آرنولد : وقتی تازه بدنسازی را شروع کرده بودم . سال ۱۹۶۲بود و در سنین نوجوانی بودم . آن زمان حرکت آخرین اتوبوس از گراز ، که باشگاه محل تمرینم بود ، به تال که که خانه پدری ام در آنجا بود ساعت ۷ عصر بود . ولی تمرینم پس از ساعت ۷ تمام می شد بنابراین با دوچرخه به باشگاه می رفتم و پس از هر جلسه تمرین با دوچرخه به خانه بر می گشتم . هر بار بدلیل شدت تمرین دستهایم کرخت و بی حس می شد ، به همین دلیل بسیاری از مواقع نمی توانستم دوچرخه را به خوبی کنترل کنم ، و در راه آب کنار جاده سقوط می کردم .
نشستن در نهر آب در حالیکه دستهایم کاملا کوفته بود از خاطرات جالب آن دوران است دستهایم چنان بی حس بود که روز بعد هم توان شانه کردن سرم را نداشتم ولی معنای کوفتگی این بود که عضلاتم در حال رشد است . این دنیای جدیدی را به سوی من گشود ، دنیایی که ریاست آن با خودم بود و مسئول سرنوشتم . فهمیده بودم که می توانم به شخصی که آرزویش را داشتم بدل شوم ، به شرطی که تمرکز داشته باشم و خودم را متعهد به دستیابی به اهدافم بدانم .اگر قرار بود با یک واژه بدنسازی را توصیف کنم واژه لذت بردن را بهترین توصیه میدانم .
همزمان با اینکه سنم افزایش یافت ، همان شوق و اشتیاق در من حفظ شد ، نه تنها برای بدنسازی بلکه برای تمام زندگی. دید مثبتی که من به تمام جنبه های زندگی ام داشتم در بدنسازی من ریشه داشت . یک مسئله مهم روند پیشرفت من بود و زمانی که من به آن اختصاص می دادم متناسب با موفقیتم بود و این چیزیست که به همه دوستداران بدنسازی توصیه می کنم . اهداف خودتان را داشته باشید زمان مناسب را برای دستیابی به آن اهداف اختصاص دهید و از تلاشتان لذت ببرید.نمی توانم تصور کنم که بهتر از شیوه ای که بدنسازی در پیش رویم گذاشت امکان داشت زندگی را بسازم تقویت یک عضله از طریق تمرین و رعایت عادات غذایی مناسب کاملا متناسب با معجزه بدن انسان است . و تقویت هر جنبه ای از قابلیتهای بدن انسان از ساختن عضلات تا افزایش قدرت یا کاهش ذخایر چربی همگی از طریق برنامه ریزی و عملکرد دقیق و منظم امکان پذیر است . دقت و نظمی که می تواند روی تمام جنبه زندگی اثر مثبت داشته باشد . اما باید تمام این پروسه را به نوعی پیش برید که برایتان لذت بخش باشد . نه اینکه مثل برخی افراد خود را اسیر و بنده بدنسازی بدانید و اجازه دهید طراوت و شادابی زندگی را از شما بگیرد .
من بدنسازانی را می بینم که لزوماً جزو افراد حرفه ای هم نیستند ولی خود را به برده های این ورزش تبدیل کرده اند مردان و زنانی که در باشگاهها و حتی در حاشیه ٔ رقابتها وقتی به چهره هایشان دقت می کنید چیزی جز کسالت و بی حوصلگی نمی بینید اغلب یک گالن پر از آب هم دنبالشان است مثل اینکه بدنشان در چند دقیقه آتی به تمام آن مقدار آب نیاز خواهند داشت . هر دو ساعت باید وعده ای مصرف کنند ، و آن وعده هم نباید چیزی باشد جز برنج و مرغ، و همه اینها در حالیست که شاید تا رقابت بعدی خود چند ماه فاصله دارند .
البته وقتی من هم در سالهای رقابت بودم ، در مورد تمرین جدیت زیادی داشتم ، ولی از زمانی که در باشگاه سپری می شد لذت می بردیم و هرگز از صرف دقایقی برای شوخی و خنده و گپهای دوستانه مضایقه نمی کردیم . وقتی هم صحبت از تغذیه بود به فلسفه علمی و نسبتاً آسانی پایبند بودیم . روزانه سه وعده اصلی داشتیم و غیر از آنهم از میان وعده هایی شامل پروتئین و دیگر مواد مغذی استفاده می کردیم برای اینکه روند عضله سازی خود را حفظ کنیم .اغلب پس از تمرین بصورت گروهی به رستوران یا کافه ای در ونیس کالیفرنیا می رفتیم و غذای مناسبی را سفارش می دادیم . در هفته های منتهی به رقابت ، غذاهایمان رژیمی بود شامل مرغ یا ماهی بعلاوه برنج و سبزیجات – در غیر اینصورت همبرگر یا استیک سفارش می دادیم به همراه سس گوجه که خودش یک وعده خوش طعم و لذت بخش بود . هدفم از این صحبتها این است که بگویم هیچ دلیلی وجود ندارد که شما نتوانید از زندگی لذت ببرید و همزمان یک بدنساز باشید . بدنسازی هرگز نباید مثل باری بر دوش شما به حساب آید یا اینکه تمام زندگی شما را تحت تاثیر منفی قرار دهد . ولی اگر در گذر زمان بدنسازی برایتان به این شکل درآمده لازم است بازنگری در شیوه نگاه و عملکرد خود به این ورزش و تمام زندگی تان داشته باشید .گالن آبی را که همیشه دنبال خود می کشید کنار بگذارید از وسواس در مورد وزن و کالری دقیق غذاهایی که می خورید صرف نظر کنید و از زندگی و بدنسازی لذت ببرید . باور کنید که هر قدر از ورزش و زندگی بیشتر لذت ببرید پیشرفت شما هم در تمام زمینه بیشتر و سریعتر خواهد بود .