نمایش نتایج: از شماره 1 تا 4 , از مجموع 4

موضوع: مساله طول عمر حضرت حجت (عج)

  1. #1
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    Smile مساله طول عمر حضرت حجت (عج)

    [SIZE=2]

    مى پرسند :

    اكنون كه سال 1428 هجرى قمرى است با توجه به سال تولد امام قائم(عج) كه سال 255 بوده، 1173 سال از عمر آن حضرت گذشته است،

    آيا ممكن است شخصى اين قدر يا بيشتر عمر كند؟



    پاسخ :

    اين سؤال در طول تاريخ از زمان مرحوم صدوق(رحمه الله) به بعد مطرح است و هم اكنون يكى از سؤالات مربوط به آنحضرت است.

    ما وقتى كه از نظر دين و دانش ثابت كنيم كه عمر طولانى اين چنينى محال نيست،

    آنگاه مى گوئيم چه مانعى دارد خداوند متعال با آن قدرت لايزال خود شرايطى را در شخصى به وجود آورد كه هزاران سال يا بيشتر عمر كند؟


    امّا از نظر دانش :

    زيست شناسان مى گويند: اگر اختلالها و آسيبهايى كه به انسان مى رسد و موجب كوتاهى عمر او مى شود رفع گردد، عمر او به 200 سال خواهد رسيد.

    بعضى مى گويند انسان بايد 300 سال عمر كند اين كه مى بينى 70 يا 80 سال عمر مى كند، بر اثر آنستكه عضوى از او فرسوده مى شود و به عضوهاى ديگر سرايت مى كند.[2]

    و از آزمايشاتى كه دانشمندان، روى حشرات و سلولها و گياهان كرده اند نشان مى دهد كه گاهى
    عمر آنها را به صدها بلكه به هزارها برابر رسانده اند.

    «يورى فيالكوف» استادپلى تكنيك «كيف» در شوروى سابق مى گويد:

    سلول كه سنگ اول و اصلى بناى جانداران مى باشد جاويد است و هرگز نمى ميرد، مشروط بر اين كه غذا داشته باشد و سرما و گرماى شديد سبب هلاكتش نشود.

    وى اضافه مى كند: انسان بايد زنده و جاويد باشد هرگز از بين نرود زيرا سلولهاى تشكيل دهنده بدن او جاويد است.[3]



    اما از نظر قرآن و احاديث :

    از نظر دينى نه تنها هيچگونه دليلى بر انكار عمر طولانى در افراد استثنائى نداريم، بلكه در تواريخ و روايات مذهبى مى خوانيم:

    ادريس(عليه السلام)و
    الياس(عليه السلام) و
    خضر(عليه السلام) و
    عيسى(عليه السلام)، هنوز زنده اند و همچنين :

    حضرت لقمان(عليه السلام) و
    نوح(عليه السلام) و
    عاد(عليه السلام) و پيامبران ديگر، عمرهاى بسيار طولانى كرده اند، تا آنجا كه قرآن در آيه 4 سوره نمل درباره حضرت نوح(عليه السلام)مى گويد:

    «نوح (عليه السلام) در ميان قوم خود هزار سال جز پنجاه سال (يعنى 950 سال) درنگ كرد.» و طبق روايات حضرت عاد 3500 سال عمر كرد.
    [4]


    بنابراين چه مانعى دارد كه خداوند تمام علل پيرى و فرسودگى را به امام زمانش آموخته باشد و او با بكار گرفتن آن، عمر بسيار كند[5]

    وقتى كه اصل مسئله محال نبود، قدرت و اراده خداوند بقيه امور را درست خواهد كرد.

    ضمناً بايد به اين نكته توجّه داشت كه استثنائها در جهان نمونه هاى بسيار دارد مانند:

    كشف ماهيهاى 3 میلیون ساله ،

    كشف 4000 دانه از يك بوته گندم ،

    و كشف آبى كه يخ نمى زند و ...

