمي شود.اما جهاني شدن به سبك امام مهدي (عج) يعني همه جهان مساوي در حقوق يعني عدالت براي همه معنويت و امنيت و ثروت و قدرت براي همه يعني ديگر در دنيا شهروند درجه 1و 2 و 3 نخواهيم داشت.شهروند غربي با آفريقايي تفاوتي ندارد.اين بار نظم نوين و نهايي جهان به دست ايشان برقرار خواهد شد اما اين بار مبتني است بر اخلاق و عرفان و آزادي و برابري.در اينكه صلح جهاني فقط در صورتي ممكن است كه ظلم جهاني نباشد.پيش شرط هر ظلم جهاني عدل جهاني است.
تا بشريت هم تشنه ي عدالت جهاني و منتظر امام مهدي(عج) نشود به معناي واقعي كلمه و به سمت مهدويت حركت نكند مهدي نخواهد آمد.
سوال:اين نوع غايت شناسي كه ما به آن مهدويت گفتيم مستقيما به ضرر چه كساني در دنياست؟؟؟
پاسخ:به زيان مافياي قدرت و ثروت جهاني است و لذا دشمن ترين محافل با فكر مهدويت و حكومت عدل جهاني و انتظار فعال و مثبت همين ارباب زر و زور جهان اند كه فرهنگ محافظه كاري جهان را دارند تئوريزه مي كنند و به بشر تلقين مي كنند كه تاريخ پاياني جز وضع موجود جهان ندارد.
عقيده به امام مهدي(عج) جهان را نمي بندد و اعتقاد به امام مهدي (عج) يعني آينده باز است و اين وضعيتي كه بر جهان حاكم است آخر خط نيست. دنيا بن بست نيست و اين خبر بدي براي مستكبران عالم است.مهدويت يعني نفي استبداد جهاني.مهدويت يعني ته اين تونل باز است و محرومين جهان در شبكه قدرت و ثروت جهاني گير نيفتادند و هيچ خبري به اندازه ي خبري كه به بشر در نيمه شعبان داده مي شود مهم نيست.
نگاه ما به تاريخ با نگاه هگلي متفاوت است ما مي گوييم تاريخ يعني انسان طولي و جامعه يعني انسان عرضي.ما از سرنوشت بشر حرف مي زنيم از اتفاقاتي كه خواهد افتاد حرف مي زنيم.اينكه ما صرفا با استقراء گذشته ها نمي توانيم آينده را پيش بيني كنيم (كه يكي از اشكالاتي است كه بر تاريخي گري شده) اين سخنان به جاي خود محفوظ و درست هم هستند اما اينها هيچ لطمه اي به عقيده مهدويت نمي زند چون نقطه عزيمت مهدويت از جاي ديگريست.مبناي انتظار حضرت مهدي(عج) در آينده نه استقراء گذشته هاست نه قانون احتمالات آينده.مسئله از اساس مسئله ي ديگريست و اين وعده ي خداوندي است و پيشگويي همه ي انبياست نه پيش بيني!يك خبر است كه از آينده داده مي شود.انشاء و آرزو نيست.خبر از پروژه اي است كه قبلا توسط خداوند طراحي شده و اجرا خواهد شد.امام مهدي(عج) از اول جزء پروژه ي خداوند بود.جمله نهايي پروژه خداوند بود.اگر امام مهدي (عج) نيايد فلسفه خلقت انسان مشكل پيدا ميكند.بحث مهدويت بحث حد سياست و استقراء و پيش بيني نيست. آرزوي برده ها نيست.او خواهد آمد. اين منجي واقعا هست و خواهد رسيد.مهدويت جزيي از اركان خاتميت است.او مي آيد تا كار نيمه تمام همه ي انبيا را تمام كند .امام مهدي (عج) و حكومت مهدي (عج) بر اساس ايدئولوژي هاي بشري و مدينه فاضله سازي بشر نيست.اگر اين وسط يك نظريه اي بر اساس استقراء به وجود آمد در رد مهدويت آمده« چون تا به حال نيامده است بعد از اين هم نخواهد آمد» اين چه استدلال منطقي است؟؟؟ اين از بدوي ترين استدلالهاست كه دزد گير هم روي آن نصب شده و معلوم مي شود آن كسي كه اين حرف را زده مي خواهد بشريت را مايوس كند و مي خواهد خدايان ريز و درشتي كه ايجاد كردند به حكومت خودشان ادامه دهند و مي خواهد كلا ملت هاي عدالت خواه را بردارد كه بهتر است از آينده مايوس شوند.
