براش جوك میگم لحظه های آخر عمرش شاد باشه
میرم دنبال مقدمات مراسم حلواخورونش
در غم از دست دادنش با برو بكس عاشقان جي تي پارتی میگیریم
در راه رضای خدا نجاتش میدم
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
تحمل كنی 3 سوته برگشتم با كمك
براش جوك میگم لحظه های آخر عمرش شاد باشهعجب سوژه ای... ازش فیلم میگیرم واسه بلوتوث
آب می ریزم روش تا بیشتر برق بگیرتش
در راه رضای خدا نجاتش میدم
بی تو بسر نمی شود... دستاشو می گیرم تا خودمم برق بگیره
شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد
کو کجا رفت ؟که احساس مرا خوب فروخت
منم خیر...دستشو میگیرم در راه رضای خدا نجاتش میدم...ای بابا همش در حال کار خیرم:-);-)