خدا اینه رسم زمونه
قصه منو این زندگی مثل قصه آب و آتیش میمونه..........دنیا داره ۱۸۰ درجه مخالف من حرکت می کنه
به ته ته ته ته خط رسیدم
تا حالا حس کردید که خدا هم شما رو فراموش کردهمن هر روز و هر شب دارم این حسو می کنمانگار نه انگار که بنده ای به اسم فاطمه وجود دارهانگار نه انگار که من هستمدارم میمیرم
ای کاش جرئت خودکشیو داشتمالبته خدا هم حق دارهمگه من کی هستم که خدا بخواد بهش کمک کنهتا بینهایت تنهام.تا آخر دنیا تنها هستم و تنها میمونمآخه من نمیدونم چرا باید میومدم تو این دنیااین دنیا که جز رنج و عذاب چیزی برام نداشتهلابد اون دنیا هم خدا می خواد رنج و عذاب بدهچیکار کنم دیگه برام مهم نیستآدما جز هوس هیچ چیز دیگه ای تو زندگیشون نمی بینناز هیچ کس نه گله ای دارم نه شکایتیفقط می خوام بدونم جرا آدما عاشق می شنچرا آدما اینقدر مقرور هستن که با رفتارشون هر روز یه نفرو زجر بدنآدما عاشق نیستن اینا همش حرفهفقط نمی دونم خدا چرا منو تنها گذاشتهاگه من یه آدم پست کسافت آشغال بودممثل خیلیا که اینجوری هستنتا حالا به هرچیزی که می خواستم رسیده بودمخدایا این چه دنیایی هستبا پول همه چیزو میشه خرید حتی آدما روخدایا خستماگه صدای منو میشنوی جونمو بگیرو راحتم کنحتی این کارو هم برای من انجام نمیدیخدایا به نظر تو یه آدم چقدر می تونه تحمل داشته باشهمنو بکشو راحتم کن.............خدا