نكته ي ديگر اينكه چون انتظار امام مهدي(عج) يك نوع انتظار مثبت و فعال است نه منفي و منفعل بنابراين انتظار امام مهدي (عج) هيچ منافاتي ندارد با مهندسي اجتماعي و اصلاحي و با تحولات انقلابي راديكال و قهر آميز براي تكامل جامعه و براي اجراي عدالت نسبي قبل از ظهور حضرت مهدي(عج).
دوران امام مهدي(عج) دوران عدالت مطلق است.اين عقيده به اميد نجات و قضا و قدر و … طوري است كه سد راه آزادي ما نيست بلكه مشوق ماست يعني گفته اند منتظر مصلح خود بايد صالح باشد در حدي كه مي تواند وگرنه منتظر مصلح نيست.
بنابراين مهدويت ايدئولوژي است كه هسته ي معنوي آن تاكيد بر حقوق نه آمريت بشري بلكه آمريت خدا.مهدويت نه مسئوليتهاي فردي ما را تحت الشعاع قرار مي دهد(چنانچه بعضي ها گفته اند) نه جنايت هاي ايدئولوژيكي كه محصولات بلا فصل مدرنيته ي غرب هستند را تو جيه مي كند نه جهان را بر اساس حجم ذهن سوپرمن هاي غرب كوچك مي كند.چون جهاني كه در مدينه ي فاضله هاي غربي در نظريات امثال توماس مور و ديگران تحليل شده يك جهان جيبي و بسيار كوچك است.اما جهاني كه در دكترين مهدويت ساخته مي شود جهاني وسيعتر از جهاني است كه الان داريم.گشايش است براي بشر.باز كردن قفل ها و زنجيرهاست.بنابراين جامعه مهدوي را با جهان جيبي اروپايي مقايسه نكنيم.جهان جيبي آنها اينقدر كوچك است كه وقتي بخواهي حق يك نفر را بدهي حق دو نفر پامال مي شود!و همين روياپردازي هاي مذبوحانه ي غربي و شرقي بود كه منجر شد به فلسفه ياس بين پست مدرنيستها كه مي گويند هر فرا روايتي از جهان و انسان و تاريخ محال و مهمل است و حتي مباني متافيزيكي مدرنيته را هم قبول نداريند و مي گويند همه ي ارزشها فاقد اعتبار است.پيام اصلي پست مدرنيسم هم همين است كه ما هيچ چيز مشتركي با هم نداريم و ما هر كدام جهاني جدا از يكديگر هستيم و رسيدند به اضطرار مطلق و امروزه هر گاه حرف از مدينه ي فاضله مي شود اينها بالا مي آورند و حق دارند چون وعده هاي دروغيني به اينها داده شد.لذا حالا كه به اضطرار مطلق رسيدند اميدشان را از دست مي دهند در حاليكه مهدويت دارد با ما از امكانهاي هنوز بالفعل نشده اما واقعي انسان و تاريخ حرف مي زند. اين ها خواب نيست.يك خوابي نيست كه شيعه ي اثنا عشري ديده و مي خواهد تعبيرش كند.اين مهدويت به ما مي گويد يك روزي شالوده سنت و مدرنيسم و پست مدرنيسم را با هم مي شكند.مهدويت به ما مي گويد ما نه رباط هستيم نه حشره. و ارزشها عملي هستند و فقط قابل تصور نيستند بلكه قابل تصديق هم هستند و خوبي ها اسطوره نيستند و امري عيني هستند و از اينكه انسان تي پا خورده ي ازل تا ابد نيست و خداوند ما را فراموش نكرده است و اينطور نيست كه خداوند آدم و فرزندانش را از بهشت بيرون كرده و ردشان را گم كرده و ديگر نمي داند اينها چه مي كنند و چه مي كشند. زخمهاي ما فراموش نشده .حضرت مهدي(عج) زنده است.كسي است كه حال ما را مي پرسد و سراغ ما و همه ي بردگان و مستضعفان جهان را مي گيرد و عاقبت آن لحظه ي سرنوشت ساز مي آيد كه يا همه چيز را به ما خواهد آموخت يا هيچ چيز را به ما نخواهد آموخت.اگر اهل آموختن باشيم همه چيز را از او خواهيم آموخت اگر اهل آموختن نباشيم ديگر چيزي از او نخواهيم آموخت چون با ظهور حضرت مهدي(عج) بشريت دو دسته مي شوند:يك عده سر و كارشان با منطق و زبان امام مهدي(عج) است و عده اي ديگر سر و كارشان با شمشير امام مهدي(عج) است.
