کسی که وارد این فضا می شود سعی می کند وسیله ای داشته باشد که با دشمنان مقابله کند. آرمانش در ذهن های ما نبود آرمان هایش از بضاعت مملکت و سیاست مملکت جلوتر بود.
به گزارش بخش دفاع و امنیت وبلاگ کهنه سربازایرانی

به نقل از گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، منوچهر منطقی از دوستان و همرزمان شهید در سال های حماسه دفاع مقدس و پس از آن بوده است، منطقی دراین گفتگو درباره شهید نکات بسیار جالبی درباره این بزرگمرد عرصه جهاد وشهادت بیان داشت که خود حائز اهمیت است، آنچه در پی می آید صحبت های مدیرعامل صنایع هوایی نیروهای مسلح درباره شهید حسن طهرانی مقدم است. این متن در ویژه نامه اربعین این شهید در صبح قریب منتشر شده است:


*دقت فوق العاده حاج حسن


وقتی که به شما حمله ای صورت می گیرد شما مجبورید دفاع کنید. وقتی که دفاع کردید آنجا یاد می گیرید که دفاع را از داخل کشور خودآغاز نکنید و دفاع را بیرون از مرزهای خود شروع کنید، شما باید توانمندی داشته باشید، یعنی قو یتر باشید این باعث این است که اگر ایشان(حسن مقدم) آمد وارد این وادی شد فقط مقطع جنگ نبود. در واقع این استحکام نظام است و کسی که وارد استحکام نظام می شود یعنی حق ندارد، پایانی ندارد، دائم باید روی او کار کرد در واقع اگر بخواهیم کشورهای پیشرفته را نگاه کنیم که چگونه آمدند و در واقع از ما جلوتر افتادند می توانیم دو نکته در موردشان بگوییم. می خواستند برترین باشند و آدم هایی داشتند که این برترین بودن را می آمدند بنام می کردند و اجرا می کردند.
شهید حسن تهرانی مقدم در هر دو مقطع بودند. ایشان فرماندهی بود که می خواست برترین باشد. منتها وقتی که می خواست برترین باشد یک مقطع می آمد پایین تر و می آمد کمک می کرد به کسانی که می خواهند برترین باشند و مرحله به مرحله کار و برنامه ریزی کرده و اجرا می کرد.
ایشان 200 بار آنچه را که بلد بودند کاملتر کردند. به اصطلاح اطلاعات عمومی خود را کامل کردند. و این مرحله بعد آمدند برنامه ریزی کردند حالا یک نکته مهم این است که این 200 بار را هم اگر بیاییم نگاه کنیم اینها 200 بار نبود ممکن بود در یک ایستگاه 20 بار شکست بخورد، حالا در شکست خوردن نکته ای که هست این است که تیم ها از هم میپاشند، ولی ایشان می آمد از هر شکستی پیروزی می ساخت. دقتش فوق العاده عالی بود. در بعضی از بخش ها که کار سخت تر می شد، نیاز به این بود که بیشتر کار شود و با توجه به یادگیری هایی که داشتند و سعه صدری که داشتند وتوکلی که داشتند این را به نوعی می آمدند به آدم های مختلف تزریق و آنها را تشویق می کردند.
ایشان در دو ورزشی که تقریبا با هم در تضاد بودند کار می کردند، یکی کوهنوردی که یک کار فردی است و دیگری فوتبال که یک کار گروهی است، این نمونه دو خصوصیات بارز ایشان است.

* آرزوی شهید مقدم

کسی که وارد این فضا می شود سعی می کند وسیله ای داشته باشد که با دشمنان مقابله کند. آرمانش در ذهن های ما نبود آرمان هایش از بضاعت مملکت و سیاست مملکت جلوتر بود. معمولا یک گروهی که می خواهند بیایند کاری بکنند باید قراردادی با آنها بسته شود اما ایشان به خاطر اعتمادی که همه رده ها به او داشتند تامین منابع را هم خودش انجام می داد، ایشان در همه زمینه ها مساعدت می کردند. بنابراین می شود گفت که ضمن اینکه کارش را به نحو احسن انجام می داد مقدمه هایی را هم فراهم می کرد. اگر کاری را شروع می کردند کسی نمی گفت فرضا آقای طهرانی مقدم این عملیات را به انجام رسانده است. ضمن اینکه آن کار را خیلی خوب انجام می داد. طهرانی مقدم هایی را فراهم می کرد که کارهایی را که او انجام می دهد را بهتر و بهتر انجام دهند و تداوم داشته باشند. با لشکری که او دنبال خودش راه می انداخت.
در یک مجموعه که می خواهید کار کنید وقتی که می خواهید به نقطه های برسید کسانی که می آیند که یک جا کار کنند دنبال کار دانشمندی انجام دهند و جاهایی بود که جا می مانند، اینجا جاهایی بود که خود آقای طهرانی مقدم می آمد وارد می شد، آستینها را بالا میزد و یک گروهی را جمع می کرد تا بیایند این کار را انجام دهند، در واقع می توان گفت که یک کاری که وقتی می خواهد انجام شود شما به یک مجموعه مکمل نیاز دارید یا مجموعه مکمل را باید خرید یا کسی می آمد کار را انجام می داد.
ایشان یک لحظه می دیدی از حوزه جبهه وارد حوزه صنعت می شد و مشغول می شد به کار. اتفاقا می شود گفت به طور نسبی کار خود را خوب انجام می دادند، گاهی اوقات اشتباه می کردند ولی دوباره می آمدند از ابتدا این کار را انجام می دادند، و اشتباه خود را اصلاح می کردند و کار خود را خوب انجام می دادند.

*انسانی قانع

ایشان در ورزش کردن تیمی داشتند که همه بودند. در آن از دانشمندانی که با آنها کار می کرد تا راننده اش هم بودند. ایشان از لحاظ مناعت طبع طوری بودند که آن راننده و آدم عادی و دانشمند از نظر جایگاه فرقی نمی کرد. همان رفتاری که با آن دانشمند داشت با آن راننده هم داشت. ممکن بود روی زمین بنشیند با راننده اش غذا بخورد، با آن دانشمند هم روی زمین می نشست و غذا می خورد.
ساده ترین دفاتر در بخش صنعتی مال ایشان بود، ایشان میز 4 متری نداشت، ایشان آن انسان قانعی بود. بیشتر اهل کار بود. اصل این نبود که در دفتری که برای او در نظر گرفتند زندگی کند و بیشتر دنبال این بود که در صحنه باشد و نکته مهم در رابطه ایشان است که همیشه در صحنه بود از دور چیزی را هدایت نمی کرد. ایشان چه در صنعت چه در عملیات در همه صحنه از نزدیک بود و در آن کارها تسلط داشت و در آن کارها علم داشت، اگر علمی هم نداشت یاد می گرفت و می آمد آن کار را خوب و به طور راحت انجام می داد.

*توکل به خدا

توکل خیلی بالایی داشتند. هر وقت کاری را انجام می دادند و در آن کار موفق می شدند می دیدیم در یک بیابان ابتدا نماز می خواندند، به اصطلاح نماز شکر می خواندند، بعد خوشحالی خود را ابراز می کرد. ایمان قوی در شکست ها مشخص می شود، ایشان در واقع ایمان فوق العاده داشتند و در هر کاری توسل های خاص خود را داشتند به حضرت زهرا(س) علاقه خاصی داشتند.