    كه اينها همه حكايت از قدرت لايزال الهى مى كند و حاكى است كه اين طور نيست كه جهان هميشه در محور علل و معلول طبيعى معمولى، بگردد، بلكه گاهى علل مافوق علل طبيعى در كار است، كه آن هم كار خدا است، چنانكه قرآن كراراً مى فرمايد:

    «بدانيد حتماً خداوند بر هر چيز تواناست».([6]


    توضيح بيشتر

    در اين مقام مي خواهيم ببينيم :

    آيا دليلي عقلي يا برهاني علمي يا قانوني آزمايشي و صد در صد كلي وجود دارد كه ثابت كند طول عمر امري است محال و غير قابل وقوع، يا نه;

    چنين دليلي و چنين برهاني و چنين قانوني وجود ندارد؟ همچنين ببينيم: تجربه ي بشري ـ در طول تاريخ بزرگ انسان ـ چه حكم مي كند؟

    آيا طول عمر در هيچ مورد اتفاق نيفتاده است، يا اتفاق افتاده است؟

    مي خواهيم بدانيم: طول عمر از نظر دلايل عقلي از نظر قوانين زيست شناسي و بيولوژيكي، از نظر تجربه ي بشري و واقعياتِ تاريخي، از نظر چگونگي نواميس و قوانين طبيعي و از نظر متفكران بزرگ و دانشمندان علوم چگونه است؟

    بدانيم:

    درازْ عمري و وقوع آن، در همه ي شرايط و احوال و نسبت به همه ي اشخاص يك حكم كلي و قانون تخلف ناپذير و قاعده ي بي استثناء دارد، يا نه؟ چنين نيست؟

    و پس از اينها همه، آيا رابطه ي طول عمر با قدرت الهی چيست و چگونه است؟

    اينها مسائلي است كه در پست بعد به بيان آنها مي پردازيم.



    پی نوشتها :
    ----------------
    [2]. مجله دانشمند سال 6 شماره 1 ص 43.
    [3] .مجله خواندنيها، سال 28 شماره 38 ص 43.
    [4]. شرح بيشتر و جواب آن را در كشف الغمّه، ج 3، ص 472 به بعد بخوانيد.
    [5].ـ درباره افرادى كه در دنيا عمر طولانى كرده اند به كتاب اعلام الورى، ص 442 و كتاب بحار، ج 51، ص 225 به بعد مراجعه شود.
    [6] ـ ان اللّه على كل شى قدير.



  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    [SIZE=2]الف ـ در زيست شناسي

    زيست شناسان مي گويند: عمر بشر اندازه و حد ثابتي ندارد.

    در طبيعت همه گونه عمر بوده است و ممكن است باشد.

    وايْزْمن، عالم آلماني، مي گويد:

    مرگ لازمه ي قوانين طبيعي نيست. و در عالم طبيعت، از عمر ابد گرفته تا عمر يك لحظه اي همه نوعش هست. آنچه طبيعي و فطري است، عمر جاوداني و ابدي است.


    بنابراين، افسانه ي عمر نهصد و شصت و نه ساله ي مِتوشِلح (متوشالح)[7] نه مردود عقل است و نه مردود علم.

    در همين دوره ي ما ميزان طول عمر بالا رفته است، و دليلي ندارد كه از اين بالاتر هم نرود و يك روز نيايد كه بشر به عمر نهصد ساله برسد[8].


    پس به نظر متخصصين طول عمر انسان به هر اندازه هم باشد، بر خلاف اصول علمي نيست; بلكه علم آن را تأييد مي كند.

    تأييد طول عمر از نظر علم جديد تا جايي است كه در اين دوره ي اخير در صدد برآمده اند تا حد و مرز را از زندگي انسان بردارند ،

    و با پيدا كردن راه سالم نگاه داشتن سلولهاي بدن، بر طول عمرِ انسان سالهايي مديد بيفزايند[9].

    عدّه اي پا فراتر نهاده اند، و در راه تحصيل عمر جاوداني براي بشر (با پيدا كردن هورمونهاي مخصوص و استعمال آنها در انسان) به كوشش افتاده اند،

    و حتي مي توانند تا حدودي جواني را به پيران فرتوت باز گردانند.



    ب ـ در قوانين طبيعي

    قوانين و نواميس طبيعت نيز بطلان طول عمر زياد را به ثبوت نمي رساند.

    اصولاً حكمهايي كه راجع به قوانين طبيعت داده مي شود، اغلب منشأ آنها جستجو و تحقيقات ناقص است; و محدود است به حدودِ ديد و درك و تجربه ي اشخاص;

    نه شامل همه ي واقعيات وسيع طبيعت، در همه ي موارد. علماي منطق مي گويند:

    «استقراي ناقص نمي تواند دليل حكم كلي گردد»[10]. به عنوان مثال: اگر ما در محيط زندگي خود درختاني ديده ايم كه تلقيح و بارور شدن آنها، در اثر عواملِ خارجي (از قبيل دخالت اشخاص) نبوده است،

    به صرف اين نمي توانيم بگوييم همه ي درختان جهان اينسان است. زيرا كه ما يك يك درختانِ همه جاي جهان را نديده ايم، و از چگونگيها و كيفيات همه ي آنها آگاه نيستيم.