فكر انتظار حضرت مهدي(عج) يعني:اگر گذشته الان نيست آينده هنوز هست منتها بشريت بايد از ايني كه هست بايد يك مقدار كلافه شود. ميدانيد چرا بايد كلافه شود؟براي اينكه وقتي صداي حضرت مهدي(عج) مي آيد همه جهان قيام كنند به احترام صداي او و جهان او را به جا آورد و همه منزلت او را بدانند و خلاء او را احساس كنند. همه به واقع منتظر او و عدالت شده باشند.بنابراين انكار حضرت مهدي(عج) در واقع تشويق ستم و توحش در دنياست و انكار دولت عدل جهاني تئوريزه كردن ملوك الطوايفي همين بلوكهاي ستمي است كه امروز در دنيا حكومت مي كنند.حجم ظلم در دنيا كم نشده الان به اندازه ي عصر حجر بلكه به مراتب بيشتر دارد ظلم مي شود و انگار بشريت يك گام هم از عصر حجر جلوتر نيامده ابزارها مدرن شده اما فكر و ذهن بشر مدرن نشده. هنوز هم خيلي راحت خون انسان را مي ريزند و آدم مي كشند و لقمه را از دهان يكديگر ميكشند.بنابراين حجم ظلم و عمق ظلم از عصر حجر كمتر نشده و بيشتر ظلم مي شود. فقط نوع لباس و ابزار و صحبت كردن ما عوض شده اينكه در روايت داريم كه وقتي حضرت مهدي(عج) مي آيد سطح عقلانيت بشر چند پله به جلو مي رود و جهش عقلاني اتفاق مي افتد براي اينهاست.
انكار حضرت مهدي(عج) يعني پويا نديدن تاريخ يعني همه ي انقلابي گري ها براي حفاظت از همه ي دربارها و اقليت هايي كه بر اكثريت هاي دنيا حكومت مي كنند.قدرت مركزي حضرت مهدي(عج) كه در روايت داريم 313 نفر افسران اصلي سپاه او هستند و تعدادشان به اندازه ي مجاهدين جنگ بدر كه اولين جنگ پيامبر بود هستند. يعني اولين نبرد و آخرين نبرد تعداد سربازان نهضت يك تعداد است و اين خيلي جالب است . نيروهاي اصلي حكومت حضرت مهدي(عج) 313 نفرند كه 50 نفر آنها زن هستند كه هم جزء ستاد فرماندهي انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) هستند و هم جزء ستاد رهبري حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) . حكومتي كه در روايات آمده كه ديگر در سراسر جهان فقيري نخواهد ماند و زن خانه دار در خانه ي خود خواهد نشست ودر پيچيده ترين مسائل علمي و ديني و در خانه ي خودش مجتهدانه نظر مي دهد و كارشناسي مي كند. جامعه اي كه هيچ كس به ديگري كينه نمي ورزد و همه ي مالكيتها يكي مي شود و مردم يكديگر را له نمي كنند و به هم خدمت مي كنند . سيدالشهدا عليه السلام فرمودند كه اگر مهدي (عج) را مي ديدم تا آخر عمر خدمتگزار او مي بودم.او سنگي را كه انبياء برداشتند را به هدف خواهد نشاند تا معلوم شود انبياء خطا نكردند و شكست نخوردند. كسي خواهد آمد كه با همه متفاوت است و كار كارستان را خواهد كرد و براي همه ي زمين خواهد جنگيد.براي همه ي بشريت نه براي يك نژاد و دو نژاد خواهد جنگيد. انقلاب او انقلابي است كه در تمام زمين ضد انقلابي نخواهد بود.آن دوران ديگر دوران موعظه ستمگران نيست. آن روزحضرت مهدي(عج) با رهبران ستمگر جهاني با زبان شمشير سخن مي گويد و با مردم با زبان رحمت و منطق سخن مي گويد.انقلاب او يك اقيانوس است نه جزيره. يك شوخي بشري نيست. نبرد بزرگ جهاني است. در هر جنگي يك يا دو متجاوز است اما جنگ حضرت مهدي(عج) جنگ با اصل تجاوز است.