به لغت اندلس دوايي است که آنرا در عراق لعبت بربري گويند و فقاح آنرا، يعني شکوفه و گل آنرا به عربي اصابع هرمس و آنرا حافِرُالمَهر گويند وبعضي گويند اصابع هرمس برگ آن است نقرس را نافع باشد. (برهان ). بيخ نباتي است سفيد. (غياث اللغات ). نام دوايي است و گويند اين لغت بربري است . (آنندراج ). گياهي است . از تيره سوسنيها که در نقاط معتدل و مرطوب رويد. پياز آن در عمق 25 تا 30 سانتيمتر در خاک فروميرود و در پائيز گلهاي سفيد يا بنفش شش بخشي از آن خارج گردد. و اين گلها لوله دراز دارند و تخمدانشان بر روي پياز قرار گرفته است . پس از آميزش قريب شش ماه در خاک باقي ميماند و تخمدان بزرگ ميشود و در بهار با برگهاي پهن و براق از خاک بيرون مي آيد و کپسولي سرخانه ميسازد که دانه هاي درشت بسيار دارد. اين گياه بسيار سمي و ماده موثر آن به نام کلشيسين در بيماريهاي قلب بکار ميرود

من سورنجان هستم

دشمن سرسختي براي نقرس هستم.
بوييدن گل من بيني را باز مي‏كند و سر درد را تخفيف مي‏دهد.
اگر از درد رماتيسم رنج مي‏بريد، فورا به سراغ من بيايد...
در كتابهاي داروسازي قديم و سنتي ايران، به ما سورنجان لقب داده‏اند ما چند نوع پياز از چند گياه مختلف هستيم كه مهمترين انواع ما كه در ايران مي‏رويد گل حسرت و شنبليد است. به نوع فرنگي ما كلشيك مي‏گويند كه گويا در ايران نمي‏رويد.
شنبليد
مرا با شنبليله كه يك نوع سبزي خورشتي است اشتباه نكنيد. من همان شنبليدي هستم كه شعراي با ذوق ايراني در وصف آن داد سخن داده‏اند. به من سورنجان مصري - اصابع مصري - شقليل - فرج الارض - و قلب الارض هم گفته‏اند. در بلوچستان به من سورنجان كرماني مي‏گويند.
گل حسرت
در شيراز، مازندران و اطراف تهران به من گل حسرت مي‏گويند. اين نامگذاري يك افسانه‏ي شاعرانه دارد كه مي‏گويند چون گل من تلخ است، پرندگان و پروانه‏ها به آن نزديك نمي‏شوند و من در بهار از حسرت ديدار اين موجودات زيبا بزودي پژمرده شده و از بين مي‏روم و در فصل پائيز دوباره به اميد ديدار و وصل پرندگان سبز شده، و چون اين بار هم آنها به سراغ من نمي‏آيند، از غصه دق كرده مي‏ميرم. به من گل حضرتي - خمل و پياز سگ هم مي‏گويند.
كلشيك‏
به نوع فرنگي ما كه در ايران ديده نشده است «كلشيك» مي‏گويند، لذا به ماده‏ي عامله ما در علم پزشكي و داروسازي «كلشيسين» خطاب مي‏كنند.
پياز ما به اندازه شاه بلوط است و از نظر شكل ظاهري هم به آن شباهت دارد و اگر فشرده شود، از آن شيرابه‏اي تلخ بيرون مي‏آيد، ولي چون پياز خشك شود، اين شيرابه نيز غليظ و خشك مي‏شود. بوي آن بسيار قوي است، ولي پس از خشك شدن بي‏بو مي‏شود. طعم تلخ آن نيز پس از خشك شدن ملايم مي‏گردد. در طب جديد به موجب قرار داد بين المللي بروكسل مصرف پياز ما به علت ناپايدار بودن مقدار ماده‏ي عامله كه كلشيسين نام دارد از كتب داروسازي حذف شده و چون هدف «زبان خوراكيها» احياي درمان سنتي ايران است، و عقيده دارد كه معالجه‏ي اين امراض صعب العلاج با روش سنتي قاطع‏تر است در اين جا لازم مي‏دانيم كه مختصري راجع به اين امراض و روش معالجه آن‏ها صحبت نماييم تا بار ديگر همگان متوجه مزاياي درمان سنتي ايران بشوند.
رماتيسم
در مقالات گذشته روش درمان سنتي ايران را در معالجه بيماريهاي برص - غانقاريا و چندين بيماري صعب العلاج را بيان داشتيم، اكنون با توجه به اين كه بيماري سياتيك - نقرس و روماتيسم در ايران فراوان است و كمتر خانواده‏اي يافت مي‏شود كه يكي از افراد آن به اين امراض مبتلا نباشد، لازم مي‏دانيم در اينجا مختصري به اين امراض اشاره كنيم.