    ممكن است در ميان آنچه ما نديده ايم و تجربه نكرده ايم درختاني باشد كه عمل تلقيح در آنها نياز به دخالت پرورشكاران و كشاورزان داشته باشد.

    پس هنگامي مي توانيم درباره ي موضوعي حكمي كلي بدهيم، كه همه ي موارد آن را ـ موارد معمولي و موارد نادر و غير طبيعي را ـ رسيدگي كرده و احكام همه را شناخته باشيم.


    همچنين است قوانين زيست شناسي و معرفة الحيات. هنوز همه ي اين قوانين و موارد شناخته نشده است، چه از جهت داخله ي علوم زيستي و زيست شناختي و چه از جهت ارتباط مسائل اين علوم با علوم ديگر. چون در قلمرو علوم، مسائل ناشناخته بسيار است.

    و قوانين و كشفها و شناختهاي علوم، در تكميل و رد و اثبات مسائل يكديگر نقش دارد. و چه بسا قانونها و حقايقي در فيزيك، در آسمان شناسي، در شناخت انوار جوي و آثار آنها، در زيست شناسي، و . . . كشف شود، كه همه در چگونگي حيات انساني و مسائل زيست شناسي مؤثر باشد.

    كشفهايي تازه كه نظرياتِ گذشته را عوض كرده است، فراوان اتفاق افتاده است. حيات و زيست انسان در روي زمين هنوز قوانين مجهول بسيار دارد و با وجود اين قوانين ناشناخته چگونه مي توان درباره ي مسائل متفاوت زيست در موارد كاملاً متفاوت به احكامي كلي و تخلف ناپذير معتقد گشت؟ و چيزي را صد در صد ممكن و چيزي را صد در صد محال دانست؟



    قوانين طبيعي و انواع آن

    قانونهايي كه در طبيعت وجود دارد بطور كلي دو نوع است:





    بخش نخست قانونهايي است كه در همه يا بيشتر افرادِ دسته يا صنفي كه قانون در آن يافت مي شود، جاري است; و با مطالعه و آزمايشهايي ـ نه چندان دشوار و وسيع و طولاني ـ كشف مي شود.

    بخش دوم قانونهايي است كه در بعضي افراد، در بعضي شرايط، يافت مي شود. براي قوانين نوع دوم به نمونه هاي بسياري مي توان دست يافت.

    در علوم طبيعي، در روانشناسي، در ستاره شناسي، در شيمي، و . . . و در اختلافات گوناگوني كه حتي در افراد انسان ـ كه از يك جنسند ـ وجود دارد،

    در مثال: اختلاف در قوه ي بينايي، اختلاف در قوه ي شنوايي، اختلاف در نيروي حافظه، اختلاف در جاي قلب، ريه، كبد، طحال، و...

    اين امور همه ثابت مي كند كه ممكن است در طبيعت بر خلاف آنچه متعارف بوده و در موارد بسيار ديده شده است، چيزهايي به وقوع برسد و براي قوانين متعارف استثناهايي يافت گردد.



    پی نوشتها :
    -----------------------
    1 ـ قوانين عام و ظاهر 2 ـ قوانين خاص و مخفي [7] Methuselah

    [8] به نقل برناردشا، در كتاب «Back to Methuselah» رجوع شود به كتاب «پانزده گفتار» ـ نگارش استاد مجتبي مينوي.

    [9] طول عمر كه در قرنهاي اخير مورد قبول برخي نبوده و چون رؤيا تلقي شده است،
    اكنون ـ از نظر علم اصطلاحي خود آقايان نيز ـ تا حدّي تحقّق يافته و به واقع نزديك شده است.
    مطلبي كه در زير نقل مي شود، در خور تأمّل و دقّت بسيار است: «كيمياي نوين،
    كه در نتيجه ي تحقيقات مربوط به اتم شكني پيدايش يافت، با تحقيقاتي كه در باب انرژي اتمي به عمل آمد،
    از 1940 به بعد، به صورت علمي پر دامنه در آمد. اين علمِ كيمياي جديد پا را فراتر نهاد;
    دانشمندان عناصر جديدي ساختند، و رؤياي تبدل عناصر تحقّق يافت.
    رؤياي ديگر، يعني افزودن طول حيات، نيز با كشف داروها، ويتامينها، هورمونها و آنتي بيوتيكها تا حدّي تحقّق يافته است»
    ـ دايرة المعارف فارسي، ج 1، ص 609.