جنگ او با جنگ افروزان و جنگ است. انقلاب او با ترديد و دودلي پيش نخواهد رفت. اين قيام از مكه شروع خواهد شد در كنار كعبه و ركن يماني در روايات جمله هاي او ثبت شده. قدرتي كه هميشه در تاريخ عليه معنويت و عدالت و حقوق بشر به كار رفته در قيام حضرت مهدي(عج) در خدمت آزادي و حقوق بشر و عدالت و معنويت در خواهد آمد براي اولين بار.چون جنگ حضرت مهدي(عج) فصل الخطاب تاريخ است و جنگ بين سياه و سفيد است نه خاكستري.جنگ برق آسايي است كه تمام قدرتهاي جهان را از هم مي پاشد چون جهان جديد و تازه اي است كه بر اساس حقوق و كرامت جهان شكل خواهد گرفت. مهدويت ارتباط با خزائن غيب جهان است. حضرت مهدي(عج) فقط جان جهان نيست بلكه عقل جهان هم هست.جامعه ي مهدوي ناكجاآباد نيست همه جاآباد است. هنر حضرت مهدي (عج) واقعي كردن آرزوهاي قابل تحقق بشري است كه تا به حال تحقق پيدا نكرده.
نكته ي ديگر اينكه اين زيست جهان عدالت كه به نام حضرت مهدي (عج) است كه بر خرابه هاي كنوني عالم بنا خواهد شد يك مزيتي دارد كه شكل اعلاي آن به دست حضرت مهدي (عج) تحقق پيدا خواهد كرد و در برابر اتهاماتي كه به آرمان شهر مهدوي زده شده گفته مي شود كه آرمان شهر يك ماكت نيست يك شهر مرده ها نيست و شهر مجسمه ها نيست. يك جامعه با آدم هاي واقعي است و غرايز بشر را سازماندهي مي كند در سايه ي عدالت و عقلانيت. جامعه مهدوي جامعه اي نيست كه بسته باشد و پليس هايش از تعداد شهروندانش بيشتر باشد يا مساوي آنها باشد.يك شهر قرون وسطايي هم نيست. مبتني بر ايدئولوژي هاي بشري هم نيست و تمدني است كه براي اولين بار در مقياس جهاني و علم و عبوديت را قدرت و معنويت و دنيا و آخرت را با هم جمع مي كند. يك شهري است كه بر اساس آگاهي و آزادي و اخلاق بنا مي شود. در رواياتي داريم كه يكسري توصيفاتي شده كه اين است:سرمايه هست اما سرمايه سالاري نخواهد بود مردم يكديگر را نخواهند دريد. در عصر مهدي جامعه اي است كه در آن دروغ نمي گويند.همه طوري تربيت مي شوند كه دروغ نگويند و هم طوري تامين مي شوند كه دروغ نگويند.رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايند:فرهنگ دروغ به دست مهدي (عج) در جامعه ي بشري بر خواهد افتاد و دوران رنج هاي بشري به پايان خواهد رسيد.در اقتصاد مدرن ما بر اساس ربا زندگي مي كنيم كه يك دروغ است.سياستمداران هم بر اساس دروغ حكومت مي كنند. در حكومت حضرت مهدي(عج) عصر رنجهاي بيهوده و بيگاري ها به پايان خواهد رسيد.روايت داريم اصحاب حضرت مهدي(عج) صاحب صلابتند و از جنس فولادند و با ظرافت مينياتوري(اين تعبير و استنباط من است) مسائل را درك مي كنند و در احساس و عاطفه نسبت به بشريت با لطافتگل با مردم روبه رو مي شوند ولي در جبه ي رو در رويي با دشمنان خدا و مردم پيامبران مرگند. در روايت داريم كه از سر راه مهدي و ياران او كنار برويد كه هر كس بر سر راه آنها بايستد له خواهد شد و قطعات زمين به هم مباهات مي كنند و به يكديگر مي گويند ياران مهدي بر من پا گذاشتند.