در طب سنتي ايران رماتيسم را باد مفصل و ورم آنرا مفاصل مي‏گفتند. در طب جديد عده‏اي عامل آنرا يك نوع ويروس و يا يكي از ميكربهاي عفوني مي‏دانند. در طب جديد ثابت شده است كه ميكربها به هنگام رشد و نمو از خود زهرابه‏اي ترشح مي‏نمايند كه بيشتر متوجه بندها شده، ورم مفاصل را ايجاد مي‏نمايند و در حقيقت رماتسيم عارضه‏ي وجود يك كانون چركي است كه در گذشته به باد تعبير مي‏شد. روش طب جديد حمله به كانون چركي و كشتن ميكربها با داروهاي ضد ميكرب و تجويز داروهاي كورتوني است. در اين طريقه معالجه اگر مرض مزمن نشده باشد، به تدريج برطرف مي‏شود. ولي عملا مشاهده مي‏كنيم كه اين راه معالجه در بسياري از بيماران نتيجه موثري ندارد. زيرا اكثر ميكربها در برابر داروهاي ميكرب كش مقاومت كرده و به آساني از بين نمي‏روند، ثانيا زهرابه‏ي ميكربها مدت مديدي در بدن باقي مانده و به آساني درد ورم آن از بين نمي‏رود. ثالثا داروهاي ميكرب كش بدن را ضعيف كرده و آنرا براي رشد ميكربهاي ديگري مستعد مي‏سازد.
در درمان سنتي ايران هدف كشتن ميكرب همراه با خنثي كرده زهرابه‏هاي ميكربي و تقويت بيمار است. روش آنها تصفيه‏ي خون و معده و جبران كمبود عوامل غذايي بود و در نتيجه هم ميكرب را مي‏كشتند و هم زهرابه‏ها را خنثي مي‏كردند و هم كمبود و گرسنگي‏هاي مخفي را كه باعث رشد ميكرب مي‏شد جبران مي‏نموديد و در نتيجه رماتيسم به سرعت در ظرف چند روز از بين مي‏رفت و ديگر راه برگشت نداشت. در درمان سنتي ايران رماتيسم را كه توام با نقرس بود با آب ترب و آب شلغم معالجه مي‏كردند و ده‏ها روش ديگر هم وجود داشت كه ما در اين جا تنها به درمان با سورنجان اكتفا مي‏نماييم و روش‏هاي ديگر را در خلال صفحات زبان خوراكيها گوشزد خواهيم نمود.
در درمان سنتي ايران درد مفاصل حاد - عرق النساء «سياتيك» صعب العلاج را با نسخه‏هايي كه همراه با سورنجان بود معالجه مي‏كردند. و نيز مي‏توان آن را به تنهايي متعاقب روغن بادام و شيره‏هاي خنك مثل تخم شبت - تخم گرمك و تخم خربوزه و امثال آنها بدهند، يا مسهلي از سناي مكي - پوست هليله زرد و نظاير آن‏ها تجويز نمايند تا شكم روزي سه چهار بار كار كرده، زهرابه‏هاي ميكربي از بدن خارج شده، و درد آن آرام و ورم مفاصل تحليل رود.
خواص ديگر سورنجان‏
در طب جديد كلشيسين كه ماده‏ي عامله سورنجان است، بهترين داروي ضد نقرس شناخته شده و داروهاي اختصاصي كه براي معالجه اين مرض وجود دارد تماما از تركيبات گل - پياز و بذر ما مي‏باشد. در طب جديد و قديم هر دو ما را مضر معده مي‏دانند و به همين جهت است كه تركيبات ما را با احتياط مصرف مي‏كنند. تجويز فرآورده‏هاي ما از مقدار كم شروع شده و كم كم زياد مي‏شود تا درد و عوارض نقرس از بين برود و چون معمولا خاتمه درد با عوارض معدي هم زمان شروع مي‏شود، به مجرد تسكين درد استعمال ما را قطع مي‏نمايند.
در طب سنتي ايران براي معالجه سياتيك ما را همراه با صبر زرد تجويز مي‏كردند. مصرف ما با زنجبيل و فلفل شهوت را زياد مي‏كند. ضماد ما با زعفران و تخم مرغ براي تسكين درد استخوان و فرو بردن ورمها مفيد است. شياف سورنجان با پيه جهت افتاده دانه‏هاي بواسير نافع است. بوييدن گل ما بيني را باز مي‏كند و سردرد را آرام مي‏نمايد.
مقدار خوراك ما حداكثر 5/2 گرم است و بيش از اين مقدار سمي است. در داروسازي تنتور ما كه به تنتور كلشيك معروف است و از حل كردن و خيساندن دانه‏هاي ما در الكل به نسبت ده درصد بدست مي‏آيد، از اين تنتور روزي 30 تا 40 قطره مي‏دهند و بعد به پنجاه قطره در روز مي‏رسانند و پس از تسكين درد آنرا قطع مي‏كنند.