    [10] شيخ فلاسفه ي اشراق، اين موضوع را، به صورتي زيبا بيان كرده است:
    «و علماء چون حكم كنند بر امكان چيزي مر چيزي را، يا به وجوب، يا به امتناع، اعتبار كنند
    به لزوم آن چيز مر ماهيت را، و اعتماد بر استقراء نكنند. و استقراء آن باشد كه گويند بيشتر را چنانكه ديدم پس بايد كه چنين باشد.
    و اين ضعيف است، زيرا كه حكم آنچه نديده باشند، بر خلاف آن باشد كه ديده اند.
    چنانكه كسي حكم كند كه هر جانوري كه در آتش درنگ كند بسوزد، زيرا كه من بيشتر جانوران را چنان ديدم چون اسب . . .
    و اين درست نيست، كه از جانوراني كه اين كس نديده است سمندر است. و او را آتش نمي سوزاند».
    الواح عمادي، «مجموعه ي مصنّفات شيخ اشراق»، ج 3، مقدمه، ص 113.


    _________________

  3. #3
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    ج ـ در تجربه ي تاريخي

    واقعيت ديگري كه در شناخت مسأله «طول عمر» و امكانِ آن بايد مورد نظر باشد، تجربه ي تاريخ طولاني بشريت است;

    در ادوار و اعصار. اگر مسأله ي درازْ عمري در تاريخ زندگي بشر اتفاق افتاده باشد ـ اگر چه در مواردي نه چندان بسيار ـ تكرار يافتنِ موارد يا مورد مشابه آن امري خواهد بود طبيعي و معقول و قابل تحقّق و قبول. فلاسفه مي گويند:

    بهترين دليل، براي امكانِ چيزي واقع شدنِ آن چيز است.

    نيازمند توضيح نيست كه امكان وقوعي ناظر به «وقوعِ نوعي» است، نه «وقوعِ شخصي»; و دليل است بر صحّت امكانِ امثال و موارد ديگر.

    همچنين روشن است كه نقل تاريخي بويژه نقل متواتر و نقل مشهور سبب يقين و باور مي گردد.

    ما به استناد نقل تاريخي قبول مي كنيم كه قرنها پيش در سرزمين ميهن عزيز ما حكيم يا وَخْشوري به نام زردشت

    يا خاندانهايي به نام اشكاني و ساساني وجود داشته اند.

    حتي انتساب آثاري را كه به آنان منسوب است، از طريق نقل تاريخي باور مي كنيم; با اينكه خود نه آنان را ديده ايم و نه پديد آمدن آن آثار را به دست خود آنان يا كارگران و كارگزاران ايشان مشاهده كرده ايم.

    ما اينها همه را از راه «نقلِ تاريخي» پذيرفته ايم. معلوماتِ بشر درباره ي گذشته از همين طريق است[11].

    نقل تاريخي يكي از راههاي حصول علم و يقين و يكي از مهمترين منابع اطلاعات بشر است.

    حتي درباره ي كساني مانند سعدي و حافظ كه تا اين اندازه مورد يقينند، آيا ما بجز از راه نقل به وجود آنان علم پيدا كرده ايم؟
    آيا ما خود ديده ايم كه سعدي و حافظي در جهان باشند و زندگي كنند و اين اشعار را بسرايند و خود بر اوراقي بنويسند؟

    پس نقل تاريخي يكي از مهمترين منابع علم و اطلاع حتي اطلاعات يقيني انسانها در همه ي عصرها و دورانهاست. و ما مي بينيم كه منابع نقل و كتب تاريخ، كسان بسياري از «مُعَمَّرين» را نام برده اند و شرح نسب و احوال زندگي و فرزندان و حوادث حيات آنان را ثبت كرده اند[12];

    كساني كه عمرهايي بسيار دراز داشته اند. اين گونه كسان هم در ميان مردم عادي بوده اند و هم در ميان مشاهير تاريخ و از جمله در ميان پيامبران.

