1- حضرت علي عليه السلام در ضمن خطبه اي فرموده است:
- «سوگند به خدا [برادرم] عقيل را در شدت فقر و بي چيزي ديدم، که يک من گندم [از بيت المال] شما را از من خواست. و کودکانش را از تهيدستي با موهاي غبارآلود و رنگهاي تيره ديدم، مانند آنکه رخسارشان با نيل سياه شده بود. چند بار نزد من آمد و همان گفتار را تأکيد و تکرار مي کرد، و من گفتارش را گوش مي دادم، و مي پنداشت دين خود را به او فروخته و از روش خويش دست برداشته دنبال او مي روم، پس پاره ي آهني براي او سرخ کرده نزديک تنش بردم تا عبرت گيرد. پس از درد آن ناله و شيون کرد؛ مانند ناله ي بيمار (1) و نزديک بود از اثر آن بسوزد، به او گفتم: اي عقيل! مادران در سوگ تو بگريند، (2) آيا از پاره آهني که آدمي آن را براي بازي خود سرخ کرده، ناله مي کني و مرا به سوي آتشي که خداوند قهار، براي خشم خود برافروخته مي کشاني؟! آيا تو از اين رنج مي نالي و من ازآتش دوزخ ننالم؟!» (3)
2- «روزي عقيل بن ابي طالب، نزد علي [عليه السلام] آمد و گفت: «مبلغي به من بده. وامي دارم مي خواهم بپردازم.
امام فرمود: «وام تو چقدر است؟» عقيل پاسخ داد. امام فرمود: من اين مبلغ را ندارم، صبر کن تا جيره ام از بيت المال پرداخت شود، در اختيار تو خواهم گذاشت. عقيل گفت: بيت المال در دست توست باز مي گوئي، صبر کن تا جيره ام پرداخت شود! تازه، جيره ي تو چقدر است، و اگر همه ي آن مبلغ را به من بدهي چه خواهد شد؟ امام فرمود: من و تو هر کدام، مانند يک تن از عموم مسلمانانيم و امتيازي بر ديگران نداريم... اگر مايلي شمشيرت را بردار من هم شمشيرم را برمي دارم و با هم مي رويم به حيره؛ در آنجا بازرگاناني ثروتمند زندگي مي کنند، به يکي از آنان شبيخون مي زنيم و اموالش را مي گيريم و مي آييم. عقيل گفت: يعني برويم دزدي کنيم؟ ! امام فرمود: اگر مال يک تن را بدزدي بهتر نيست از اين که مال همه را بدزدي؟...» (4)
3- امام علي عليه السلام در نامه اي به زياد بن ابيه، قائم مقام عبدالله بن عباس حکومت بصره، به هنگامي که ابن عباس حاکم بصره و شهرهاي اهواز و فارس و کرمان بود، چنين نوشت:
- «و من سوگند ياد مي کنم به خدا؛ سوگند راست؛ اگر به من خبر رسد که تو در بيت المال مسلمانان به چيزي کم يا زياد خيانت کرده اي، بر تو سخت خواهم گرفت، چنان سختگيري که ترا کم مايه و گران پشت و ذليل و خوار گرداند. [ترا از مقامت برکنار مي کنم و آنچه از بيت المال اندوخته اي مي ستانم به طوري که درويش گردي و توانائي کشيدن بار مؤونه و روزي عيال را نداشته باشي و در نظر مردم پست گردي]» (5)
4- آن حضرت عليه السلام به عاملين خود نوشت:
نوک قلمهاي خود را تيز کنيد، بين سطرهاي نوشته زياد فاصله نيندازيد، حرفهاي زيادي را حذف کنيد و روي کاغذ نياوريد و به بيان اصل معني بپردازيد و لفاظي نکنيد و از زياده روي در مصرف بپرهيزيد، چه، بيت المال مسلمين تحمل اينگونه ضررها را ندارد.(6)
5- حضرت علي عليه السلام يک شب مشغول رسيدگي و حسابرسي بيت المال بود که طلحه و زبير بر حضرت وارد شدند، اميرالمؤمنين عليه السلام چراغي را که در مقابلش بود خاموش کرد و چراغ ديگري را روشن کرد، آن دو در نهايت شگفتي و تعجب پرسيدند چرا چنين کردي؟ فرمود:
براي آنکه روغن آن از بيت المال بود و من سزاوار نديدم که در مصاحبت خصوصي با شما از آن استفاده کنم. (7)
6- حضرت علي عليه السلام هر روز صبح که مي شد وارد بازار مسلمين مي شد در حالي که تازيانه اش بر دوش بود، اول بازار مي ايستاد و مي فرمود:
اي اهل بازار و تجار، از خدا طلب خير کنيد و با آسان گيري بر مردم، خير و برکت را به کسب خود وارد کنيد، شغل را به زينت حلم مزين نماييد، حتما از دروغ و قسم پرهيز کنيد، از ظلم و بي انصافي اجتناب نماييد و به داد محرومين برسيد و به هيچوجه به ربا و معاملات ربوي نزديک نشويد. (8)
7- يکي از شبها مقداري پول براي حضرت علي عليه السلام آوردند فرمود: هم اکنون آن را تقسيم کنيد، عرض کردند، الان شب است صبر کنيد تا فردا تقسيم کنيم.
فرمود: آيا شما يقين داريد که من فردا زنده هستم.
گفتند: ما هم براي خود چنين باوري را نداريم.
فرمود: پس تأخير نيندازيد . شمعي آوردند، زير نور شمع اموال را تقسيم کردند. (9)
8- در زمان حضرت علي عليه السلام مردم به سفره ي درهم و دينار معاويه هجوم مي بردند عده اي از راه خيرخواهي مي گفتند يا اميرالمؤمنين از اموال بيت المال به اشراف عرب و قريش بده که اينقدر از کنار تو پراکنده نشوند مي فرمود:
آيا از من مي خواهيد که پيروزي را از طريق ظلم دست آورم نه به خدا سوگند چنين کاري را نخواهم کرد. (10)
پي نوشت ها:
1- يکي از فضلا و اساتيد معاصر، اينجا را چنين ترجمه کرده اند: «پس چون شتر گر گرفته، از رنج آن ناله برآورد.» «مجموعه ي مقالات» / 109 .
2- استاد مذکور، اين قسمت را چنين ترجمه کرده اند: «زنان گم کرده فرزند، تو را کم بينند.»
3- نهج البلاغه، صبحي صالح/ 346-347، خطبه ي 224.
4- «بيدارگران اقاليم قبله» / 241-215. نقل از «بحارالانوار»، ج 114/41.
5- «نهج البلاغه» فيض الاسلام ص 862، با تصرف و تغيير در تحرير.
6- بحارالانوار جلد 41 صفحه 105.
7- الامام علي بن ابيطالب عليه السلام صفحه 500.
8- بحارالانوار جلد 41 صفحه 104.
9- امالي شيخ طوسي، صفحه 257.
10- بحارالانوار جلد 41 صفحه 109.
منبع:حضرت علي عليه السلام و نهي از منکر