« بسم الله الرحمن الرحيم »
.
« ابتاه من الذي أيتمني علي صغر سني »..
.
.
زن فرانسوي دركنار بارگاه ملکوتي حضرت رقيه سلام الله عليها ...
.
.
جناب حجه الاسلام والمسلمين آقاي حاج شيخ محمد مهدي تاج لنگرودي ( واعظ ) صاحب تاليفات كثيره،
.
دركتاب توسلات يا راه اميدواران صفحه 161، چاپ پنجم چنين مي نويسد:
.
يكي از دوستانم كه خود اهل منبر بوده و در فن وخطابه وگويندگي از مشاهير است،
.
و مكرر براي زيارت قبر حضرت رقيه بنت الحسين سلام الله عليها به شام رفته است، روي منبر نقل ميكرد:
.
.
درحرم حضرت رقيه سلام الله عليها زن فرانسوي را ديدند كه
.
دو قاليچه گران قيمت به عنوان هديه به آستانه مقدسه آورده است
.
مردم كه ميدانستند او فرانسوي و مسيحي است از ديدن اين عمل
.
درتعجب شدند و با خود گفتند كه چه چيز باعث شده كه
.
يك زن نامسلمان به اين جا آمده وهديه قيمتي آورده است
.
چنين موقعي است كه حس كنجكاوي در افراد تحريك ميشود.
.
روي همين اصل از او علت اين امر را پرسيدند و او در جواب گفت :
.
همان گونه كه ميدانيد من مسلمان نيستم،
.
ولي وقتي كه از فرانسه به عنوان ماموريت به اين جا آمده بودم
.
در منزلي كه مجاور اين آستانه بود مسكن كردم.
.
اول شبي كه ميخواستم استراحت كنم صداي گريه شنيدم .
.
چون آن صداها ادامه داشت وقطع نميشد،
.
پرسيدم اين گريه وصدااز كجاست ؟ در جواب گفتند :
.
اين گريهها از جوار قبر يك دختري است كه در اين نزديكي مدفون شده است .
.
من خيال ميكردم كه آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است
.
كه پدرومادروساير بازماندگان وي نوحه سرايي مي كنند .
.
ولي به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است كه از مرگ ودفن او ميگذرد.
..
..
برشگفتي من افزوده شد و با خود گفتم كه چرا مردم بعد از صدها سال اين گونه ارادت به خرج ميدهند ؟
..
بعد معلوم شد اين دختر با دختران عادي فرق دارد، او دختر امام حسين سلام الله عليها است ...
.
كه پدرش رامخالفين ودشمنان كشتهاند وفرزندانش را به اين جا كه پايتخت يزيد بوده به اسيري آوردهاند
.
و اين دختر درهمين جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است .
.
.
بعد از اين ماجرا روزي به اين جا آمدم. ديدم مردم زهر سو عاشقانه ميآيند ونذر ميكنند وهديه ميآورند ومتوسل ميشوند.
.
محبت او چنان دردلم جا كرد كه علاقه زيادي به وي پيدا كردم.
.
..
پس از مدتي به عنوان زايمان مرا به بيمارستان و زايشگاه بردند.
.
پس از معاينه به من گفتند كودك شماغير طبيعي به دنيا ميآيد و ما ناچاراز عمل جراحي هستيم.
.
همين كه نام عمل جراحي راشنيدم دانستم كه دردهان مرگ قرارگرفتهام .
..
خدايا چه كنم، خدايا ناراحتم ، گرفتارم چه كنم، چاره چيست ؟
.
وانديشيدم كه، چارهاي بجز توسل ندارم،و بايد متوسل شوم .....
.
به ناچار دستم را به سوي اين دختر دراز كرده و گفتم،
.
خدايا، به حق اين دختري كه دراسارت كتك و تازيانه خورده است وبه حق پدرش،
.
كه امام برحق ونماينده رسولت بوده است و او را ازطريق ظلم كشتهاند قسم ميدهم
.
مرا از اين ورطه هلاكت نجات بده ...
.
آنگاه خود اين دختر رامخاطب قرارداده و گفتم،
.
اگر من از اين ورطه هلاكت نجات يابم 2 قاليچه قيمتي به آستانهات هديه ميكنم.
.
خدا شاهد است پس از نذر كردن ومتوسل شدن،طولي نكشيد برخلاف انتظار اطبا ومتصديان زايمان،
.
ناگهان فرزند به طور طبيعي متولد شد واز هلاكت نجات يافتم .
.
اينكه نيز به عهد ونذرم وفا كرده وقاليچهها راتقديم ميكنم.
.
.
.
.".". بزن مرا كه يتيمم، بهانه لازم نيست .".".
.
_________________