    چنانكه «قرآن كريم» نيز عمر طولاني حضرت نوح ـ عليه السلام ـ را بصراحت ذكر فرموده است.

    پس مسأله ي امكان عمر طولاني و تحقق يافتن آن در مواردي متعدد امري است كه از نظر وقوع خارجي و تحقّق عيني نيز مصداقهايي دارد و از نظر نقل تاريخي مسلم است و قطعي.



    د ـ معمرين

    مُعَمَّرين (و مُعَمَّرون)، جمع «مُعَمَّر» است، بر وزنِ «مكرّر»

    يعني: درازْ زي، انسانِ دراز عمر ، «دراز زندگاني» كسي كه عمر دراز كرده است. اين كلمه در كتابهاي تاريخ و سيره و اَنساب اصطلاح شده است. و اين به دليل داشتنِ مصاديق بسيار است.

    آري!

    پديد آمده است;
    در مآخذ تاريخي و منابع معتبر نقل و استناد، كسانِ بسياري معرفي گشته اند ،

    كه عمرهايي بس طولاني داشته اند و روزگاراني دراز زيسته اند و بهارها و پاييزهايي بسيار ديده اند.
    [size=2]

    اينگونه كسان با عنوان «مُعَمَّرين» مشهور گشته اند.


    مورخان و پژوهشياني كه در صدد جمع آوري تواريخ و اخبار و احوال مردمان بوده اند و از سرگذشت انسانهاي پيشين ـ و بويژه از قبايل و انساب در محيط عربي ـ آگاهيهاي فراوان گرد آورده اند، نمونه هايي بسيار از مُعَمَّرين و درازْ زيان برشمرده اند.


    مورخان اين كسان را بخوبي شناسانده اند و نام و نشان، نسب و قبيله، سالهاي عمر، مكان زيست، شماره ي فرزندان، سفرها، برخوردها و ملاقاتهاي آنان، همه را ضبط كرده اند;

    و حتي كلمات و سخنان و وصايا (پندها و سفارشها) از ايشان نقل كرده اند.

    اينك شماري از مورخان مورد اعتبار كه در كتابهاي خويش برخي از مُعَمَّرين را ياده كرده اند:












    همچنين برخي از مورخان به نوشتن كتابهايي ويژه ي احوال مُعَمَّرين دست يازيده اند، مانند:





    عالمان و نويسندگان عصرهاي اخير و معاصر نيز با استناد به منابع پيشينيان به ذكر معمّرين پرداخته اند، مانند:








    از نويسندگان معاصر اخير نيز گروهي در كتابهاي خويش به يادكرد معمّرين مبادرت ورزيده اند، از جمله نويسنده ي فاضل عراقي، علي محمّد علي دُخَيِّل، در كتاب پر ماده ي «الامام المهدي».

    در كتاب اخير 223 تن از معمرين ـ بر اساس مآخذ تاريخ و منابع نقل و استناد ـ شناسانده شده اند، و ذكر نام و نشان و سالهاي عمر و شمار فرزندان و خصوصيات ديگر آنان آمده است.

    و خود توجه داريم كه اين شمار بر پايه ي مآخذ عربي است و تا آنجايي است كه اطلاع حاصل شده، و مربوط به بخشي از بشريت كه همان مناطق سكونت عرب است، يعني جاهايي كه تواريخ را بيشتر ضبط مي كرده اند و به علم انساب و روابط نژادي و قبيله اي توجهي مخصوص داشته اند.

    پس اگر اين پژوهش و آمارگيري و ثبت در ديگر مناطق سكونتِ انسان جريان مي يافت ـ چه آنجاها كه تواريخي داشته اند و چه مناطق بسياري كه تواريخ گذشته هاي دور آنان در دست نيست ـ شمار مُعَمَّرين به تعدادي بسيار بيش از آنچه هست مي رسيد.

    البته عمر بشر ـ بطور معتاد و متعارف ـ اندازه اي دارد معين و نوساني محدود. ليكن آنچه از طرح مسأله ي «مُعَمَّرين» مقصود است، اين است كه نشان داده شود كه مقدار عمر دو جريان دارد:






    پس درازْ عمري داراي يك قاعده ي قطعي و ضابطه ي كلي نيست و مواردي از آن قابل نفي نيست.


