هنگامی كه دربازار منیت وسفسطه نشخوار كردن نفرت و تعصبات مد شده است و دمیدن در شعله های نفرت داغ داغ است عناصرجاندار این وطن به جای تقرب به مشتركات انسانی جهت ایجاد اتحاد متاسفانه با دستاویز كردن قصه هائی كه جز تحقیر اقلیتها هدفی ندارد بادكنك مسخره منیت خود را هوا میكنند....از یكطرف با صنم كردن یك مشت قصاب تاریخی به عنوان توتم هاینوین عقده های حقارت خود را ارضا میكنند واز طرف دیگر با تحقیر عرب و ترك و......نسل كشی شخصیتی به راه می اندازند تا در این مزرعه سوخته درختهای غرورشان را بكارند ....
رهگذری درگوشم گفت تنها الماس الماس را میبرداكنون كه شما از طناب پوسیده تاریخ شلاقی ساخته اید تا به جان روح اقلیتها ویا گروه های خاص بیفتید واز طرف دیگر با حباب جنایتهای قلدارن تاریخ قالی سلیمان ساخته اید تا در آسمان توهم طیاره سواری كنید با همان الماس تاریخ الماس سفسطه پوچتان را باید تراشید!!
متاسفانه مدتی است با استناد به سفرنامه این فضلانچماق تحقیر را برسر قوم ترك میكوبند كه دین كهن هم قوم های شما آلت پرستیبوده است ویادشان میرود تركان مسلمان در دربار خلفای بنی عباس چه جایگاهی داشتند ولی با استناد به رفتار جمعیتی خاص حكم كلی برای نسل كشی شخصیت تعداد بسیاری از هم وطنان ترك ساكن ایران امروز را میدهند كه نتیجه ان جز داغ شدن تنور نفرت و رشد عقده های خشم چیزی نیست !!واین جز یك رجز خوانی نفرت انگیز چیزی نیست
اگر رفتار عده ای خاص از قومی خاص در قرون كهن نماد شخصیت و چماق تحقیر بر سر قوم امروز است شرمتان باد كه هم قوم های شما از نسل نژاد هندو آریائی در سرزمین هند هنوز در حال آلت پرستی هستند كه با شما سفسطه گران باید براساس منطق شوم خودتان سخن گفت
اهای نژاد پرست ابله ...با توهستم .....اگر جرم و حماقت اغوزها(تركهای مورد اشاره یا هر چه میگویند) به تعبیر سفرنامه ابن فضلان در قرون كهن پیشین /بهانه توبرای تحقیر ترك اذربایجان و تمام تركهای ایران است تا درسایتهایتان بخندید و فخر بفروشید واز نظر نسخه پزشكی/ شما حكیمان تازه به دوران رسیده شصت پارا به شقیقه مربوط میكنید پس حماقت هم تیره های شما و خانواده بزرگ آریائی تان نیز به شما مربوط میشود با این تفاوت كه آن اغوزهای ابن فضلان دیگر وجود ندارند ولی پسر عمو ودختر عموهای هم نژاد شما هنوز درحالت الت پرستی هستند. هنوز بسیاری از اسطورهای ایزدان مشتركتان به یادگار درمتون كهن باقی مانده است .. ..
دریكی از سایتها متن ذیل جلب توجه میكردكه البته به سرعت در حال تكثیر است :
احمدبن فضلان بن العباس بن راشد بن حماد,ادیب و فقیه عرب و صاحب مقام ومرتبتى روحانىدر زمان مقتدر خلیفه عباسی، و مشهور به ابن فضلان بههمراه سه نفر دیگر سفری به سرزمین اسلاوها در کرانه رود ولگا را آغاز میکند. ابن فضلان هدف سفر خود را اینگونه بیان میکند که، شاه اسلاوها از خلیفه عباسی تقاضا نمود تا هیئتی برای آموختن مسائل دینی و احکام اسلامی به آنجا بفرستد و نیز از او خواست تا دژی برایش بسازد تا در مقابل دشمنان(خزرهای تورک که آنان را غارت میکردند) از خود دفاع کنند.
در این سفرنامه حوادث عجیبی وجود دارد که در عین جذابیت قابل تامل است. یکی از مواردی که ابن فضلان به آن اشارت دارد طبایع و احوال مردم آسیای میانه مانند ترکان غز و باشقرد و خوارزم ... می باشد، به گونه ای که غزان را « خران گمراه » نامیده است. در سفرنامه ابن فضلان مطالبى دربارة این مسائل مىتوان یافت:
در کتاب جهانگردی ابن فضلان چندین فراز در پیرامون اتراک به شرح زیر آمده است:
" قبیله باشقرد، این جماعت شرورترین و كثیفترین تركها و سختترین ایشان در آدمكشی میباشند. ناگهان می بینید، مردی مرد دیگر را به زمین انداخته سر او را میبُرد و آن را برمیدارد و بدناش را رها میكند. آنها ریش خود را میتراشند و شپش میخورند. بدین شكل كه درزهای نیمتنهی خود را جستوجو كرده، شپشها را با دندان جویده، میخورند … هر یك از ایشان تكه چوبی به شكل آلت مردی تراشیده و به گردن خویش میآویزند و چون قصد سفر یا برخورد با دشمن كند، آن را میبوسد و بر آن سجده میگذارد و میگوید: «خدایا با من چنین و چنین بكن!» من به ترجمان گفتم از یكی از ایشان بپرس دلیل آنها برای این كار چیست و چرا این آلت را خدای خود ساختهاند؟ گفت:« زیرا من از مانند آن بیرون آمدهام و برای خود آفرییندهای جز آن نمیشناسم! »
اندكی با خود اندیشیدم وبا خویش گفتم الویت اول برداشتهای تاریخی من سنگ نبشته هاست زیرا مورخین احساسات خود را در ثبت وقایع دخالت میدهند لذا برای شناخت دین تركان كهن به كتاب تاریخ خزران ازپیدایش تا انقراض نوشته (د.م.دانلب ترجمه محسن خادم قسمت یهودی شدن خزرها به روایت منابع عبری صفحات 127 به بعد و وفرضیه های منشاء اویغوری خزرها صفحات 49 به بعد مراجعه كردم وسپس تحقیقی در خصصو ص دین اویغورهای مانوی و خزرهای یهودی و تركان ساكن مرزهای شمالی چین كه بودائی بودند و وبلغارهای مسیحی نمودم وسپس با تعجب با خودم گفتم اوج حقارت و رذالت و پستی یك گروه است كه با استناد به رفتار یك گروه شریعت كلی یك قوم را چماق تحقیر بر سر اقلیتی عظیم در ایران بكنند
به منابع مختلفی در خصوص سنگ نوشته های كشف شده از دشت اورخون و كتیبه كول تیگین مراجعه كردم و با دقت در واژه تانری (تنگری)درزبان تركی به معنی خدا به این نتیجه رسیدم كه چگونه میتوان با وجود این كتیبه ((تنگری)) را الت تناسلی نامید ..استناد به این قصه مثل این میماند كه اگر زائری در سفر به ایران مردم خرافات زده و احمق یك روستا را دید كه به یك درخت چنار نذر ونیاز میكند((كه زیاد میبینیم)) برود ودر اروپا فریاد بكشد اهای این عجم های ایرانی عجب خرهائی هستند چون درخت چنار را خالق سیاه چاله های فضائی وكهكشاتنها میدانند!!!این منطق از صغری به كبری رسیدن است
خوب ابتدا الماس را درمیاوریم تا با منطق این نژاد پرستان ابله باالماس هم جنس تراششان بدهیم