اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ وَعَلا مَکانُکَ وَخَفِىَ مَکْرُکَ وَظَهَرَ اَمْرُکَ وَغَلَبَ قَهْرُکَ وَجَرَتْ قُدْرَتُکَ وَلایُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ
خدایا سلطنت و پادشاهیت بس بزرگ و مقامت بسى بلند است مکر و تدبیرت در کارها پنهان و امر و فرمانت آشکار است قهرت غالب و قدرت و نیرویت نافذ است و گریز از تحت حکومت تو ممکن نیست
اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبى غافِراً وَلا لِقَبائِحى ساتِراً وَلا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ
خدایا نیابم براى گناهانم آمرزنده اى و نه براى کارهاى زشتم پرده پوشى و نه کسى را که عمل زشت مرا به کار نیک تبدیل کند جز تو،
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ وَبِحَمْدِکَ
نیست معبودى جز تو منزهى تو و به حمد تو مشغولم
ظَلَمْتُ نَفْسى
من به خویشتن ستم کردم
.
.
.
یا اِلهى بَعْدَ تَقْصیرى وَاِسْرافى عَلى نَفْسى
و اینک اى معبود من در حالى به درگاهت آمده ام که درباره ات کوتاهى کرده و بر خود زیاده روى نموده
معتَذِراً نادِماً مُنْکَسِراً مُسْتَقیلاً مُسْتَغْفِراً مُنیباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً
و عذرخواه و پشیمان و دل شکسته و پوزش جو و آمرزش طلب و بازگشت کنان و به گناه خویش اقرار و اذعان و اعتراف دارم
لا اجِدُ مَفَرّاً مِمّا کانَ مِنّى وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فى اَمْرى
راه گریزى از آنچه از من سر زده نیابم و پناهگاهى که بدان رو آورم در کار خویش ندارم
غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْرى وَاِدْخالِکَ اِیّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِکَ
جز اینکه تو عذرم بپذیرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى
اللهُمَّ فَاقْبَ لْعُذْرى وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّى وَفُکَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى
پس اى خداى من عذرم بپذیر و بر سخت پریشانیم رحم کن و از بند سخت گناهانم رهائیم ده
یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ َبدَنى وَرِقَّةَ جِلْدى وَدِقَّةَ عَظْمى
اى پروردگار من بر ناتوانى بدنم و نازکى پوست تنم و باریکى استخوانم رحم کن
.
.
.
اگر بگوییم حب خدا محبت های دیگر را از بین می برد؛ درست است؛اما درستتر آن است که محبتهای دیگر در سایهی حبّ خدا جان میگیرند و روح پیدا میکنند..و انسان سراسر رحمت و محبت میشود و فاش بگویم؛هیچکس جز آنکه دل به خدا سپرده است رسم دوست داشتن نمیداند... شهید سید مرتضی آوینی