ای جان من خسته درمانده فدایت

من منتظرم بشنوم ازدورصدایت

شاید به صدایت کمی آرام بگیرد
این قلب به خون خفته ازجوروجفایت

دین و دل و دنیا وهرآن چیز که دارم
رفته به سر زلف پریشان رهایت

من راه فراری زحصار تو ندارم
خون من ودل گردن خیل مژه هایت


کوچیده ام ازخویش و به سوی تو شتابان
تا بال و پرم را بگشایم به هوایت

قلبی که شکسته است دراین مرحله ازعشق
افتاده چنان پیچک سرگشته به پایت

عمری ست به دنبال توام خسته و تنها

عمری ست که من می زنم از دورصدایت

دوراز من و بی پاسخ و سردی و همیشه
من خواب ندارم - به خداوند - برایت