    پی نوشتها :
    -----------------
    1 ـ عبداللّه بن قُتَيبَه در كتاب المعارف. 2 ـ احمد بن يحيي بَلاذُري در كتاب اَنسابُ الاَشراف. 3 ـ محمّد بن جَرير طَبَري در كتاب تاريخُ الاُمَم والمُلوك. 4 ـ علي بن حسين مسعودي در كتاب مُرُوجُ الذَّهَب. 5 ـ ابو عبداللّه حمزه ي اصفهاني در كتاب تاريخُ سِني مُلوكِ الاَرض. 6 ـ شيخ صدوق در كتاب اِكمالُ الدّين. 7 ـ شيخ طوسي در كتاب اَلغَيبَة. 8 ـ ابوالفرج ابن جَوزي در كتاب اَلمُنتَظَم في تاريخِ المُلوكِ. 9 ـ عِزُّ الدّين ابن اَثير در كتاب الكامل في التّاريخ. 10 ـ عِمادُ الدّين ابو الفِداء دمشقي در كتاب مختصر تاريخ البشر. 1 ـ هِشام بن محمّد سائب كَلبي نويسنده ي كتاب المُعَمَّرين[13]. 2 ـ ابو حاتم سَهل بن محمّد سجِسْتاني نويسنده ي المُعَمَّرُونَ وَالوَصايا 1 ـ علامه ي مجلسي در بحارالانوار (ج 51). 2 ـ سيّد اسماعيل عقيلي طبرسي در كفايةُ الموحّدين (ج 3). 3 ـ سيّد محسنِ امينِ عاملي در البرهان علي وجود صاحب الزّمان. 1 ـ جريان معمولي و متعارف كه در اغلب افراد انسان وجود داشته است و وجود دارد. 2 ـ جريان نادرُ الوقوع و غير معمولي و استثنايي كه در پاره اي از افراد انسان وجود داشته است و وجود دارد. [11] حتي درباره ي وضع حاضر نيز بسياري از اطلاعات از راه نقل به دست مي آيد.
    اكثريت غالب بشر امروز آنچه را درباره ي ديگر كشورها و مردمان و اشياي جهان و وضع و احوال ديگران مي دانند، از راه نقل مي دانند;
    نه اينكه خود ديده باشند.

    [12] حتي كتابهايي ويژه ي احوال آنان نوشته اند، كه ذكر برخي از آن كتابها خواهد آمد.

    [13] «تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام»، تأليف علامه سيّد حسن صدر كاظميني، ص 238.

    ادامه دارد ...



  4. #4
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692

    پیش فرض

    هـ ـ در زندگي حاضر

    بجز تجربه ي تاريخي و واقعيات گذشته و نقلهاي مكرر در روزگار معاصر و حال حاضر نيز نمونه هايي از درازْ عمري وقوع يافته است; درازْ عمريي كه بر خلاف ميزان متعارف است.

    در همين 50 سال اخير در روزنامه ها و مجلات داخلي و خارجي موارد فراواني از عمرهاي نسبتاً طولاني و معرفي اشخاص مُعَمَّر و كهنسال ديده شده است و شرح زندگاني، تصوير، شماره ي فرزندان و نوادگان و محل سكونت آنان درج گشته است.

    من در اين باره قصد تتبع ندارم وگرنه نمونه هاي مستند بسيار مي توان ياد كرد. در برخي از كتابهاي و رساله هايي كه در موضوع حضرت مهدي ـ ارواحنا فداه ـ نوشته اند، شماري از نمونه هاي ياد شده را ذكر كرده اند.

    در اينجا فقط يك نمونه، از كتاب «شيعه چه مي گويد» مي آورم. عالم مجاهد، حاج شيخ مهدي سراج انصاري در كتاب ياد شده چنين آورده است:


    لي چينك چيني، كه گراور عكس او را بيشتر مجله ها و روزنامه هاي جهان و كشور چاپ و منتشر نمودند و همه نوشتند كه اين مرد 252 سال عمر دارد . . .

    كساني كه «سالنامه ي پارس» را دارند (سال 1311، بخش دوم، صفحه 100، چاپ تهران) مي توانند عكس اين مرد را ببينند و شرح حال او را بخوانند[14].



    و ـ چگونگي ارتباط ميان پيري و مرگ

    همواره چنين به نظر مي آيد كه ميان پيري و مرگ ارتباطي حتمي و قطعي وجود دارد; به طوري كه به محض رسيدن عمر به مراحل بالا بايد صد در صد مرگ فرا برسد.

