-
کاربر سایت
حرف
معنای من
دوباره دلم هوای تو را کرده است ...
خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.
به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم.
دوباره می خواهم به سوی تو بیایم . تو را کجا می توان دید ؟
در آواز شب آویز های عاشق ؟
در چشمان یک عاشق مضطرب ؟
در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته ؟
دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند . برای تو نامه بنویسم.
و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.
ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم.
کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.
می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به دنیا نیایند.
می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.
می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو هدیه نشود.
دوباره شب ، دوباره طپش این دل بی قرارم.
دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.
دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من تو را میان چشمهایم بنشانم.
دوباره شب ، دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.
دوباره شب، دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.
دوباره شب، دوباره تنهایی ، دوباره سکوت ، دوباره من و یک دنیا خاطره
چی بگم
دل یه آدم واسه نوشتن بهانه میخواهدو برای ننوشتن بهانه ها ...
وقتی هیچ کدوم نباشه
سکوت تنها واژه ایست که
تو را و بودنت را انکار نمی کند.
الهی ....
-
کاربر روبرو از پست مفید !ALIPOUR! سپاس کرده است .
مجوز های ارسال و ویرایش
- شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
- شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
- شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
- شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
-
مشاهده قوانین
انجمن