    اين تصور به دليل وضع جاري و عرف و عادت است. در زندگانيهاي معتاد بشري چنين است كه پيري (در حد متعارف از 80 ـ 90 سال تا 120) همراه با مرگ است;
    ليكن اين وضع معتاد نمي تواند دليل كليّت آن باشد.

    ميان «كليّت» و «عموميّت» فرق است.

    كليّت آن است كه حتي يك مورد استثنا نداشته باشد. و ما ديديم كه در گذشته و حال ميان پيري متعارف و مرگ رابطه اي كلي نبوده است; بلكه در مواردي استثنا پيش آمده است، پيري منجر به مرگ نگشته است;

    بلكه انسان سالخورده ي كهن سالهاي سال ديگر نيز زندگي كرده است. و اين موارد متعدد هم بوده است. همچنين ميان طول عمر و پيري نيز رابطه اي چندان قطعي و كلي وجود ندارد; رابطه اي كه بي استثنا باشد. در تحقيقات جديد نيز به اين مسائل اشاره شده است;

    چنانكه در يكي از منابع اطلاعاتي مي خوانيم:

    لزومي ندارد كه پير شدن را در همه ي موارد يك «سير طبيعي» تلقي كرد. به دنبال ساليان دراز تحقيقات ژرف و گسترده، انجمن انژيولوژي آلمان فدرال، گزارش اميدبخشي بدين گونه منتشر كرد، كه اكنون مي توان با اقدام بهنگام از پير شدن مغز جلوگيري كرد.

    نيز در همان منبع آمده است:

    دكتر مورتون، استاد روانپزشكي دانشگاه شيكاگو، در يك كنفرانس اعلام داشت كه مرگ انسان مدتها قبل از حادث شدن آن، در بدن انسان جايگزين مي شود، اما اين موضوع هيچگونه ارتباطي به سن اشخاص ندارد.

    در اينجا خوب است اشاره كنم به بحث عميق و زيباي عالم و متفكر اسلامي شهيد، آيت اللّه سيّد محمّد باقر صدر، درباره ي مسائل مربوط به مهدي ـ ارواحنا فداه ـ ، در رساله ي «بَحثٌ حَولَ المَهدي».

    وي در اين رساله از جمله مباحثي درباره ي طول عمر مطرح مي كند و اين موضوع را از نظر منطقي ـ فلسفي و از نظرِ علمي و از نظر عملي مورد گفتگو قرار مي دهد و آشكار مي كند كه امكان طول عمر علاوه بر نظرگاه فلسفي، از نظرگاهِ علمي نيز قابل قبول است. وي در همين بحث اشاره مي كند به دو نظريه ي «سببيّت»، و «اِقتِران»، و عدم رابطه ي ضروري ميان پديده ها ـ بنابر نظريات علم جديد ـ و امكان هرگونه استثنا و تخلف در قوانين علمي و استقرائي.

    عالم و متفكر شهيد سپس در خلال همين بحثها به مسأله اي ژرف و لطيف نيز اشاره مي كند، مي گويد:

    نمي دانم، آيا اين ـ بواقع ـ يك تصادف است كه :

    دو تن فقط دو تن در تاريخ انسان بپا خيزند و عالم بشريت را از محتواي فاسد خود خالي كنند و سپس آن را از نو بسازند؟


    و اين هر دو عمري دراز داشته باشند، بسيار درازتر از عمرهاي متعارف! يكي نقش خود را در گذشته ي تاريخ ايفا كند، يعني: نوح پيغمبر كه قرآن كريم بصراحت مي فرمايد كه 950 سال در ميان قوم خود زيست.


    و پس از طوفان جهان بشريت را از نو بنا كرد. و ديگري نقش خود را در آينده ي تاريخ ايفا نمايد، يعني: مهدي، كه تا كنون بيش از 1000 سال در ميان قوم خود زيسته است. و او نيز به هنگام ظهور خود جهان بشريّت را از نو بنا خواهد كرد.


    ما كه طبق فرموده ي قرآن كريم نوح را با 1000 سال عمر مي پذيريم، چگونه مهدي را نپذيريم؟!
    [size=2]


    پی نوشت :
    ----------------
    [14] شيعه چه مي گويد، ص 343، چاپ سوم.
    ادامه دارد ...

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •