صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 52

موضوع: فرهنگ و بینش یهود و یهودیاان ایران و جهان

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    شولحان عاروخ

    يكي از مشهورترين دانشمندان شهر صفات ربي يوسف كارو بود. ربي يوسف در اجتماعات مختلف يهودي مطالعه كرده و ديده بود كه بيشتر يهوديان مشغول كارهاي روزانه و در تلاش معاش هستند و بنابراين فرصت تحصيل و مطالعة عمقي تلمود را ندارند. او به اين فكر افتاد كه مجموعه اي از قوانين يهود را طوري تدوين نمايد كه هر فرد يهودي بتواند به سهولت آنها را مطالعه كند قبل از ربي يوسف كارو شخصي بنام ربي يعقوب كتابي بنام طور نوشت. ولي ربي كارو اين كتاب را كافي نميدانست. البته ربي يعقوب قوانيني را كه هارامبام جمع آوري نموده بود و ديگر مورد استعمال نداشت در كتاب خود حذف كرد. ضمناً ربي يعقوب به علت فروتني ذاتي، هيچ نوع اظهار عقيده اي دربارة بيشتر موارد ننموده و بسياري از مسائل را بدون اظهار نظر قطعي رها كرده است. ربي يوسف كارو عقيده داشت كه در يك كتاب قانون بايد پس از ذكر تمام منابع بطور قاطع اظهار نظر شود و هيچ مسئله‎اي لاينحل نماند. اين كتاب در سال 1542 ميلادي پايان پذيرفت و نام آن بيت يوسف گذارده شد .
    چون كتاب بيت يوسف بسيار مفصل است ربي كارو فكر كرد كه بايد آنرا مختصر و فشرده نمود تا اكثر يهوديان بتوانند از مطالب آن به آساني استفاده نمايند. از اين رو در سال 1555 ميلادي كتاب شولحان عاروخ يا خوان گسترده را منتشر نمود .
    منظور او از اين نامگذاري آن بود كه بفهماند تمام قوانين را بطرزي ساده و قابل فهم تنظيم نموده و در دسترس مردم گذاشته است .
    در شولحان عاروخ تمام دستورات راجع به نماز، بهداشت، خوراك خوردن، صدقه دادن، اعياد و تعطيلات يهود و غيره ذكر گرديده است. هر موضوعي كه با زندگي يك فرد يهودي ارتباط دارد در اين كتاب شرح داده شده است. هر يك از قوانين به عنوان وسيله و فرصتي براي جلب رضايت حد-اوند تشريح شده است. در حقيقت مطالعة اين كتاب بدان ميماند كه كسي موضوعي را براي شما كاملاً تجزيه و تحليل نمايد و از آن نتيجه بگيرد. اين كتاب براي آن گروه از يهوديان كه وقت كافي براي مطالعة تلمود نداشتند بسيار مفيد و جالب بود و ميتوانست هر دستوري را به سهولت در آن پيدا كنند.
    چون ربي يوسف خود از يهوديان سفارادي بود بيشتر قوانين خود را بر اساس روش دانشمندان سفارادي تنظيم نموده است. يهوديان اشكنازي كه با آنها از حيث مراسم و سنتها و متن نمازهائي كه ميخواندند اختلاف داشتند، اين كتاب را كاملاً نمي پذيرفتند. از اين جهت دانشمند ديگري بنام ربي ايرليس از لهستان، پس از انتشار شولحان عاروخ تذكرات و تبصره هائي طبق مراسم اشكنازيها به آن افزود. پس از اين اصطلاحات، تمام يهوديان جهان كتاب شولخان عاروخ را پذيرفتند .
    امروز قانون شرع يهوديان همان كتاب شولحان عاروخ است. هنگامي كه مسئله اي دربارة يك فرد يهودي و يا روابط بين دو نفر و يا مسائل ازدواج و طلاق و ارث مطرح ميشود، ميتوان دستور لازم را در شولحان عاروخ يافت. در اين كتاب از يهوديان خواسته شده است كه در روابط و معاملات خود با هر كسي، و همچنين در رفتار خويش در برابر حد-ا رعايت نهايت شرافت و درستي و درستكاري را بنمايند. يك فرد يهودي اعم از مرد يا زن، بايد پاي بند عفت و اخلاق و تقوي باشد .
    در اين كتاب از خوراكيهايي كه حلال است، از روش تربيت كودكان، از طريقة برگزار كردن روزهاي شنبه و اعياد و از رسيدگي به كمك به مستمندان بحث شده است. همچنين قوانين عزاداري و عروسي و ازدواج و طلاق و دستورات مربوط به نماز را در اين كتاب شرح داده است .
    اينك تعدادي از دستورات اين كتاب را به عنوان نمونه ذكر ميكنيم : هر فردي بايد اعانه و صدقه بدهد و حتي شخص فقيري كه از اعانات ديگري اعاشه ميكند، بايد به ديگران كمك نمايد .
    معالجه و مداواي بيماران، جزء وظايف مذهبي پزشكان است .
    نجات دادن جان فردي كه در خطر است فريضة ديني هر فرد يهودي ميباشد. با اينحال، فقط كسي حق دارد به بيمار دارو بدهد كه در پزشكي تخصص داشته باشد. زيرا اگر غير از اين باشد ممكن است بيمار از بين برود .
    كسي كه داروهاي مورد احتياج همنوع خود را در اختيار دارد حق ندارد قيمت آنها را از نرخ معمولي بالاتر ببرد .
    مقامات دادگستري بايد اشخاصي را مأمور بازديد از مغازه ها و دكاكين كنند و اوزان و قياسهاي فروشندگان را بررسي نمايند .
    اگر كسي در اوزان و مقياسها تقلب كرده باشد، بايد او را محكوم به پرداخت جريمه نقدي يا شلاق خوردن نمايند .
    خريد اشياء و اجناس دزدي ممنوع است زيرا اين عمل گناه بزرگي است و خريداران اموال مسروقه، بدينطريق دزد را به ادامة عمل خلافش تشويق ميكند. چون اگر براي اشياء دزدي خريداري نباشد، هيچكس دزدي نخواهد كرد .
    يهوديان حق ندارند براي گريز از پرداخت باج و خراج، لباس غير يهوديان را بپوشند و يا خود را غير يهودي معرفي كنند.





  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    پـسـح : عيـد آزادي

    پسح يكي از اعياد سه گانه يهوديان است كه به نام پيامبر بزرگوار بني اسرائيل - حضرت موسي- مُزيّن شده و نتيجه رسالت او از سوي خداوند متعال براي آزادي بني اسرائيل و همه انسانها از بردگي است. برابر آيات تورا، خداوند خطاب به اَوْراهام (حضرت ابراهيم) فرمود: «بدان كه فرزندان تو به مدت 400 سال در سرزميني كه به آنها تعلق ندارد (مصر) غريب خواهند بود و در آنجا در بندگي و عذاب قرار خواهند گرفت. پس از 400 سال، من ايشان را نجات داده و قومي كه آنها را به بندگي وادار نموده، مورد محاكمه قرار خواهم داد و سپس با ثروت عظيمي آن سرزمين را ترك خواهند نمود». اوراهام در اين آزمايش سخت نيز سربلند بيرون آمد، زيرا بي ايماني و ناسپاسي نكرد و اين بار نيز خود را به طور كامل، تسليم خواست و رضاي الهي نمود. با تولد ييصحاق (حضرت اسحق) اين 400 سال غربت شروع شد، چرا كه وي در سرزمين كنعان به حالت غربت به سر مي برد و 60 سال داشت كه يَعْقُوو (حضرت يعقوب) متولد شد و او نيز در كنعان غريب بود. يعقوو در130 سالگي به علت وقوع خشكسالي، همراه خانواده اش (جمعاً 70 نفر) عازم مصر شد، زيرا كه حضرت يوسف به صدارت كشور مصر رسيده بود و با انباشتن غلّه فراوان، آن سرزمين را در برابر قحطي مقاوم كرده بود.
    خاندان يعقوو در مصر بسيار بارور و كثير شدند، تا آنجا كه فرعون از نيروي چنين جمعيت عظيمي هراسان شد و با ناديده گرفتن خدمات حضرت يوسف، آنها را به كار سخت وادار كرد و بني اسرائيل را به بردگاني براي بيگاري نزد مصريان مُبدل ساخت. به علت پيشگويي منجمان دربار مبني بر ظهور منجي براي اين قوم، فرعون دستور داد كه همه نوزادان ذكور بني اسرائيل را در رود نيل غرق سازند. اما يك مادر و دختر يهودي به نامهاي «يُوخِوِد» و «ميريام» (مريم) كه ماماهاي عبرانيان بودند، با فداكاري ناشي از ترس الهي، نوزادان عبري را زنده نگاه مي داشتند. از اين رو مشيت خداوند برآن قرار گرفت تا پسري را كه بعدها نقش منجي اين قوم را برعهده مي گرفت، سه ماه زودتر از موعد طبيعيِ زايمان به «يوخِوِد» عطا نمايد. يوخِوِد پس از اين سه ماه به ناچار فرزندش را درون سبدي نهاده، در نيزار رود نيل رها نمود. دختر فرعون، وي را از آب گرفت و چون آن پسر كه بر او «مُشِه» (موسي) نام نهاده بودند، حاضر به خوردن شير هيچ زني نشد، با راهنمايي ميريام براي شيردادن به دست «يوخود» سپرده شد. پس از اين، مشه در دربار فرعون بزرگ شد و بر اثر حوادثي كه براي وي پيش آمد، از مصر گريخت. سپس در سرزمين «ميديان» نزد شخصي به نام «ييترو» ساكن شد و دخترش «صيپورا» را به همسري گرفت. سرانجام پس از گذشت 210 سال از ورود يعقوو و بني اسرائيل به مصر، خداوند به ناله و استغاثه ايشان بر اثر شدت ظلم مصريان توجه نموده، مشه رَبِنو را مأمور نجات آنان فرمود. او به سبب تواضع بي مانندي كه داشت، در ابتدا خود را شايسته چنين مسوؤليت عظيمي نمي دانست؛ اما سرانجامْ عازم مصر شد. مُشه و «اَهَرُون» (هارون) برادرش، مأموريت خود را براي بني اسرائيل شرح دادند و پس از ايمان آوردن مردم به آنها، براي ابلاغ فرمان خدا راهي قصر فرعون شدند كه اين رفت و آمد چندين بار تكرار شد. خداوند براساس حكمت خود و جهت نشان دادن قدرت عظيمش به همگان، ابتدا 10 ضربت معجزه آسا را بر فرعون و مصريان كه مايل به آزاد نمودن اين قوم نبودند، وارد ساخت. پس از آن بني اسرائيل در 15 ماه نيسان 2448 عبري، باشكوه بسيار از تمام بندگيهاي مصر- بندگي جسماني مصر و نيز بندگي اخلاقي و فساد فرهنگي مصريان- نجات يافتند و خداوند با اِعطاي كتاب تـورا به آنها (كه شامل 613 فرمان مُدَوّن عبادي، اجتماعي، قضايي و اخلاقي است) ايشان را براي هميشه از هر نوع بندگي رها ساخت.
    قيام حضرت موسي به فرمان خداوند، افزون بر رهايي بني اسرائيل از بندگي فرعون، نشانه پيروزي عدالت خواهي بر بيدادگري، توحيد بر كفر و حق بر باطل اسـت. قيام موسي سرآغاز رهايي انسان از فرومايگي است و يكي از درخشانترين برگهاي تاريخ يهود و بشر است. در تمام كتابهاي مذهبي و اشعار شاعران بزرگ جهان، حضرت موسي، قهرمان عدالت خواهي، فروتني و شجاعت است و پسح، يادآور طلوع خورشيد حق طلبي و عدالت پروري است. پس از رهايي از بندگي مصريان است كه بني اسرائيل هر نوع بندگي را به غير از اطاعت اوامر خداوند مردود مي دانند و در دعاهاي روزانه خود تكرار مي كنند:
    «بشنو بني اسرائيل، خداوند خالق ما، خداي يكتا است»
    بنا به دستور خداوند اين واقعه عظيم، هر سال در همان ايام طي مراسمي مقدس بايد يادآوري شود و يهوديان موظف به رعايت و اجراي احكام خاص اين عيد هستند. پس از ضربات ده گانه كه به فرمان خداوند بر مصريان وارد آمد، صداي بلند شيون و ناله مصريان در مصر برخاست و فرعون در نيمه شب، خودش در پي مشه و اهرون رفت و از آنها خواست تا از مصر خارج شوند.
    سرپيچي و نافرماني فرعون در آزاد ساختن عبرانيان، از دلايل اصلي وارد آمدن ده ضربت الهي بود. وي پس از هر ضربه، بهظاهر در برابر خداوند تسليم مي شد و تقاضاي رفع مشكلات را مي كرد، اما پس از مشاهده گشايش و رفع خطر، دوباره كبر و غرور او را فرا مي گرفت و از اجراي فرمان خداوند خودداري مي كرد.
    حضرت موسي، وقوع برخي از ضربات را پيشتر به فرعون اطلاع مي داد تا شايد با شنيدن خبر، دست از نافرماني بردارد و پس از وقوع نيز، همواره (باوجود توهينهاي فرعون) آماده بود تا با درخواست فرعون فوراً دست به دعا بلند كند و خواستار رفع بلا شود. اين امر نشان مي دهد كه پروردگار حتي به عذاب شريران و گناهكاران راضي نيست و مايل است كه هر چه سريعتر بازگشت و توبه آنها را بپذيرد. بنابراين، ده ضربت مذكور نشانه لطف خدا هستند كه وي به جاي رها كردن بيشتر ظالمان به حال خود و شاهد نابودي و فناي آنها بودن، با وارد ساختن ضرباتي به نام تأديب، قصد هدايت و اصلاح آنان را دارد.
    خروج از مصر:
    پيش از آخرين ضربت، پروردگار به بني اسرائيل دستور داد كه خانواده ها گوسفندي را اختيار و قرباني «پِسَح» را ذبح كنند. لازم بود كه خون اين قرباني را به نشانه ايمان به خدا از داخل بر سَرْدر و چهارچوبهاي درون خانه خود بمالند و تا صبح از آن خارج نشوند. خداوند هنگام ضربت آخر به اين خون توجه كرده، از ضربت زدن به اين قوم صرفنظر مي نمود. سپس بني اسرائيل با عجله بسيار خارج شدند و به دليل شتاب زياد فرصتي نيافتند كه خميرهايشان را ورآمده كنند. پس آن را به صورت فطير (مصا) پختند و رهسپار شدند. جمعيتي كه از مصر خارج شد به غير ز زنا و اطفال، شامل 600 هزار مرد پياده و گروهي از ديگر اقوام غير يهودي بود.
    خداوند بار ديگر براي نمايان ساختن قدرت خود از يك سو، مصريان را وسوسه نمود كه اين قوم را تعقيب كنند و از سوي ديگر، به بني اسرائيل فرمان داد تا در برابر دريا اردو زنند. در اين حال كه يهوديان، خود را از دو سو در تنگنا مي ديدند، خدا به حضرت موسي دستور حركت به سمت آب را صادر نمود. پس از آنكه شماري از يهوديان با ايمان قوي خود داخل آب شدند، يكي از بزرگترين معجزات تاريخ به وقوع پيوست. دريا شكافته شد و تمام آن جمعيت عظيم، از ميان آن گذر كردند. نيز هنگامي كه مصريان به اميد دستگير نمودن آنها وارد مسير شكافته شده گشتند، به امر پروردگارْ آبها به جاي خود بازگشتند و لشگريان فرعون را به سزاي اعمال خويش رساندند. مشه و يهوديان پس از ديدن اين صحنه عظيم، يكي از مجلل ترين سرودها را در وصف قدرت خداوند سرودند كه در تورا ذكر شده است و «سرود دريا» نام داشته، هر روز در تفيلاي صبح خوانده مي شود.
    موضوع خروج از مصر، يك معجزه آشكار خداوند بوده و نشانه نظارت دايمي او بر پديدها و سرنوشت جهان است. اين معجزه، مهمترين رخداد در تاريخ يهود است كه در همه موعدها و بيشتر تفيلاها يادآوري مي شود. همچنين هنگامي كه تـورا دستور اجراي بسياري از فرايض مذهبي را اعلام مي نمايد، آن رويداد هم ذكر مي شود. ذكر مداوم واقعه خروج از مصر به انسان هشدار مي دهد كه شرط اول براي بندگي خالصانه خداوند، رها شدن از هر گونه بندگي غير اوست.
    اين يادآوري در حقيقت، يكي از نشانه هاي ايمان به قدرت خداوند است. در اولين فرمان از مجموعه ده فرمان، خداوند بلافاصله پس از معرفي خود، موضوع خروج بني اسرائيل از مصر را عنوان مي كند و به اين ترتيب، ذكر آن واقعه را هم ارزش با توحيد و شناسايي خالق جهان مي داند.
    سرزمين مصر در زمان حضرت يوسف و حضرت موسي در رده قدرتمندترين كشور جهان مطرح بود. به همين دليل، خروج يا فرار گروه عظيمي از بردگان ضعيف و بي سلاح همراه با خانواده هايشان از آن، امري تقريباً ناممكن به شمار مي آمد.
    از سوي ديگر، فرعون مصر، خود را يكي از معبودان جهان مي پنداشت و كسي را ياراي برابري با او نبود. عبرانيان نيز بر اثر فشار مأموران ستمگر مصري در آخرين سالهاي اقامت در مصر، به شدت زير فشارهاي جسمي و روحي قرارگرفته بودند و در عمل، تواني براي رويارويي با قدرت عظيم مصريان نداشتند.
    مجموع موارد فوق، ذهن انسان را مستقيماً به سوي قدرت و نظارت خداوند معطوف مي كند و تنها خواست و مشيت الهي بود كه تمام اين موانع را كنار زد و قوم بني اسرائيل را با سربلندي از سرزمين مصر و ظلم فرعون نجات داد. به همين علت است كه ذكر و تعريف اين واقعه، نشانه ايمان است.
    نامگذاري اين عيـد:
    نـام پسح از معجزه و لطف الهي در آخرين ضربت وارد شده به مصريان گرفته شده است. در ضربت دهم كه منجر به مرگ اولزادهاي مصريان شد، خداوند از آسيب رساندن به فرزندان اولزاد عبري چشم پوشي كرد. اين لطف الهي در تـورا با لفظ «پاسَحْ» به معني گذر كردن، جَستن و رحم نمودن بيان شده است. پس اين عيد را «پِسَح» ناميده اند و به نامهاي ديگري نيز خوانده مي شود كه عبارتند از :
    عيد فطير يا عيد مصاها :
    از آنجا كه يهوديان هنگام خروج از مصر فرصت كافي براي تهيه خمير مناسب جهت پخت نان نداشتند، ناگزير از خميرِ ترش نشده - فطير- استفاده كرده، نان فطير ساختند كه در زبان عبري «مَصـا» نام دارد و يهوديان در اين عيد تنها مجاز به استفاده از آن - و نه هيچ نان ديگري- هستند. از اين رو، «عيد مصاها» ناميده شد.
    جشن بهار :
    اين عيد همواره در اوايل فصل بهار واقع مي شود، و بنابراين، آن را جشن بهار ناميده اند.
    جشن آزادي :
    اين عيد، جشن آزادي بني اسرائيل از يوغ بندگي مصريان است. نزديكي عيد پسح با نوروز - عيد باستاني ايرانيان (در بيشتر سالها) موجب شده است كه مراسم پسح در ميان ايرانيان كليمي با شكوه و مراسم ويژه اي انجام شود و افزونبر مراسم مذهبي، سنتهاي جاري نوروز چون ديد و بازديد خانواده ها اجرا گردد.
    عيد پسح و فلسـفه آزادي :
    در منابع تاريخي مقدس يهود آمده است كه يهودياني كه مايل به خروج از مصر نبودند، به امر خد.اوند از بين رفتند. زيرا واقعه خروج از مصر، تنها يك فرصت مناسب براي بيرون رفتن به شمار نمي رفت، بلكه يك دستور جاودان الهي بود كه يهوديان موظف شده بودند تا خود را از بندگيِ مصريان و نيز هرگونه بندگي غير الهي رها سازند.
    عيد پسح افزون بر مراسم و احكام مقدس خاص خود، پيام آزادي را نيز به تمام انسانها اعلام مي كند. خداوند مايل است كه انسانها از اسارت و بندگي همنوعان و نيز از بندگي اميال نفساني خويش خارج شده، خالصانه به عبادت و كسب رضاي خالق خود مشغول شوند.
    پسح، بيانگر مفهوم مقدس و الهي آزادي است؛ يعني، آزاد شدن از آرزوهاي پوچ و تباهي پذير دنيا و تلاش براي اجراي خواسته هاي خالق جهان.
    مفهوم ديگر آن، اعلام حضور اراده خدا در تمام جزئيات زندگي انسان است. در واقعه خروج از مصر، آفريدگار به سبب تأديب فرعون و مصريان و نيز براي آزادي يهوديان، طي معجزاتي تمام روند طبيعت را بر هم زد و سرانجام، سپاه فرعون را در دريا غرق نمود. اينها نشانه هايي از نظارت و دخالت خداوند در تمام لحظات زندگي هستند. كساني كه به وجود پروردگار و آفرينش جهان ايمان دارند؛ اما ادامه سير طبيعي حيات و بقاي عالم را امري خودجوش و سپرده شده به دست طبيعت مي دانند، در مكتب يهود، مؤمن حقيقي شمرده نمي شوند. حضور دايمي خداوند در تمامي وقايع پس از آفرينش - مانند خروج از مصر- از پايه هاي اصلي دين يهود است.
    گزيده قوانين پسح:
    1- ماه نيسان و شبات گادُول
    * در تمام ماه نيسان، «متن ويدوي» (اعتراف به گناهان) در تفيلاها خوانده نمي شود.
    * از اول تا سيزدهم اين ماه در تفيلاي صبح، بخشهايي از تـورا كه مراسم گشايش «ميشكان» را بيان مي كنند، خوانده مي شود. (ميشكان، معبدي مقدس و سيار بـود كه ارتباط خداوند با قوم در آن مكان صورت مي گرفت و قربانيها نيز تا پيش از بناي بت هميقداش، در آنجا تقديم مي شدند.)
    * كسي كه در ماه نيسان، دست كم دو درخت ميوه را در يك مكان ببيند كه شكوفه داده اند، لازم است «براخاي درختان» را بگويد. اين براخا تنها يك مرتبه در سال گفته مي شود.
    * شبات پيش از موعد پسح، به نام «شبات گادول» و به معناي شبات بزرگ خوانده مي شود. اين به سبب معجزه اي است كه خداوند براي بني اسرائيل در آخرين شبات پيش از خروج از مصر انجام داد. يهوديان گوسفنداني را براي ذبح قرباني پسح در خانه هاي خود و در برابر ديد مصريان نگاه داشته بودند و مصريان با اينكه مي ديدند معبودانشان به زودي ذبح خواهند شد (گوسفند يكي از معبودان مصريان بود)، به علت ترس از ضربات و نيروي خدا نتوانستند كوچكترين آسيبي به بني اسرائيل برسانند.
    2- پاكسازي محل زندگي از حامِص
    * برابر فرمان صريح پروردگار در تورا، يكي از مراسم يادبود خروج از مصر، پاكسازي محل زندگي هر يهودي از مواد حامص است كه پيش از فرارسيدن ايام موعد پسح انجام مي شود.
    * «حامِص» به معناي خمير (انواع گندم يا جو) وَرآمده يا هر چيزي است كه از آن تهيه شده يا حتي حاوي اندكي از آن باشد.
    * استفاده يا نگاهداري مواد حامص در ايام پسح به هر مقدار ناچيز هم كه باشد، گناه به شمار مي آيد. لذا تا پيش از فرا رسيدن شب چهاردهم نيسان، لازم است كه همه نقاط خانه را از وجود مواد حامص پاك كرد. هر گونه كاربرد مواد حامص كه در ايام پسح در اختيار فرد يهودي بوده، حتي پس از گذشت پسح نيز ممنوع است.
    * ظروف مورد استفاده در پسح بايد از هرگونه آلودگي با ذرات حامص پاك شوند.
    3- آدينه پسح
    * در اين روز رسم است كه همه نخست زادگان ذُكور(پسر) تعنيت (روزه)بگيرند و چنانچه اين افراد در مراسم ويژه اي شركت كنند، از ادامه آن مُعاف خواهند شد. اين مراسم عبارتند از:
    1- هفت براخايي كه در هفته اول ازدواج عروس و داماد خوانده مي شود.
    2- جشن بازخريد پسر نخست زاده از كُهِن.
    3- مراسم بِريت ميلا (ختنه).
    4- مراسم روز « بَرميصوا» (جشن رسيدن پسر به سيزده سال و شروع اجراي ميصواي تفيلين).
    5- جشن پايان فراگيري يك جلد از ميشنا، تلمود يا زُوهَر.
    * اگر آدينه پسح در روز شبات واقع شود، تعنيت نخست زادگان به روز پنج شنبه پيش از آن انتقال مي يابد و همه موارد فوق نيز درباره آن صادق است.
    * خوردن حامص در اين روز تنها تا حدود 4 ساعت پس از طلوع آفتاب مُجاز است و حداكثر تا 5 ساعت پس از طلوع آفتاب نيز مي توان آنها را در اختيار داشت.
    * خوردن مصا (نان فطير شرعي) در اين روز (تا پيش از فرارسيدن مراسم شب پسح) ممنوع است.
    4- مراسم شب پسح :
    در شبهاي اول و دوم پسح، مراسم خاصي در خانه و با حضور اعضاي خانواده برگزار مي شود كه شامل گفتن قيدوش بر يايين، خوردن مصا و سبزي تلخ يا كاهو، تعريفِ وقايع خروج از مصر و خواندن متوني در مدح خداوند است.
    يكي از مهمترين بخشهاي مراسم اين شب، خواندن «هَگادا شل پسح» است. معني «هَگادا» در زبان عبري «نقل كردن يا تعريف كردن» است. اين واژه از پاسوقي از تورا استخراج شده است كه خداوند در آن مي فرمايد:
    «در آن روز (وقايع خروج از مصر را) براي فرزندانت نقل كن و بگو...» .
    هگادا گلچيني از منـابع مختلف مذهبي و ادبي يهود مانند تورا، ميشنا، تلمود و ميدراشهايي درباره وقايع خروج از مصر و حواشي آن است كه يهوديان، طبق آيه فوق موظفند در اين شب به تعريف كامل آنها مشغول شوند. حتي دانشمندان و علما نيز كه خود به طور كامل از وقايع تاريخي آن زمان آگاه هستند، وظيفه دارند كه مانند ديگر مردم (وحتي بيش از آنها) اين فريضه را انجام دهند.
    5- ايام پسح :
    ايام پسح، هشت روز ادامه دارد كه دو روز اول و آخر آن «يُومطُوو» و تعطيل كامل مذهبي هستند. در اين ايام، تفيلاها شكل ويژه اي پيدا مي كنند و بخشهايي از سفر تورا نيز هر روز قرائت مي شود كه تعنيت (روزه) و سوگواري هم در آن ممنوع است.
    از شب دوم پسح، گفتن براخاي «عُومِر» آغاز مي شود و از شب سوم پسح (شب هفدهم نيسان) در تفيلا (لحش) به جاي «بارِخ عالِنو»، «بارخِنو» مي خوانند.
    6- گزيده اي از روش تهيه مصا :
    برابر دستور تورا، در ايام پسح كاربرد مواد حامص (موادي كه در آنها آرد گندم يا جو به كار رفته و ورآمده شده) اكيداً ممنوع است و به جاي نان معمولي، بايد از فطيري به نام مصا استفاده كرد.
    مصا از آرد گندم يا جو كه تا حد ممكن از تماس با هرگونه رطوبت محافظت شده باشد، تهيه مي شود. پيش از تهيه خمير، همه ظروف و وسايل مصاپزي را از ذرات حامص پاك كرده، اقدام به تهيه خمير (با آب سرد) و وَرز دادن مداوم آن مي كنند. خمير مصا در هر نوبت بايد در حدي تهيه شود كه امكان سِرِشتن و ورز دادن آن براي يك نفر به راحتي ممكن باشد. اين مقدار را حدود 1600 گرم آرد در هر نوبت توصيه كرده اند. بين عمل تهيه خمير تا وارد كردن آن به تنور، نبايد بيش از 20 دقيقه فاصله باشد و در هيچ لحظه اي نيز نبايد عمل سرشتن را قطع كرد. پس از هر بار خميرگيري، همه ظروف و وسايل به دقت از ذرات باقيمانده پاك مي شوند و مرحله جديدِ تهيه خمير آغاز مي شود. مصاهايي كه تا خورده يا به هم چسبيده باشند، قابل استفاده نيستند. افرادي كه در امر مصاپزي مشغول مي شوند، بايد پيشتر از احكام و تعاليم مربوط به آن، آگاهي كامل داشته باشند.
    « شمردن ايام عُومِر»
    در زمان آبادي معبد مقدس اورشليم (بت هميقداش)، موعد پسح يك جشن كشـاورزي نيز محسوب مي شد. با توجه به اينكه در ايام قديم، بيشتر مردم كشاورز بودند و بهار، آغاز فصل درو كردن محصولات كشاورزي بود، در روز شـانزدهم ماه نيسان (دومين روز موعد پسح)، از نخستين محصول جو « عُومِر»، هديه شكرگزاري و سپاس از رحمتهاي الهي به معبد مقدس تقديم مي شد. برابر نوشته هاي ميشنا، روز اول عيد پسح، پس از غروب آفتاب، مقداري از محصول جو با تشريفات ويژه و با حضور جمعي از دهقانان و نمايندگان شوراي عالي مذهبي (سَنهِدرين) درو مي شد. از جوِ درو شده، دو پيمانه آرد به معبد مقدس تقديم مي گرديد. از سوي ديگر، برابر فرمان تورا، از روز دوم پسح و زماني كه عومر تقديم مي شد تا فرارسيدن عيد شاووعوت، به مدت هفت هفته بايد «شمرده شود». اين شمارش به « سِفيرَت هاعُومِر» معروف بوده و نشانه انتظار بني اسرائيل براي دريافت تورا و تعاليم آسماني است كه پـس از پسح و خروج از مصر، بي صبرانه روزهاي نزديك شدن به شاووعوت را براي دريافت تورا مي شمارند.
    اين فرمان تورا، با گفتن براخاي عُومِر در فاصله پسح تا شاووعوت به مدت 49 شب انجام مي شود. زمان گفتن براخاي عومر از تاريكي هوا تا سپيده دم است. اين شمارش را بايد هر شب آقايان به طور پياپي و بي وقفه انجام دهند.
    در واقعه اي كه در زمان «ربي عقيوا» (يكي از بزرگترين علماي تاريخ يهود) رخ داد، عده زيادي از شاگردان او جان خود را از دست دادند. اين موضوع در فاصله پسح تا 18 ماه عبري ايار (سي سوم عُومِر) 21 صورت گرفت. به همين دليل، در اين فاصله زماني، يهوديان از برگزاري برخي مراسم جشن و سرور خودداري مي كنند. همچنين 18 ايار، روز درگذشت «ربي يمعون بَريوحاي» است كه از بزرگترين علما و عرفاي يهود (و تعليم يافته ربي عقيوا) بوده و توانست معاني عميق تورا را درك كرده، اسرار آن را كشف كند، كه تعاليم او را شاگردانش در كتابي به نام « زُوهَر» تدوين كردند. وي در آخرين روز زندگي خود، گوشه هايي از رازهاي تورا را براي شاگردان خويش آشكار نمود و بنابر سفارش خود، در روز وفاتش، بني اسرائيل به شادي و سُرور مقدسي به احترام او مي پردازند.

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    هيلل

    زندگي

    هيلِل يكي از بزرگترين دانشمندان و معروفترين تَناها (مُرَوجان اوليه تعاليم شفاهي تورا) است كه حدود دو هزار سال پيش مي زيست. لقب «هَزاقِن» (سالخورده يا شيخ) كه به او داده شده، به كساني گفته مي شود كه در جامعه مقام والايي داشته و سرپرست قوم يا عضو مجمع عالي ديوان شرع (سَنْهِدْرين) بودند. هيلل در بابِل متولد شده بود و از اين رو به او لقب «‎بابلي» نيز داده اند وي از آنجا به بيت المقدس رفت و در محضر دانشمنداني چون شِمَعْيا و اَوْطَلْيوُن به كسب علوم ديني مشغول شد و با وجود فقر مالي از تلاش براي آموختن تـورا دست نكشيد. او روزها هيزم شكني مي كرد و از پول كمي‌ كه از اين راه به دست مي‌ آورد، مقداري را صرف مخارج زندگي كرده، بقيه را براي شهريه آموزشگاه علوم ديني (بِت ميدراش) مي پرداخت. وي با تلاش خود و به ياري استادانش به فراگيري تـورا پرداخت و سرانجام دانشمند بزرگي شد كه حتي به مقام رياست سنهدرين (ناسي) دست يافت. هيلل مدت چهل سال اين سمت را برعهده داشت و شاگردان بسياري تربيت كرد كه بيشتر آنها به درجات عالي مذهبي دست يافتند. او در صد و بيست سالگي رحلت نمود.
    فعاليتها و آثار

    هيلل 7 اصل براي تفسير تـورا گردآوري نمود و از نخستين كساني بود كه از آنها براي استخراج هلاخا (دستور صريح شرعي) استفاده كرد. دو نمونه از اين اصول به شرح زير هستند:
    1- اصل «سبك و سنگين كردن»: اين اصل براي سنجش و اِستنتاج قانون شرع در موردي سبك با استفاده از حالت سخت تر آن كه در تورا به وضوح ذكر شده است (يا عكس) به كار مي رود. به‌‌طور مثال (درمورد سنجش سبك از سنگين) هنگامي كه به دستور حضرت يوسف، جام نقره اي او را در كيسه آذوقه بينيامين گذاردند و برادران يوسف به اتهام سرقتِ آن بازگردانده شدند، در دفاع از اتهام خود گفتند: ما آن پولي را كه در كيسه هاي آذوقه خود يافته بوديم (كه ارزش زيادي داشت: مورد سنگين) از سرزمين كِنَعَنْ بازگردانديم، پس چطور ممكن است به سبب يك جام نقره (كه ارزش چنداني ندارد: مورد سبك) دست به دزدي بزنيم؟



    در مورد سنجش «حكم سنگين از سبك» در تورا دستوري است كه اگر به گاو يا الاغ دشمنت برخوردي كه راه را گم كرده است، آن را (به صاحبش) بازگردان. وقتي تورا درباره حيوانات دشمن (مورد سبك) چنين دستوري مي دهد، روشن است كه اگر آن حيوان مال دوست ما باشد (مورد سنگين) به طريق اولي، بايد آن را به وي برگردانيم.
    2- اصل «ساختن اصل از يك جمله»: يعني مطلبي كه دربارة موضوع خاصي گفته شده است پايه و اساس مي گردد تا به‌طور منطقي، موارد مشابه ديگري را نتيجه بگيريم. براي نمونه، دستوري از تورا است كه «اگر به تاكستان رفيقت آمدي، (مي‌ تواني) به ميل خود (تا حد) سير شدن از انگورهاي آن بخوري». در مورد اين آيه در تلمود آمده: «وقتي كارگر مُجاز است كه از ميوه تاكستان بخورد، از كجا بدانيم كه ديگر ميوه‌‌ ها نيز خوردنشان براي كارگران (در حين كار) مجاز است و پاسخ مي دهد از كلمه «تاكستان». همان طور كه تاك از زمين مي رويد و كارگر از ثمره اش مي خورد، هر ميوه ديگري كه مثل تاك از زمين برويد، ميوه اش براي كارگر مجاز است». لازم به توضيح است كه اين نتيجه گيريها و استدلالهاي فقهي تنها در حد صلاحيت علماي ديني است.
    در دوران رياست هيلل در سنهدرين، تحولاتي در فعاليتهاي مذهبي يهوديان به شرح زير پديد آمدند:
    1- حذف زوگوُت (زوجها): زوجها، جمع دو نفره دانشمندان علوم ديني و مسوؤل تشريح قوانين تـوراي شفاهي براي جامعه بودند كه اولي، رهبر و دومي ‌‌در رأس مجمع شرعي قرار مي گرفت. آنها اين قوانين را براي دانشجويان و جانشينان خود توضيح مي دادند كه اين تعاليم، سينه به سينه به افراد ديگر و به نسلهاي بعدي منتقل مي شد. از دوران هيلل، فعاليت زوجها قطع شد و هيلل و همكار او «شماي» را از آخرين آنها دانسته اند. ديري نپاييد كه اين تعاليم شفاهي با عنوان «ميشنا» و در زمان ربي يهودا هناسي تدوين شد.
    2- سلسله اي از فرزندان هيلل ايجاد شد كه تا مدت چهارصد سال، رهبري مذهبي يهوديان را بر عهده داشتند.
    3- شروع تفسير مفاهيم تـورا جهت روشن شدن نكات پيچيده آن براي عامه مردم كه مقدمات تهيه ميشنا هم در اين دوره فراهم شد.
    هيلل و شَماي

    شماي نيز مانند هيلل از علماي بزرگ مذهبي دوره خود و همكار او بود. اين دو دانشمند در اندك مواردي از جزئيات احكام شرعي و برداشت از مفاهيم اجرايي ديني اختلاف سليقه داشتند. آنها پايه گذار دو مكتب متمايز به نامهاي بِت هيلل و بِت شماي بودند. پيروان اين دو مكتب نيز در موارد فرعي دين با يكديگر اختلاف نظر داشتند و علماي يهود با در نظر گرفتن كليه بحثهاي ايشان در بيشتر موارد، نظريات بت هيلل را پذيرفته اند، هر چند كه بت شماي هم هرگز كلامي ‌‌برخلاف اصول ديني بيان نكرده اند. از دلايل مهم پذيرش انديشه هاي هيلل را مي توان تسلط و بينش وسيع او در زمينه هاي اخلاقي و مذهبي، اعتدال در قوانين عرفي و در نظر گرفتن مقتضيات زمان دانست.
    خصلت و رفتار هيلل

    هيلل مردي بسيار ساده، فروتن، شكيبا و طرفدار صلح و دوستي بود.
    روزي مردي كافر نزد او آمد و خواستار آن شد كه همه تاليم تـورا را در حالي كه روي يك پا ايساده است، فراگيرد. هيلل با خونسردي و مهرباني به او گفت: «رفتاري را كه نسبت به خودت نمي پسندي، براي همنوعت نيز انجام نده». اين جمله چكيده تعاليم تـورا است و مطالب ديگر، توضيح همين جمله است كه مي تواني آنها را مطالعه كني. اين پاسخ چنان تأثير عميقي بر وي نهاد كه ايمان به خداي واحد در زندگي اش جاي گرفت.
    گوشه اي از تعاليم اخلاقي هيلل به شرح زير است :
    - كسي كه بخواهد نام خود را بزرگ نمايد، آن را از بين مي ‌‌برد.
    - فردي كه به معلومات خود نمي‌ افزايد، آنچه تاكنون آموخته است، از دست مي دهد.
    - كسي كه علوم ارزشمندي را فرا گرفته است، اما حاضر به انتقال آن به ديگران جهت بهره مند شدن از آن علوم نباشد، سزاوار كيفر است.
    - كسي كه از علوم ديني براي منافع شخصي خود سوءاستفاده كند، مجازات الهي در انتظار اوست.
    هيلل به پاداش و مجازات الهي اعتقاد راسخي داشت. او روزي جمجمه اي را ديد كه بر آب شناور است. به آن رو كرد و گفت: «تو چه كسي را غرق كردي كه اكنون غرق شده اي؟ و كساني كه تو را غرق كرده اند نيز روزي غرق خواهند شد»





  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    هدف آفرينش از ديدگاه تورا

    زندگي انسانها در جهان مادي:
    در طول تاريخ، همواره پرسشهايي براي انسان مطرح بوده است :
    اين جهان چگونه ايجاد شده است؟
    آيا آفريننده اي دارد؟ او كيست و چرا اين جهان را آفريده است؟
    تورا با اولين پاسوق (آيه) خود، پاسخ به دو پرسش نخست را آغاز مي كند:
    «خداوند در ابتدا آسمانها و زمين را آفريد»
    به اين ترتيب، تورا صريحاً اعلام مي دارد كه جهان، آفريده خدا است و مراحل آفرينش اوليه آن را كه همه با اراده خدا و كلام او انجام شده اند، در همان پاسوقهاي نخست توضيح مي دهد.
    به نمونه اي از اين مراحل توجه كنيد:
    «خداوند فرمود نور باشد، نور به وجود آمد».
    «خداوند فرمود زمين، گياه و سبزه بروياند...، چنين شد».
    «خداوند فرمود زمين موجود جاندار ايجاد كند...، چنين شد».
    درباره ماهيت «ذات خداوند»، تورا از يك سو اعلام مي دارد كه انسان قدرت فهم و آگاهي كامل آن را ندارد و از سوي ديگر با ذكر وقايع تاريخي، معجزات الهي و گفتار خداوند، گوشه هايي از صفات او را به انسان مي نماياند.
    اكنون مهمترين پرسش درباره سرنوشت انسان، هدف و عاقبت آفرينش اوست. درمورد وظيفه انسان، خداوند در آغاز خلقت وي چنين مي فرمايد:
    «خداوند، آنها (آدم و حوا) را بركت نمود و به ايشان فرمود: بارور و زياد شويد و زمين را پر كرده و آن را تسخير كنيد و بر ماهيهاي دريا و پرندگان آسمان و بر تمام جانداراني كه بر سطح زمين مي جنبند، فرمانروايي كنيد».
    برابر اين پاسوق، خدا انسان را آفريده است تا وي با استفاده از استعدادها و تلاشهايش بتواند بر تمام مخلوقات تسلط يافته و از نعمات اين جهان، به طور مشروع استفاده كند. البته، اين تنها يك جنبه زندگي انسان و آن هم از ديد مادي است.
    هدف روحاني او كه بخش مهمتري را تشكيل مي دهد، شناخت خدا، پيروي از كلام و دستورهاي او و در نهايت، تكامل معنوي است. همان گونه كه خداوند مي فرمايد:
    «از خداي خالقتان پيروي كنيد و از او خوف (همراه با احترام) داشته باشيد و فرمانهايش را مراعات كنيد و كلامش را بشنويد، وي را عبادت كنيد و به او بپيونديد».
    بنابراين ملاحظه مي شود كه خداوند در تورا وظيفه روحاني انسان را در اين جهان مشخص كرده و هدف از آفرينش او را «پيوند و الحاق به خالق» عنوان فرموده است.
    روشن است كه «الحاق به خالق»، مربوط به روح انسان و جهان آخرت است؛ زيرا جسم انسان پس از مرگ متلاشي شده و از بين مي رود.
    اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر هدف روحاني، پيوند و الحاق به خالق متبارك است، چرا پروردگار اين جهان را خلق كرد تا روح انسان در آن به كمال برسد و پس از مرگ جسماني در جوار ذات الهي قرار گيرد؟ اگر خدا داراي چنان قدرتي است كه توانسته اين جهان عظيم را خلق كند، پس چرا (روح) انسان را از همان ابتدا - و بدون واسطه چنين جهاني - در كنار وجود مقدس خود قرار نمي دهد؟ چرا انسان بايد پس از پيمودن مسير دشوار زندگي، نزد خالق خود بازگردد؟
    عرفاي يهود، اين مسأله را با اتكا به تعاليم «قَبالا» در «كتاب زُوهَر» چنين توضيح مي دهند:
    در نظر بگيريد كه براي مدتي در خانه يكي از دوستان صميمي‌‌خود ميهمان هستيد. او با گشاده رويي و مهرباني بسيار، همه نيازهاي شما را از نظر خوراك، پوشاك، محل خواب، تفريح و... فراهم مي كند، بي آنكه هيچ گونه چشمداشت مادي يا توقع و انتظار جبران اين ميهمان نوازي را از سوي شما داشته باشد.
    شما نيز بدون هيچ مشكل و نگراني در نهايت آسايش و رفاه، نزد او زندگي مي كنيد؛ اما يك موضوع رنجتان مي دهد و آن، ابراز قدرشناسي و سپاس به حضور اين دوست مهربان است.
    شما هربار كه سر سفره آن دوست مي نشينيد، با آنكه او داوطلبانه شما را به خانه خود دعوت كرده و از لحاظ مادي نيز بسيار ثروتمند است، كمي شرم و خجالت در خود احساس مي كنيد، زيرا هيچ سهمي در اين ميان نداشته يا حتي هديه اي با خود به آن خانه نبرده ايد.
    به طور قطع، شما قادر نخواهيد بود كه خوبيهاي وي را به طور كامل جبران كنيد؛ اما براي نشان دادن محبت متقابل خودتان به او مايل هستيد كه دست كم در انجام دادن بعضي از امور منزل به دوست خود ياري رسانيد. مثلاً براي ناهار سفره را شما پهن كرده، پس از صرف غذا ظروف را جمع كنيد، نان يك وعده از غذا را شما خريداري كنيد يا... .
    هدف خداوند از آفرينش روح يا نِشاما آن بود كه آفريده هايش را از خوبيهاي خود بهره مند سازد؛ اما اگر روح انسان بدون هيچ تلاش و زحمتي از ابتدا به طور مستقيم در معرض فيض و خوبيهاي بي پايان پروردگار قرار مي گرفت، همانند آن ميهمان مورد بحث در مثال ذكر شده، به علت شرم، خجلت و مِنَتّي كه در خود احساس مي‌ كرد، نمي توانست به طور كامل از نور و رحمت الهي لذت ببرد. لذا مي بايست كه آن روح (نشاما) در لباس ماديِ جسم و تن آدمي به اين جهان وارد شود و مدت زماني را در آزمايشهاي گوناگون و گاه سخت و دشوار بگذراند تا با كوشش و زحمت، وفاداري خود را به خداوند و آفريدگار خود نشان دهد و پس از آن با فرا رسيدن مرگ جسماني و در صورت موفقيت در آزمونهاي متفاوت زندگي، بتواند با افتخار بر سر سفره فيض الهي بنشيند و با لذت كامل و بدون خجلت، از آن بهره مند شود.
    به عبارت ديگر، مي توان اين جهان مادي را همانند جلسه امتحاني تصور كرد كه روح انسان براي رسيدن به والاترين درجه حيات در جهان آخرت بايد از اين آزمون، سربلند بيرون آيد.
    پس هدف از آفرينش اين جهان، آزمودن روح (نشاما) در قالب جسم مادي است كه غرايز جسمي‌‌ از درون، و وقايع زندگي از بيرون، وي را در فشار قرار مي دهند و او موظف است با مهار كردن و هدايت نفس و آرزوهاي خود و نشان دادن واكنشهاي مناسب در برابر خوشيها و سختيهاي زندگي، بيشترين امتياز معنوي را براي زندگي آينده خود (در جهان آخرت) كسب كند.

    رنج صادقان و رفاه شريران
    در بخش قبل، دنياي مادي به يك جلسه امتحان تشبيه شد. شركت‌‌كنندگان آن، همان نشاماهاي (ارواح) انسانها در كالبد جسماني هستند و برگزار كننده آزمون، خداوند است.
    زمان امتحان تقريباً از سن تكليف شرعي آغاز مي‌ شود و در لحظه مرگ پايان مي يابد كه هدفش كسب بيشترين امتياز از راه پشت سر گذاردن موانع، مشكلات دروني و بيروني جسم، شناخت خداوند و برآورده ساختن رضايت اوست. راهنما و دستور برگزاري صحيح آزمون و موفقيت در آن نيز تعاليم و احكام ديني است.
    هر چند كه پاداش اين امتيازها، كسب بالاترين درجه حيات در جهان آخرت و در جوار ذات اقدس الهي است، خداوند در تورا پاداش اوليه رعايت احكام ديني و مهار غرايز شيطاني را به صورت سلامت، رفاه و سعادت دنيوي اعلام مي دارد و دوري، تمرّد و نافرماني از كلام پروردگار را سزاوار بيماري، قحطي و ديگر مصايب زندگي عنوان مي كند.
    در حقيقت، رفاه و سلامت مادي تسهيلاتي هستند كه به برگزاري بهتر اين آزمون كمك مي كنند و بيماري و عذابهاي اين دنيا، شرايط آن را سخت تر مي سازند.
    ولي با وجود اين وعده تورا، گاه خلاف آن در زندگي افراد ديده مي شود. به اين صورت كه برخي از افراد درستكار، صادق و مؤمن به شريعت خداوند، زندگي خود را در سختي و رنج مي گذرانند و از رفاه و آسايش يا حتي سلامتي بهره‌ اي ندارند و در مقابل، گروهي از شريران يا ظالمان همچنان به شرارت خود ادامه مي دهند؛ اما از ثروت، سلامتي و بهترين نعمتها برخوردارند و در ظاهر، هيچ مانعي در برابر آنها قرار نمي گيرد. در توجيه اين موضوع، نكات زير را مي توان برشمرد:
    1- عدم آگاهي كامل انسان از حكمت و هدف خداوند :
    خدا در تورا با زبان ساده انساني سخن مي گويد، ولي به معناي آن نيست كه رفتار و حكمت پروردگار مانند انسان است. چه بسا كه در پشت تمام اين صحنه هاي به ظاهر ناعادلانه يا باور نكردني، هدف و نيتي غير قابل تصور براي عقل ناقص انساني نهفته باشد.
    توجه كنيد كه انسان در مدتي كمتر از صد سال در اين دنيا حضور مي يابد، در حالي كه عمر جهان، صدها برابر عمر انسان است و خداوند، كل جهان را از ابتداي آفرينش تا انتهاي عمر آن يكباره مي نگرد و درباره آن تصميم مي‌ گيرد.
    2- مفهوم واقعي صديق و شرير در نظر خداوند
    انسانها قادر هستند كه اعمال ظاهري همنوعان خود و تنها بخشي از آن را مشاهده و بررسي كنند و از درك افكار و نيتهاي دروني يا اعمال پنهاني و شخصي ديگران ناتوان هستند. پس داوري انساني درباره صادق يا شرير بودن نيز نمي تواند كامل باشد و فقط خداوند است كه مي تواند تشخيص دهد كدام يك از انسانها واقعاً صادق و عادل و كدام يك واقعاً شرير و گناهكار هستند.
    3- آزمايش انسانها
    يكي ديگر از دلايل رنج برخي از صادقان و رفاه گروهي از ظالمان، آزمايش خود آنها و ديگر انسانهاي جهان است. همان گونه كه ذكر شد، هدف آفرينش، آزمودن انسان است و اين رنج و رفاه نيز بخشي از آن آزمايش است. اگر تمام انسانهاي شريف و نيكوكار، بي درنگ، سلامتي و ثروت پيدا مي كردند و هر انسان گناهكار و ظالمي، بلافاصله پس از ارتكاب جرم و خطا دچار بيماري يا فقر مي شد؛ اين امتحان، ديگر معناي واقعي خود را از دست مي داد و همه انسانها بي هيچ شك و ترديدي، به نيكي و خوبي روي مي‌ آوردند؛ مانند دانش آموزاني كه به پاسخ پرسشهاي امتحاني دست يافته باشند! - و ديگر تَمرُّد يا ترديد در ايمان الهي و سرپيچي از فرمانهاي او معنا نداشت. نيز در پي آن، امتيازات كسب شده در اين جهان بي‌‌ ارزش مي شدند، مانند نمره هاي بيستِ دانش آموزاني كه از پيش، جواب سؤالهاي آزمون را در دست داشته اند!
    4- ويژگي روحي و ذاتي هر فرد و مصلحت آينده او
    خداوند، انسانها را با ويژگيهاي متفاوت روحي و استعدادهاي ذاتي گوناگون مي آفريند. گاه ممكن است كه ثروت و رفاه فرد نيكوكار موجب انحراف يا آلودگي اش به گناه شود يا به طور عكس‌، فقر يا مشكلات احتمالي براي فرد متمرد و شرير، موجب شدت يافتن ظلم و گناهان او شود. شايد مصلحت آن باشد كه نيكوكار، از رفاه و آسايش كمتري برخوردار باشد و شرير نيز داراي كمي ثروت و رفاه باشد تا كمتر به ظلم و ستم بپردازد.
    5- خطاها يا صوابهاي جزئي
    هيچ انساني در دنيا بدون خطا نيست و هر فرد - حتي ظالمترين انسانها- در عمر خود، صوابها و اعمال كوچك نيكي انجام داده است. چه بسا كه فرد نيكوكار كيفر خطاهاي جزئي زندگي خود را به صورت سختيها و مصايب دنيوي متحمل شود، يا آن فرد شرير، پاداش صوابهايش را به گونه رفاه و ثروت زودگذر در اين جهان مادي دريافت دارد.
    6- اعمال نسلهاي گذشته
    به طور كلي هر انسان، مسوؤل رفتار و اعمال شخصي خويش است و تنها به سبب آنها در برابر خداوند پاسخگو خواهد بود. اما نيكيها و اعمال خير او مي توانند همانند ميراث و سرمايه معنوي ارزشمندي براي نسلهاي بعدي وي برجاي بمانند و خودش نيز ممكن است كه از اعتبار و پس اندازهاي معنوي گذشتگان خود بهره گيرد.
    براي نمونه، يهوديان هر روز سه مرتبه در آغاز تفيلا (نماز)، نام اجداد اوليه خود - ابراهيم، اسحق و يعقوب- را ياد مي كنند و از خداوند به اعتبار و آبروي آنها ياري مي طلبند، به عبارت ديگر، اين سه بزرگوار چنان سرمايه عظيمي را با اعمال خود فراهم كرده اند كه هنوز پس از گذشت چند هزار سال، نسلهاي بعدي را از فيض خويش بهره مند مي سازند.
    بنابراين، انساني كه نسلهاي پيشين او افرادي مؤمن و صادق بوده‌‌اند، گاه با وجود خطاهاي جزئي، همچنان از اعتبار گذشتگان خود بهره مند مي شود. نيز انساني كه نسل يا نسلهاي گذشته وي افرادي ظالم و تمكار بوده اند، گرچه به تنهايي مي‌ تواند با تلاش خود امتيازاتي عالي را در نظر خداوند كسب كند، از سرمايه و پشتوانه گذشتگان خويش بهره اي ندارند.
    از سوي ديگر، عرفاي يهود معتقد به «تَناسُخ» يا بازگشت روح انسان پس از مرگ به جسم انساني ديگر در تولدي دوباره هستند.
    بنابر اين عقيده، انساني كه نتوانسته از عهده امتحان زندگي خود به طور كامل برآيد، ممكن است در آزموني دوباره، روحش در جسم جديدي دميده شود و او با اوضاع جديد زندگي كه از هر لحاظ با زندگي پيشين وي تفاوت اساسي دارد، رو به رو شود. در اين حالت، وي آزمون خود را در حالت فقر و بيماري يا ثروت و سلامتي برگزار مي كند.
    7- تلاش و لياقت انسان با توجه به اختيار وي
    در كنار دلايل ذكر شده كه تا حدودي نشانه جبر الهي در اداره جهان است، بايد به اختيار انسان كه موهبتي الهي است، توجه نمود.
    خداوند به او نيروي كار، فكر، تعقل و ابتكار عمل داده است. هيچ انساني قرار نيست كه تنها با دعا يا مطالعه كتب ديني و بدون تغذيه مناسب يا كار و تلاش حلال، به رفاه و سلامتي دست يابد.
    هر انسان مؤمن و متعهد به اصول ديني، به موجب فرمان پروردگار موظف به تلاش براي كسب در آمد مشروع، كوشش براي حفظ سلامت جسماني و به طوركلي، استفادة حلال از تمام نعمتهاي اين جهان است.
    چه بسا افرادي كه در رعايت احكام ديني كوتاهي مي كنند، اما از استعدادها و نيروهاي خود به خوبي استفاده كرده، زندگي مناسبي را فراهم مي كنند. در برابر آنها انسانهايي هم هستند كه كاملاً مؤمن و معتقد به فرايض بوده، ولي در زندگي خود سستي و كاهلي نشان مي دهند و در نتيجه با شكستهايي مواجه مي شوند. روشن است كه اين وضعيت را نمي توان به نقص عدل خدا نسبت داد و خود انسان، مسوؤل بهبود زندگي دنيوي خويش خواهد بود.
    ***
    نكات ذكر شده، تنها دلايل معدودي براي توجيه تضادها و تناقض هايي است كه در زندگي اين جهان مشاهده مي كنيم. شما با تفكر و مطالعه بيشتر مي توانيد دلايل ديگري نيز بيابيد. نظريات خود را درباره نكات فوق با آموزگار ديني در ميان بگذاريد.





  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    ازدواج


    بنابراين مرد، پدر و مادر خود را ترك كرده و به همسرش مي پيوندد تا يك وجود باشند.
    انسان موجودي اجتماعي است و براساس غرايزي كه در وجود او نهاده شده، مايل به برقراري ارتباط با ديگر همنوعان خود و در مقياسي كوچكتر خواستار برقراري پيوندي بسيار نزديكتر با فردي به نام همسر و داشتن روابط زناشويي است. تورا نيز مانند بسياري ديگر از دستورهاي خود، اين خواسته را جهت بخشيده و سعي دارد تا با برنامه ريزي اصول و قواعدي، اين ميل و خواسته را از حالت غريزي و معمولي خارج كرده، به آن تقدس بخشد؛ تا به اين وسيله انسان بتواند خواسته ها و غرايز خود را ارضا كند و هم به سبب اجراي فرمان خداوند، سزاوار و در خور پاداش باشد.
    مراسم مذهبي عقد در زبان عبري، «قيدوشين» گفته مي شود كه از ريشه «قيدوش» به معناي «تقدس بخشيدن» و «مقدس كردن» است. اين واژه، مفهوم ازدواج و هدف از تشكيل خانواده را از ديدگاه تورا نشان مي دهد.
    در واقع از نظر تورا، ازدواج عملي است كه با آن، زن ومرد براي يكديگر تقديس مي شوند تا مقدسترين هدفهاي زندگي را به كمك يكديگر دنبال نمايند. بنابراين، دختر و پسر يهودي كه در آستانه ازدواج و تشكيل خانواده قرار مي گيرند، بايد بدانند كه با رد و بدل كردن حلقه هاي ازدواج چه مسوؤليت سنگيني را مي پذيرند. قوانين الهي براي خوشبختي و سعادت انسانها تدوين شده اند تا آنها را به مقامي عالي تر و بالاتر از پليديها و زشتيهاي حيواني برسانند و احساس كنند كه زندگي زيباست و ارزش زيستن دارد. در راه چنين هدفي، زندگي و محيط خانواده بايد با پاكي قرين باشد، تا مرد و زن بتوانند وظيفه مهم خود؛ يعني، توليد مثل و تربيت فرزندان را در راه خداوند و در راه خدمت به همنوعان به خوبي به انجام برسانند، چون سعادت كودكان هر خانواده، به پاكي و نيكي افكار و اعمال پدر و مادر بستگي دارد
    زن در خانواده
    وظايف مذهبي زن يهودي با تكاليف مرد يهودي يكسان نيست. گرچه اين تكاليف، در ظاهر كمتر به چشم مي خورند، نتايج آنها بسيار مهم و قابل توجه است. اگر قوانين تورا براي زن در مراسم عمومي مذهبي، نقش كمتري قائل شده، در عوض، او را مسوؤل رسالت طبيعياش نموده است و اين قوانين مي توانند به طور تحسين آميزي، خواص ذاتي زن را پرورش دهند. دين يهود مي خواهد كه زن يهودي، خوشبخت و مادري نمونه بوده، در خور محبت احترام آميز فرزندان خود باشد و افزون بر اين، شوهرش به او عشق بورزد. بدين گونه؛ زن يهودي همانند ملكه اي در خانه خود و اجتماع تجلي مي نمايد و با انجام دادن رسالتي كه خداوند بر دوش او گذاشته است، نقش بسيار مهمي بر عهده گرفته و به مقام و منزلتي فراتر از آنچه طرفداران حقوق و آزادي زن در دوران اخير براي او مطالبه مي كنند، دست مي يابد.
    زن يهودي در زندگي، خود را وقف وظايفي بسيار ارجمند مي كند كه خداوند به دست او سپرده است. اين وظايف عبارتند از:
    1- تشكيل خانواده.
    2- همراهي و كمك به همسر در حفظ خانواده و برقراري نظم و ترتيب در آن.
    3- رعايت پاكي و طهارت كانون خانواده.
    4- پرورش و تربيت فرزندان براي انجام دادن وظايف مذهبي و اجتماعي.
    هر كدام از اين وظايف، نقش شايسته اي در راه هدف و رسالت مهم و عالي زن دارند.
    هنگامي كه خداوند مي خواست در پاي كوه سينا فرمانهاي تورا را به بني اسرائيل ابلاغ نمايد، به حضرت موسي فرمود: « اين دستورها را به خاندان يعقوو بگو و به بني اسرائيل اطلاع بده». علماي يهود فرموده اند كه منظور از خاندان يعقوو، زنان هستند. خداوند فرمانهاي خود را در ابتدا به زنان مي سپارد و بعد به مردان اطلاع مي دهد، چرا؟ زيرا اين مادران هستند كه نقش مهمتري در پرورش و تربيت كودكان بر عهده دارند. آنها با رعايت قوانين طهارت خانوادگي، كشروت و ديگر فرمانهاي الهي، محيط مناسبي را براي پرورش جسم و روح فرزند خود، در پيش و پس از تولد او مهيا مي سازند. مادران، بيشتر مراقب هستند كه فرزندانشان به مطالعه تورا و علوم مذهبي مشغول شده، از راه راست منحرف نشوند و آنان را از هرگونه گناه و انحرافي به دور مي دارند. حتي هنگامي كه مرد خانواده، خسته و پريشان از كار روزانه خود باز مي گردد، همسر اوست كه به وي يادآوري مي كند تا وي نيايش، نماز و آموزش تورا را فراموش نكند.
    مراسم مذهبي ازدواج (قيدوشين)
    ازدواج در دين يهود، عملي موافق رضايت پروردگار است. خداوند در ابتداي آفرينش به آدم و حوا فرمود: «بارور شويد و زياد گرديد، زمين را پر نموده و بر آن تسلط يابيد» اين دعايي است كه خداوند، بدرقه راه دختر و پسري كه ازدواج مي نمايند، كرده است.
    هنگام عقد ازدواج، مردي روحاني كه پيوند مقدس زناشويي را بين زن و مرد برقرار مي نمايد، وظايف ديني آنان را متذكر مي شود. براي اينكه عمل ازدواج جنبه قانوني پيدا كند، مرد حلقه اي را در برابر دو شاهد مورد اعتماد به همسر خود مي دهد و پيش از دادن حلقه مي گويد:
    « اينك تو برابر قانون مشه و دين يهود براي من تقديس مي شوي»
    به اينترتيب، زن تعهد مي كند كه براي هميشه به شوهر خود تعلق داشته باشد و قوانين طهارت خانواده و ديگر موازين شرع را رعايت كند. شوهر هم تعهد مي نمايد تا نسبت به همسر خود وفادار بوده، افزون بر داشتن رفتاري مناسب، در برآورده ساختن نيازهاي همسر خود از نظر پوشاك، غذا، روابط زناشويي، درمان و... كوتاهي نكند.
    به طور معمول، انگشتر را در انگشت سبابه مي كنند، زيرا با اين انگشت است كه انسان چيزي را به سوي خود مي كشد و آن را به دست مي آورد. پس از آن، «كِتوبا» (قرارداد ازدواج) خوانده مي شود. در كتوبا تعهدات شوهر نسبت به همسر در زمان حيات و وضيعت زن در صورت طلاق يا فوت شوهر تعيين شده است.
    پس از خواندن كتوبا، در حضور «مي نيان» (دست كم، ده مرد بالاتر از سيزده سال)، دعايي به نام «هفت براخا» خوانده مي شود. در اين براخاها ضمن تقدير از خداوند ه نام «تنها آفريدگار و هستي بخش جهان به سبب خلق انسان، در والاترين شكل ممكن از درگاه خداوند، سعادت و خوشبختي عروس و داماد طلب مي شود. هنگام انجام دادن مراسم، يك طاقه صيصيت را بالاي سر عروس و داماد گرفته و به اين طريق، نمونه كوچكي از اتاق آنها را مي سازيم. اين اتاق، مُزيّن به هيچ گونه عوامل مادي نيست، بلكه لبريز از شادي و شعف ناشي از اين پيوند مقدس است.
    پس از برگزاري اين مراسم، داماد يك ليوان شيشه اي را بر زمين زده و مي شكند تا در شادترين لحظات زندگي خود نيز خرابي بت هميقداش را از ياد نبرده، خاطره آن از ذهنش دور نشود.
    گفته شده كه روز ازدواج، روز بخشايش و آمرزش براي عروس و داماد است و در آن، گناهان ايشان مورد عفو قرار مي گيرد و اين تنها در صورتي است كه ايشان از تقصيرات خود توبه كامل نموده باشند. به همين علت، در روز ازدواج يا يك روز پيش از آن، عروس و داماد روزه گرفته، به گناهان خود اعتراف نموده و از درگاه خداوند بخشش مي طلبند. همچنين از پدر و مادر، ديگر بزرگان و دوستان خود پوزش خواسته، به مستمندان كمك كرده و در آن روز صدقه بيشتري مي دهند، تا زندگي جديد خود را با پاكي و دور از هرگونه آلودگي آغاز نمايند. عروس نيز پس از شمردن هفت روز پاكي، در روز ازدواج در «ميقْوِه» غسل مي نمايد تا از ابتداي زندگي جديد، پايبندي خود را به اصول طهارت خانواده كه بر دوش اوست، نشان دهد.
    در روزهاي شنبه، تعنيت، اعياد و ايام بين هفدهم ماه تموز (بخصوص از اول ماه آو) تا نهم آو و همچنين در ايام عُومِر (از موعد پسح تا سي و چهارم عومر) مجالس عقد و عروسي بر پا نمي شود.
    روابط بين زن و شوهر
    در راه رسيدن به مهمترين هدف ازدواج كه همانا تربيت فرزندان صالح است، بايد بين زن و شوهر رابطه اي نزديك برقرار شود تا بتوانند در تصميم گيريها و اجراي آنها با يكديگر هماهنگ باشند و اين مهم، ميسر نمي گردد، مگر اينكه بين ايشان احترام متقابل برقرار باشد.
    تلمود مرد را موظف مي كند تا براي همسر خود، بيش از آنچه براي خويش توقع دارد، احترام قائل باشد. زن نيز بايد نسبت به همسر خود كه سرپرست خانواده است با كمال احترام برخورد نمايد.




  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    ربي عقيوا

    عقيوا جواني بود از خانوادة بي بضاعت كه علاقة فراواني به مطالعه و فراگيري تورات داشت. يكي از آرزوهاي عقيوا اين بود كه بشهر يونه برود و در آنجا در محضر استادان دانشمند به تحصيلات خود ادامه دهد. طولي نكشيد كه جوان فقير و بيسواد استادي معروف و دانش پژوه گرديد.

    هلاخا - ربي عقيوا “هلاخا” يعني قوانين تورات شفاهي را كه هيلل و بن زكاي تعليم داده بودند گسترش داد. ربي عقيوا نشان داد كه تورات ميراث ارزشمند و گنجينة بي پاياني است كه حاوي معاني عميقي ميباشد.
    هيلل هفت اصل تدوين نمود كه ميتوان بوسيلة آنها هَلاخا را از متن تورات كتبي استخراج نمود ربي عقيوا اصول ديگري بر آن اضافه كرد. تا زمان ربي عقيوا هلاخا بصورت كتاب منظم و مرتبي تدوين نشده بود. در پاره اي از موارد دانشمندان يهودي فتواهائي ميدادند كه ممكن بود دانشمندان نقاط ديگر از آن آگاهي نداشته باشند. ربي عقيوا طرحي ريخت و مطالب هلاخا را به شش قسمت عمده تقسيم كرد. اين طرح اساس اثر عظيمي شد كه بعداً بنام ميشنا معروف گرديد.
    ربي عقيوا دانشگاه خود را درشهر “بنه براق” داير كرد و بيش از دوازده هزار دانشجو در آنجا مشغول تحصيل بودند. چون او عضو سنهدرين هم بود كمتر قانوني بدون حضور او به تصويب ميرسيد.
    ربي عقيوا عقيده داشت با اينكه خد-اوند براي بندگان خود چون پدر مهرباني است، اما اگر فردي بخواهد كه خد-اوند به او كمك كند، او بايد اول خودش خويشتن را ياري نمايد. انسان اگر از خود مواظبت نكند و براي خود كاري انجام ندهد پيشرفت نخواهد نمود و بجائي نخواهد رسيد. او مختار است كه خود را بهتركند و يا به سوي بدي گرايش پيدا كند. با اينكه خد-اوند مواظب و مراقب انسانهاست آنها اختيار و آزادي مطلق دارند كه به راه راست يا كج بروند و بين عمل نيك يا بد هر كدام را بخواهد انتخاب نمايند.
    آوازة دانش ربي عقيوا به تمام كشورها رسيد و مردي رومي بنام عقيلاس مدتها در محضر او تحصيل كرد و در امور ديني يهود اطلاعات كاملي بدست آورد. وي با كمك ربي عقيوا و بن حنينا تورات را به زبان يوناني ترجمه كرد. ربي عقيوا در طول سالها خدمت خود به مقام روحاني بزرگ يهوديان رسيد.

    هنگامي كه ربي عقيوا زنده بود در روزهاي شمارش عومر طاعوني در ميان شاگردان او شيوع پيدا كرد و عدة زيادي از آنها تلف شدند. اين مرگ و مير در روز سي وسوم عومر بطرز معجزه آسائي پايان يافت و از اينجهت اين روز را كه (لگ بعومر) نام دارد روز جشن دانشمندان نام نهادند. (در الفباي عبري به حساب ابجد حرف ل برابر با سي و حرف گ بجاي ج عربي و برابر سه است پس لگ يعني سي و سه) علاوه بر اين بعومر سالروز در گذشت ربي شيمعون بريوحاي ميباشد.





  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    قَدّيش

    «قَدّيش» به معناي تقديس خداوند است و بعد از متن « شِمَع ييسرائل»، جزء مشهورترين قسمتهاي تفيلاست. قديش با جمله «ييتْگَدَلْ وِييتْقَدَّشْ» به معني «بزرگ و مقدس باد» آغاز مي شود. اين جمله در كتاب يحزقل ناوي ذكر شده است كه او نام خداوند را بدين گونه تقديس مي كند. در تلمود يروشلمي نيز گفته شده كه در ايام قديم به علت اهميت بسيار باران در زندگي كشاورزان، مردم به هنگام بارش باران با اين جمله به درگاه خداوند شكرگزاري مي كردند.
    مفهوم اصلي قديش در اين جمله قرار گرفته است: «يِهِه شِمِه رَبّا مِوارَخ » «نام اعظم او تا ابد مبارك باشد».
    دانيال نبي و حضرت داويد، اين جمله را در تفيلا و دعاهاي خود بهكار برده اند.
    در زمانهاي قديم (دوران بت هميقداش)، تفيلاي جماعتي بيشتر به صورت شنيدن دعا از زبان نمايندگان روحاني و پاسخ دادن به آنها بود. به طور كلي در بت هميقداش، در پايان هر براخا و با شنيدن نام اعظم خداوند، مردم به جاي گفتن «آمِن»، اين عبارت را به عبري (باروخ شِم ... ) پاسخ مي دادند.
    پس از ويراني بت هميقداش نيز تا مدتي گفتن اين عبارت همچنان رايج بود؛ اما كم كم مردم عادت كردند كه در پايان تفيلاها اين جمله را به زبان آرامي و به صورت «يِهِه شِمِه رَبّا» بگويند و در پايان براخاها نيز به جاي آن از واژه «آمِن» براي پاسخ دادن بهره گيرند. در دوران تلمود (حدود 2000 سال پيش) جمله هايي به عبارت «يِهِه شِمِه رَبّا» افزوده شدند كه مجموعه قديش را تشكيل دادند. قديش در آن زمان يك دعا يا تفيلا به شمار مي آمد كه در پايان هر بحث و سخنراني مذهبي خوانده مي شد.
    اشكال مختلف قديش
    امروزه قديش به گونه هاي مختلفي خوانده مي شود:
    - « نيمه قديش» يا قديشِ لِعِلاّ
    در واقع، متن كامل و اصلي قديش، همين قسمت است و در انواع ديگر قديش نيز اين بخش وجود دارد. وجه تمايز آنها، افزودن جمله هايي به نيمه قديش است. معمولاً آن را هنگام پايان يافتن بخش مقدماتي تفيلاها (پيش از آغاز لحش) يا پايان قرائت سِفِر تورا مي خوانند. ترجمه نيمه قديش به اين شرح است:
    * نام خداوند بزرگ و مقدس است. (آمِن)
    * در جهاني كه با رضايت خويش خلق نموده و حكومت خود را بر آن قرار داده است، نجات انسانها را فراهم و ظهور ماشيح را تسريع فرمايد. (آمِن)
    * (اميد كه) در ايام زندگي شما و در دوران حيات همه يهوديان، (ظهور ماشيح) به زودي و در زمان نزديك واقع شود و بگوييد آمِن. (آمِن)
    * نام بزرگ خداوند در اين جهان و تا ابد، متبارك، ممدوح، مفتخر، بلند مرتبه، برگزيده، مجلل و مورد تهليل است. (آمِن)
    * مقام او از تمام بركات، سرودها، مدحها و تمجيدهايي كه براي او در اين جهان گفته مي شود، بالاتر است و بگوييد آمِن. (آمِن)
    - « قديش تيتقَبّال» و يا قديش شالِم
    اين قديش را فقط شاليح صيبور (پيشنماز) پس از پايان متن اصلي تفيلا (لَحَش) مي خواند و در آن تقاضاي پذيرش تفيلاي مردم از سوي خداوند گفته مي شود.
    - قديش « يِهِه شِلاما»
    در آن (افزون بر مضمون اصلي قديش) از خداوند براي جماعت، سلامتي و سعادت طلب مي شود و بيشتر پس از مطالعه و فراگيري توراي كتبي (تَنَخ) گفته مي شود.
    - قديش عَل ييسرائِل
    در اين قديش كه داراي قديش يِهِه شِلاما نيز هست، براي همه افرادي كه به آموزش، فراگيري و ترويج علوم الهي مشغول هستند، خير و بركت درخواست مي شود. نيز پس از مطالعه و فراگيري توراي شفاهي (مانند ميشنا، گمارا، زوهر) يا سخنراني مذهبي هم گفته مي شود. اين قديش را قديش سوگواري يا قديش ياتُوم (به معناي يتيم) هم مي نامند. علت اين نامگذاري، آن است كه بستگان درجه اول متوفي و بويژه فرزندان پسر، در يك سال پس از درگذشت مِيِت، آن را همه روزه مي گويند.
    - قديش گادُول
    اين قديش در جمله اول با ديگر انواع آن تفاوت دارد و در ابتدا به جهان آخرت اشاره مي كند، سپس مانند قديش «عل ييسرائل» ادامه مي يابد كه به هنگام تشيع جنازه و پس از دفن ميت خوانده مي شود. همچنين هنگامي كه عده اي دوره فراگيري يك جلد از ميشنا يا گمارا را به پايان مي رسانند، در مراسمي كه به همين مناسبت برگزار مي شود، آن را مي خوانند.
    * در پايان همه قديشها (غيراز نيمه قديش) جمله «عُوسِه شالُوم» خوانده مي شود كه مفهوم خلاصه آن چنين است:
    «خدايي كه در جهان آفرينش صلح و آرامش برقرار كرده است، او با رحمتهايش صلح و آرامش را براي ما برقرار نمايد».
    قديشِ سوگواري
    همان گونه كه ذكر شد، قديش « عَل ييسرائل» يا «ياتُوم» از يك نظر اختصاص به افراد سوگوار دارد كه در سال اول فوت بستگان درجه اول يا سالروز درگذشت آنها خوانده مي شود. در متون مذهبي گفته شده است فردي كه قديش مي گويد، باعث ارتقاي روحاني والدينش مي شود.
    چنانچه به مفهوم جملات قديش توجه شود، ملاحظه مي شود كه در آن (قديش عل ييسرائل) هيچ اشاره اي به جهان آخرت يا نجات و آمرزش روح مِيِت نشده است، بلكه مضمون اصلي آن، اعتراف به قداست و بزرگواري خداوند است. معمولاً فردي كه با از دست دادن يكي از نزديكان خود سوگوار مي شود، اگر احساسات و افكار خود را كنترل نكند، ممكن است كه به تقدير الهي در وارد آمدن اين مصيبت اعتراض كند يا آن را ناشي از بي عدالتي آفريدگار بداند. پس خواندن قديش با توجه به مفاهيمي كه در آن نهفته است، نشانه ايمان او، عادلانه دانستن حكم خداوند و تسليم در برابر خواست و حكمت اوست.
    نكاتي درباره قديش
    1- قديش را تنها در حالي مي گويند كه 10 نفر مرد (بالاتر از 13 سال) در يك مكان حاضر باشند. (اين جمع را «عَسارا» يا «مينيان» مي نامند).
    2- چنانچه در شروع قديش ده نفر حاضر بودند، اما پس از آن به طور اضطراري چند نفر خارج شوند، تا زماني كه دست كم 6 نفر حضور داشته باشند، مي توان به گفتن قديش ادامه داد.
    3- همه كساني كه در محل حضور دارند (حداقل 9 نفر به غير از گوينده قديش) بايد كاملاً به جملات آن توجه كنند و در پايان هر جمله، آمِن را پاسخ دهند. چنانچه شماري از افراد حاضر در حال خواندن تفيلا (لحش) باشند كه نمي توانند در ميان آن جواب قديش را بدهند، اگر دست كم 6 نفر از آنها قادر به پاسخ دادن باشند، مي توان قديش را آغاز كرد.
    4- قديش را به حالت ايستاده مي گويند؛ اما مي توان به حالت نشسته آن را پاسخ داد.
    5- افزون بر كلمه آمِن كه بايد در جواب قديش گفته شود، از شروع قسمت «يِهِه شِمِه ربا»، دو جمله وجود دارد كه حاضران بايد آن را با صداي بلند و به طور كامل در جواب گوينده قديش بخوانند.





  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    توبه

    توبه و اعتراف به گناه، يكي از 613 فرمان تورا است:
    «مرد يا زني كه مرتكب هرگونه خطاهاي انساني شود ... به خطايي كه انجام داده‌‌اند، اعتراف كنند».
    اين آيه تورا درباره «اعتراف به گناه» است كه نحوه معمول آن در برابر خداوند چنين است:
    «خواهش به درگاه خالق: خطا كرده ام، گناه كرده ا‌م، و به درگاه تو تقصير ورزيده ام و چنين و چنان (اشتباهات شخصي) را انجام داده ام و اينك نسبت به اعمال ياد شده پشيمان و شرمنده‌ ام و تا ابد به چنين مواردي بازگشت نخواهم كرد».
    دراين متن به سه درجه از اشتباهات شخصي اشاره شده است:
    1- (حِط)- خطا: موردي است كه انسان از قانون و حكم شرعي آگاه نيست و به طور ناخواسته و نادانسته، فرمان خداوند را زير پا مي گذارد.
    2- (عاوُن) - گناه : موردي است كه انسان از فرمان خداوند نسبت به امر يا نهي در يك موضوع آگاهي دارد، اما سستي اراده يا وسوسه هاي دروني و تحريك و تشويق ديگران، او را به امري خلاف شرع يا عُرف مي‌ راند.
    3- (پِشَعْ)- تقصير: در اين حالت، فرد از فرمان شرع آگاه است و هيچ گونه اجبار و فشاري براي گناه كردن احساس نمي كند، اما به جهت مخالفت و تمرد با دين به كاري خلاف مي پردازد.
    هرچندكه براي بخشش كامل برخي گناهان، تحمل سختي يا مجازاتهاي الهي لازم است، توبه موجب بخشودن يا كاهش همه موارد فوق شده و كامل كننده روند پاك شدن گناهان خواهد بود.
    حتي كساني كه برابر دستور خداوند به سبب جرايم سنگين، بِت دين يا دادگاه شرع آنها را محكوم به مجازات كرده بود، در صورتي گناهانشان كفاره و پاك مي شد كه پيشتر از اعمال خود پشيمان شده و توبه كرده باشند.
    «توبه»، تنها ويژه گناهاني نيست كه به طور عملي انجام مي‌ شوند (مانند دزدي، ضرب و شتم، خوردن خوراكيهاي حرام و....) بلكه افكار، احساسات و عادتهاي ناشايست، همه نياز به توبه و كفاره دارند. اين موضوع از آن جهت اهميت دارد كه گناهاني كه به‌‌طور عملي انجام مي شوند، معمولاً به شرايط و امكانات خاص نياز دارند و فرو رفتن در چنين معاصي و خطاهايي، بيشتر با هشدارها و توبيخهاي مسوؤلان اجتماعي و مذهبي همراه است. همين امر موجب محدود شدن دامنه ارتكاب گناه يا كمك به توبه شخص و ترك خطا مي شود.
    اما خطاهايي را كه مربوط به افكار و احساسات انسان هستند (مانند كينه، حسد، نظر داشتن به دارايي همنوعان، نگاه و افكار منافي عفت و...) كمتر اطرافيان انسان درك مي كنند، لذا فرد بدون هيچ‌‌گونه مانع خارجي در چنين گناهاني غرق مي شود و تنها خود اوست كه بايد بيدار شده و با توبه، زندگي روحي خود را از تباهي نجات دهد.
    مراحل توبه :
    توبه داراي سه مرحله اساسي زير است:
    1 - پشيماني از گناه.
    2 - اعتراف به گناه در برابر خداوند.
    3 - ترك گناه.
    1- پشيماني از گناه :‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎ ‎‎
    در اين مرحله انسان بايد نسبت به نادرست بودن اعمال خود آگاهي يابد. اين آگاهي از راه مطالعه و فراگيري اصول ديني به دست مي آيد. همان‌‌گونه كه پايه و ملاك جرايم اجتماعي را قانون آن جامعه تعيين مي كند و همه افراد يك جامعه براي سنجش درست يا نادرست بودن اعمال خود بايد به متن قانون مراجعه كنند؛ درباره اعتبار اعمال انسان در نظر خداوند نيز بايد به قوانين شرع مراجعه كرد.
    طبق قوانين يهود، دختر از 12 سالگي و پسر از 13 سالگي در برابر احكام ديني مسوؤل و موظف شناخته مي ‌شود. بنابر‌‌اين فراگيري اصول ديني از سنين پايين و به‌‌تدريج آغاز مي شود و همان طور كه از يك فرد بالغ و جوان در جامعه انتظار مي ‌رود كه از قوانين معمول اجتماع و تمدن خود آگاهي داشته باشد، از اين فرد هم خواسته مي شود كه مسوؤليتها و وظايف شرعي خود را در حد متعارف و رفع نيازهاي شخصي بشناسد. نيز پس از آگاهي به ارزش اعمال و رفتار از ديدگاه مذهب، ايمان و التزام به آن واجب است. چه بسيارند افرادي كه كاملاً از آسيبهاي سيگار يا غيبت و سخن‌‌چيني نسبت به ديگران آگاهند، اما همچنان به كارهايي كه خودْ خطا بودن آن را مي دانند، ادامه مي دهند.
    بنابراين آگاهي از اشتباه بودن يك عمل، از ديدگاه ديني به تنهايي كافي نيست و شخص بايد به آن ايمان و وفاداريِ عملي نشان ‌دهد. در اين مرحله است كه او نسبت به خلاف شرع بودن عمل يا رفتار خود پشيمان شده و آماده توبه و ترك گناه مي‌ شود.
    2-اعتراف به گناه در برابر خداوند:
    اعتراف به گناه در زبان عبري، «ويدوي»ناميده مي شود. همان گونه كه ذكر شد، يكي از مهمترين بخشهاي توبه، اعتراف لفظي يا شفاهي به گناهان و اظهار آمادگي براي ترك كامل آنها و توبه است. متن «اعترافنامه» يا «ويدوي» در تفيلا‌‌هاي معمول روزانه (غير از شبات، موعديم و ايام خاص) و در مجموعه دعاهاي ايام عادي كه در شب و پيش از رفتن به بستر خوانده مي‌ شود، گنجانده شده است. اين متن به طور كلي در‌‌برگيرنده همه خطاهاي متداول انساني است كه به ترتيب حروف الفباي عبري و با فعل جمع تدوين شده است. «ويدوي» را همگان مي خوانند، هر چند كه حتي هيچ يك از آن اعمال را انجام نداده باشند. از آنجا كه لفظ اين كلمات «جمع» است، در تفيلا براي ديگر كساني كه احتمالاً مرتكب آن اعمال شده باشند، طلب آمرزش و بخشايش مي‌ شود. اين نوع ويدوي، ‌اعترافنامه عمومي‌ ‌است كه شاليح صيبور (پيش نماز) با صداي بلند مي خواند.
    اما اقرار به گناهان شخصي، هرگز با صداي بلند و در حضور مردم انجام نمي شود، زيرا عقيده معمول بر اين است كه ذكر يك عمل فساد و گناه، هر چند كه به قصد اعتراف و پشيماني صورت بگيرد، شايد به‌‌تدريج موجب شكسته شدن قُبح و زشتي و ترويج آن در افراد مستعد گناه شود. لذا انسان به گناهان شخصي خود تنها در حضور خداوند اعتراف مي كند. بنابراين در ميان تفيلاي معمول روزانه، بخشي براي راز و نياز شخصي با صداي آهسته در نظر گرفته شده است. همچنين در برخي جوامع رسم است كه ويدوي را با صداي آهسته مي خوانند تا هر فردي بتواند به گناهان شخصي خود اعتراف كند. ذكر يك گناه در ميان مردم يا نوشتن آن در كتابها به منظور عبرت ديگران، تنها در موارد خاص و با نظر افراد صاحب صلاحيت مذهبي انجام مي شود.
    شكل كلي متن اعترافنامه شخصي در بخش پيشين ذكر شد. اين متن يا هر گفتاري شبيه به آن مي‌ تواند به هر زبان و در هر زمان به حضور خداوند ادا شود.
    ترك گناه:
    توبه و پشيماني از گناه بدون ترك آن گناه، بي‌ ‌معني خواهد بود. حتي كسي كه براي مدتي موقت، خطايي را ترك مي كند و دوباره آن را انجام مي دهد، گرچه به سبب همان ايام موقت، امتياز و پاداش الهي را كسب مي كند‌، اما دوباره كل گناهان اوليه به پاي او نوشته مي‌ شود، گويي از آغاز تاكنون در حال اين گناه بوده است.
    كسي كه با زبان خود در حضور خداوند به گناهش اعتراف كرده، اظهار توبه و پشيماني مي‌ نمايد، اما در قلب و فكر خود همچنان به انجام دادن آن تمايل دارد و راغب است؛ به كسي مي ماند كه براي رفع آلودگي از بدن خود به غسل و استحمام مي پردازد، ولي در حين شستشو آن منبع آلوده كننده را همچنان در دست خود نگاه مي دارد. مسلماً تا زماني كه جسم آلوده را از تن خود جدا نسازد، هر گونه غسل و استحمامي‌ ‌براي او بي فايده خواهد بود.
    انسان پس از ترك گناه نيز بايد همواره زشتي آن را در ذهن داشته باشد و به جستجو و تحقيق در اعمال خود بپردازد، تا مبادا پس از چندي به شكل ديگري از همان خطا آلوده شود؛ مانند دشمني كه از خانه بيرون رانده شده، اما هر لحظه ممكن است كه از در ديگري دوباره وارد شود.
    از نكته‌‌هاي ديگر ترك گناه، آن است كه بايد ريشه و عواملي كه منجر به فعل حرام شده‌ اند، شناسايي و كنترل شوند؛ مانند علف هرزي كه ريشه در خاك دارد و اگر براي از بين بردن آن فقط ساقه را قطع كنيم، مطمئناً پس از چندي دوباره همان گياه جوانه خواهد زد كه تنها راه مقابله اساسي با آن، از جا كندن ريشه گياه هرز است.
    براي ترك گناه بايد به ريشه هاي آن نيز توجه كرد. عواملي همچون ضعف فرهنگي و ديني، محيط خانوادگي يا اجتماعي ناسالم، معاشرت با افراد فاسد وغيره مي توانند زمينه را براي خطا فراهم كنند. هر چند كه همه افراد يك جامعه از هر جنس، سن و رده اجتماعي در معرض آلودگي به فساد و گناه هستند، عواملي را مي توان بر شمرد كه احتمال اين آلودگي را كاهش مي دهند:
    1- ايمان و اعتقاد مذهبي و انجام دادن مرتب فرايض و احكام شرع . اين وضعيت چنانچه به دور از تظاهر و رياكاري در انسان ايجاد شود، او را همواره در ارتباط با خداوند نگاه داشته و امكان گناه را كاهش مي دهد.
    2- مطالعه و كسب آگاهي در زمينه هاي گوناگون فرهنگي، اجتماعي و تاريخي كه سرگذشت انسانها و جوامع را درباره اعمال و رفتار آنها به نمايش مي گذارد. الگو پذيري از شخصيتهاي برجسته ديني و اجتماعي و بررسي زندگي آنها، اراده انسان را در برابر وسوسه هاي شيطاني مقاوم مي كند.
    3- پر كردن اوقات فراغت و انتخاب سرگرمي ‌هاي سالم و متنوع. تجربه نشان داده است كه بيكاري و بطالت از عوامل مهم روي آوردن به جرايم و گناهان بوده‌ است.
    4- انتخاب اهداف مشخص، برنامه ريزي عالي براي زندگي آينده و تلاش و حركت براي دست يافتن به آنها. كساني كه براي آينده و فرداي خود هدف و برنامه معيني ندارند، در پي لذت جوييهاي موقت و زودگذر رفته و خود را در بسياري از خطاها غرق مي كنند. تصميم و اميد براي رسيدن به هدف، توجه انسان را از وسوسه هاي زودگذر زمانه سلب كرده، به سوي آينده روشن هدايت مي‌ كند.
    5- معاشرت مناسب و صحيح اجتماعي. به همان اندازه كه رفت و آمد با دوستان فاسد، انسان را در خطر تباهي قرار مي دهد، تنهايي و انزوا او را به سوي گناه مي راند. هيچ انساني به تنهايي كامل نيست و براي دست يافتن به سعادت و كمال ناگزير است كه به همنوعان خود كمك كند و از آنها نيز ياري بگيرد. بنابراين انتخاب دوستان و ياران صالح و صديق و همفكري و معاشرت صحيح با آنها مي تواند انسان را در راهي مناسب قرار دهد.
    6- گرايش به حقيقت و صداقت. كسي كه در برابر خداوند و آفريده هاي او راه راستگويي و صداقت را پيشه كند، به سختي در معرض خطا و تقصير قرار خواهد گرفت.
    مي گويند فردي كه در انواع خطاها و گناهان غرق شده بود، روزي تصميم به توبه گرفت، اما نمي دانست كه براي ترك آن اعمال چه بايد بكند. وي نزد فردي روحاني رفت و از او براي توبه و جبران گذشته خود راهنمايي خواسته، اظهار داشت كه آنچنان در اين راه مصمم است كه اگر لازم باشد خود را در كوره آتش نيز خواهد انداخت!
    آن روحاني اعلام داشت كه من راهي را به تو نشان مي دهم كه از اين وضع، سخت‌‌تر است. فرد خاطي همچنان اظهار آمادگي كرد. روحاني صديق گفت: راه، اين است. از امروز برو و هر عملي كه مايل بودي انجام بده.
    تنها قول بده كه اگر كسي از تو بپرسد چه كرده اي، با كمال راستي و صداقت به او حقيقت امر را جواب دهي! آن فرد با تعجب رفت و هرگاه كه ميل به گناهي را در خود احساس مي‌ كرد، تعهد خود را به مرد روحاني به ياد مي‌ آورد و با خود چنين مي‌ انديشيد: اكنون كه من قصد گناه (مثلاً دزدي) را دارم، اگر كسي از من بپرسد، به او چه خواهم گفت؟ بگويم كه من در حال دزدي هستم؟ و سپس از انجام دادن آن گناه منصرف مي شد. او پس از آن براي هر خطايي كه قصد داشت انجام دهد، همين گونه مي انديشيد و بي درنگ آن را ترك مي كرد. سرانجام، همين روش، او را به توبه كامل و ترك گناه هدايت كرد.
    همانند اين موضوع در تلمود آمده است: هنگامي كه «ربان يُوحانان بن‌‌زَكاي» رحلت مي نمود، شاگردانش به او گفتند:
    «اي‌‌استاد! ما را دعا و بركت نما». ربي به آنها گفت: «اميدوارم كه ترس از خدا به اندازه ترس از انسانها بر شما قرار گيرد». شاگردان گفتند: «همين؟»
    ربان ‌يوحانان گفت: «اي كاش كه حتي همين مقدار ترس نيز در انسان وجود داشته باشد. زيرا او هنگامي كه مي خواهد گناهي را انجام دهد، ابتدا با خود مي انديشد كه «اي كاش هيچ انساني مرا در اين حال نبيند!» پس اگر همين احساس را نسبت به خداوند كه در هر جا و هر زمان حاضر است داشته باشد، از هر گناهي پرهيز خواهد كرد.
    چگونگي كفاره گناهان از ديدگاه يهود
    در گذشته و در زمان آبادي بت هميقداش، تقديم قربانيهاي گوناگون، يكي از روشهاي طلب كفاره و بخشش خطاها به شمار مي آمد. البته در همان هنگام نيز «ويدوي» - اعتراف لفظي به گناهان - كه مرحله تكميلي اين روند بود، انجام مي شد، ولي امروزه تفيلا و ويدوي تقريباً جايگزين آن قربانيها شده است و روند كفاره گناهان بني اسرائيل به عقيده هارامبام، طبق درجه بندي خاصي صورت مي پذيرد.
    يكي از اصطلاحاتي كه در اين بحث مطرح است، لفظ «كارِت» به معناي مُنقطع شدن است. برخي از دستورهاي ديني چنانچه به طور عمد يا به قصد ضديت با فرمان خداوند زير پا نهاده شوند، سزاوار مجازات سخت الهي مي شود كه «كارِت» نام دارد.
    اجراي مجازاتهاي ذكر شده در تورا بر عهده مجمع مذهبي «سَنْهِدْرين» نهاده شده است و امروزه توبه به ترتيبي كه ذكر خواهد شد، موجب كفاره تمام گناهان مي شود.
    دسته‌‌بندي «كفاره گناهان» به شرح زير است‌:
    1- چنانچه فردي يكي از فرمانهاي امر تورا را اجرا نكند، پس از آنكه با قلب و زبان خود به طور كامل توبه كرد و از گذشته خود پشيمان شد، توبه او بلافاصله مورد قبول قرار مي گيرد و گناهش بخشيده مي شود. اين فرمانها براي مثال عبارتند از : استفاده از صيصيت و تفيلين- خواندن شمع ييسرائل و تفيلاي روزانه- نصب مزوزا- مراسم قيدوش شبات - گفتن بيركت هَمازوُن يا شكرانه پس از غذا- ساختن سوكا- بازخريد پسر اولزاد از كهن- بازگرداندن مال گم شده به صاحب آن - به جاي آوردن نذر. دو فرمان امر ميلا‌ كردن و تقديم قرباني پسح از موارد سنگين تري هستند كه در اين دسته جاي نمي گيرند.
    2-كسي كه يكي از فرمانهاي نهي را (كه مستوجب «كارِت» يا مجازات سنگين از نظر تورا نباشد) زير پا بگذارد، اگر به طور كامل از عمل خود پشيمان شود و واقعاً توبه نمايد، بخشش او به حالت تعليق باقي مي ماند تا روز «كيپور» فرا رسد و با تعنيت (روزه) و اجراي صحيح مراسم آن روز، توبه او پذيرفته شده و گناه وي عفو شود.
    چند نمونه از اين فرمانهاي نهي عبارتند از: استفاده از خوراكيهاي حرام - كاربرد فراورده هاي شيري با مواد گوشتي- تراشيدن ريش با تيغ - باقي گذاردن مواد حامص در ايام پسح - نفرين كردن قاضي شرع يا رئيس دارالشرع و... .
    3-كسي كه يكي از فرمانهاي نهي را زير پا نهد كه مجازات سنگين تري را از نظر تورا در پي دارد، چنانچه از عمل خود كاملاً پشيمان شود و توبه نمايد، بخشودن او به حالت تعليق خواهد ماند و مراسم روز كيپور را بايد به طور صحيح انجام دهد، اما آن نيز بخشش را به حالت معلق نگاه مي دارد تا سختيها و مشكلات زندگي بر او وارد شوند و بر خود بپذيرد كه آنها نتيجه گناهانش هستند. با جمع شدن اين سه عامل ( توبه، مراسم روز كيپور و سختيهاي زندگي)، وي مورد عفو و بخشش قرار خواهد گرفت.
    شماري از گناهاني كه مشمول حالت اخير مي شوند، عبارتند از: بت‌‌پرستي- كار در شبات- كتك‌‌زدن والدين- زير پا گذاردن مراسم كيپور- خوردن خون يا پيه- خوردن حامص در اام پسح - انجام ندادن ميلا و... .
    4- بخشودگي همه موارد فوق تنها در صورتي طبق مراحل ذكر شده امكان‌‌پذير است كه عمل خطا به طور شخصي انجام شده باشد و موجب بي حرمتي به نام و قداست خداوند نشود.
    اما كسي كه هر يك از سه دسته اعمال فوق را در انظار عمومي‌ ‌و به گونه اي مرتكب شود كه قصد خوار نمودن خداوند و شريعت او يا تشويق ديگران را به سرپيچي از كلام او به همراه داشته باشد، سنگين ترين نوع گناه را مرتكب شده است. در صورتي كه از اعمال خود كاملاً پشيمان گردد و توبه نمايد، سه عامل توبه، كيپور و سختيهاي زندگي، مجازات وي را به حال تعليق در مي آورند و كفاره كامل گناهانش (چنانچه تا آخر عمر در حال توبه باشد) در زمان مرگ انجام مي شود. يعني اگر به حالت توبه جهان را ترك نمايد، گناهان او مورد عفو و بخشش كامل قرار خواهند گرفت.
    توبه واقعي:
    توبه واقعي كدام است؟ حالتي است كه تمام شرايط براي خطا كردن آماده باشد و خود فرد نيز امكان انجام دادن آن را داشته باشد، اما از آن دست بكشد. اگر اين خودداري از گناه كردن، نه در اثر ترس باشد و نه در پي ناتواني جسمي، بلكه كاملاً به سبب رعايت فرمان خداوند و قبول توبه و ترك گناه باشد، چنين توبه اي بالاترين نوع آن خواهد بود. البته هيچ انساني مجاز نيست كه براي آزمودن خود، خويشتن را در معرض فساد و گناه قرار دهد. اگر فردي پس از گذشت دوران جواني و فرا رسيدن ايام پيري و ضعف در حالي كه ديگر توانايي و تمايل انجام دادن گناه را نداشته باشد، توبه كند؛ گرچه بهترين حالت توبه را از دست داده است، توبه او طبق شرايط ذكر شده مورد قبول قرار مي گيرد.
    كساني كه سهمي‌ از مواهب جهان آخرت ندارند :





  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    دسته اي از يهوديان به سبب گناهان و عقايد ويژه اي كه دارند، اگر توبه نكنند، سهم خود را از حضور در جهان آخرت از دست مي‌ دهند. شماري از آنها نام برده مي شوند:
    1- كافران : به طور كلي مي توان عقايد زير را كفر دانست.
    1-1- انكار خالق جهان.
    1-2- اعتقاد به وجود چند خدا ( نفي توحيد و يگانگي خداوند).
    1-3- مادي دانستن وجود خدا .
    1-4- اعتقاد به وجود آفريننده ديگري پيش از وجود خداوند.
    1-5- پرستش اَجرام‌ آسماني يا هر پديده اي با عنوان واسطه اي بين انسان و خدا .
    1-6- انكار وحي و نبوت از جانب خدا .
    1-7- انكار علم وآگاهي خداوند نسبت به افكار و اعمال انسان.
    2- منكران نزول تورا به حضرت موسي از جانب خداوند
    3- منكران زنده شدن مردگان
    4- منكران ظهور منجي نهايي جهان
    5- مُرَوجان فساد و گناه در جامعه
    6- كساني كه خون بي گناهان را به زمين مي ريزند
    عوامل بازدارنده توبه:
    شرايطي ويژه موجب عقب افتادن توبه و سخت شدن پذيرش آن از سوي خداوند مي شوند كه برخي از آنها عبارتند از:
    1- كسي كه يك فرد يا جامعه اي را به خطا انداخته، يا مانع آن شود كه ديگران فرمانهاي خداوند را انجام دهند.
    2- كسي كه شاهد اشتباه و گناه ديگران است و امكان و قدرت آن را دارد كه آنها را هدايت و ارشاد كند، اما از اين امر خودداري مي كند؛ مانند پدري است كه به فساد و تبهكاري فرزند خود توجهي نكرده و او را تأديب نمي نمايد.
    3- كسي كه با خود مي گويد: خطا مي كنم و پس از آن توبه مي نمايم، يا كسي كه به اميد بخشايش گناهش در روز كيپور، عملي خلاف شرع را انجام دهد.
    درجه و ارزش توبه:
    در ميشنا يكي از زيباترين گفتارها درباره ارزش توبه و نيكوكاري ذكر شده است:
    « ربي يعقوب مي فرمود:
    1- يك ساعت توبه و نيكوكاري در اين جهان، از كل زندگي در جهان آينده بهتر است.
    2- (و اين در حالي است كه) يك ساعت آرامش روح در جهان آينده از تمام زندگي در اين دنيا بهتر است.»
    عبارت دوم، ارزش جهان آينده را نسبت به اين دنيا نشان مي دهد كه تنها يك ساعت آرامش روح (و نه حتي زندگي حقيقي) در آن به كل حيات اين جهان برتري دارد. اما توبه و كارهاي نيك چنان ارزشي دارند كه يك ساعت مشغول شدن به آنها از همه زندگي حقيقي در جهان آخرت با ارزشتر است.
    همچنين در وصف انساني كه گناه را ترك مي كند، چنين گفته شده است:
    «در مكاني كه توبه كنندگان (در حضور خداوند) قرار مي گيرند، حتي انسانهاي صادق و كامل (كه هرگز گرد گناه نگشته اند) نيز نمي‌ توانند قرار گيرند.»
    اين عبارت به معناي آن است كه فرد گناهكار با اينكه طعم و لذت گناه را حس كرده است، از خود اراده اي محكم و قوي نشان داده و دست از خلاف و خطا برداشته است. اين غلبه بر نفس و غرايز شيطاني، چنان ارزشمند است كه فرد «تَوّاب» يا توبه كننده را حتي از صادقاني كه هرگز طعم گناه را نچشيده‌ اند، بالاتر مي برد. زيرا چه بسا كه آن افراد صادق اگر به گناه آلوده مي شدند، هرگز چنان قدرت و اراده‌‌اي را نمي يافتند كه خود را از منجلاب تباهي و فساد رهايي دهند.
    در اين مورد گفته شده است:
    «چه كسي قهرمان و قدرتمند شمرده مي شود؟ آن كه بر نفس و وسوسه ‌شيطاني خود چيره شود. همان طور كه گفته شده است: دير خشم بودن (و كنترل احساسات) از پهلواني بهتر است و كسي كه بر روح و روان خود تسلط دارد، از كسي كه شهري را به تصرف در مي آورد، بالاتر است».
    زمان توبه
    در ميشنا چنين آمده است:
    «يك روز پيش از مرگت توبه كن»
    از آنجا كه هيچ انساني از روز مرگ خود آگاه نيست و هر روز احتمال پايان عمر او وجود دارد، پس لازم است كه هر روز توبه كند و نسبت به خطاها و گناهان يا حتي به سبب كوتاهي هايي كه در برآوردن خواست خداوند از او سرزده ‌است، طلب بخشش و مغفرت كند.
    بنابراين هر روز و هر لحظه درهاي توبه براي انسان گشوده‌‌اند و خداوند پذيراي درخواستهاي انسان است؛ ولي در ايام و روزهاي خاصي از سال، شرايط بهتري براي پذيرش توبه انسان فراهم است.
    اين ايام ده روز، از روش هشانا تا كيپور هستند. زيرا بنا بر عقيده يهود، روش هشانا روز تشكيل محكمه الهي براي رسيدگي به اعمال گذشته انسان است و در روز كيپور، كليه احكام صادره در اصطلاح مُهر مي خورند و قطعي مي شوند. همانند انساني كه پرونده اش در دادگاه گشوده است و سعي دارد تا در مدت زمان تشكيل دادگاه، مراقب اعمال خود باشد كه خطايي از او سر نزند و رضايت شاكي ها و مخالفان خود را جلب كند؛ در اين ايام ده روزه نيز انسان در پاك كردن گناهان احتمالي و اصلاح اعمال خود تلاش بيشتري مي كند.
    براي آمادگي بيشتر در ورود به اين ايام بسيار مهم و سرنوشت ساز، 40 شبانه روز پيش از كيپور، يعني از اول ماه الول مراسمي با عنوان «سِليحُوت» آغاز مي شود كه به معناي مراسم بخشايش است. اين مراسم شامل مناجات شبانه به درگاه خداوند، اعتراف به گناهان و طلب بخشايش از اوست.
    اين دوره چهل روزه از نظر تاريخ مذهبي يهود به نام «ايام رضايت الهي» شناخته مي شود.
    پس از واقعه شاووعوت كه خداوند در پاي كوه سيناي ده فرمان تورا را شفاهي به بني‌ اسرائيل اعلام فرمود، مشه رَبِنو (حضرت موسي) به بالاي كوه رفت و مدت چهل شبانه روز در آنجا باقي ماند و در «هفدهم ماه تموز» با همراه داشتن دو لوحه ده فرمان از كوه پايين آمد، اما با مشاهده آلودگي پاره اي از بني اسرائيل به گناه ساختن گوساله طلايي، آن دو لوحه را به نشانه اعتراض و توبيخ آنها از سوي خداوند، بر زمين زد و شكست. پس از اين، او به مجازات عاملان واقعه پرداخت و جامعه بني اسرائيل از اعمال خود پشيمان شدند و توبه كردند.
    مشه‌ براي دومين بار بر فراز كوه رفت و مدت 40 شبانه روز ديگر به دعا و استغاثه پرداخت و براي قوم، طلب بخشش خطاها را كرد. در نهايت، خداوند دعاي او را پذيرفت و به وي دستور داد: كه «براي خودت دو لوحه سنگي مانند لوحه هاي اوليه بتراش». مشه از كوه پايين آمد و پس از تراشيدن دو لوحه جديد، براي سومين مرتبه در اول ماه الول به بالاي كوه رفت و چهل شبانه روز در آنجا ماند تا خداوند متن ده فرمان تورا را دوباره روي آن دو لوحه مرقوم نمود و مشه‌ در يوم كيپور (دهم‌ تيشري) از كوه پايين آمد. لذا عقيده بر آن قرار گرفت كه اين ايام براي طلب بخشايش و توبه مناس هستند و مراسم سليحوت و آمادگي براي روز محاكمه الهي در اين چهل شبانه روز مقرر شد.
    * مراسم سليحوت، هر روزه (به غير از شباتها و اول ماه عبري) معمولاً پس از نيمه شب شرعي و پيش از تفيلاي شحريت (نماز صبح) به طور دسته جمعي برگزار مي شود. چنانچه شركت در اين مراسم در زمان ياد شده ميسّر نباشد، مي توان آن را تا پيش از غروب آفتاب همان روز برگزار كرد.
    به جا آوردن سليحوت به تنهايي هم امكان پذير است، اما قسمتهاي ويژه اي از آن مانند بخشهايي كه به زبان آرامي ‌تدوين شده اند، در اين حالت خوانده نمي شوند.
    نذر
    «نذر»، قول و تعهد انسان نسبت به خداوند است. گاه انسان براي نزديك شدن به خداوند يا مُقيّد كردن خود براي انجام دادن امري خير، نذري را بر زبان مي آورد. اين موضوع براي دوري از گناهان احتمالي و كنترل وسوسه هاي درون مؤثر است. گاه در اوضاع سخت و بروز مشكلات، انسان با ذكر نذر متعهد مي شود كه در صورت رهايي از مشكل، خدمت و امري نيك را براي رضاي خالق خود به جاي آورد. اما نكته بسيار مهم آن است كه تورا مي فرمايد: « آن (كلامي) را كه از دهانت خارج مي شود، رعايت نما». اين عبارت، يك دستور شرعي است و سرپيچي از آن؛ يعني عمل نكردن به قول و نذر، گناهي بزرگ به شمار مي آيد. به همين دليل، علماي ديني به انسان سفارش كرده‌ اند كه تا حد امكان از ذكر قول و نذر خودداري كند. معمولا براي آنكه قول يا گفته اي نذر محسوب نشود، عبارت «بِلي نِدِر» - به معناي بدون نذر- را بر زبان جاري مي سازند.
    تعهد براي انجام عملي برخلاف شرع، نذر نيست و باطل است.
    باطل كردن نذرْ شرايط بسيار سختي دارد، مگر آنكه هيچ امكاني براي اجراي آن وجود نداشته باشد. اِبطال نذرْ تنها در شرايط ويژه و در حضور افراد صاحب نظر شرعي و آگاه به آن احكام انجام مي شود.
    به غير از موارد فوق، ممكن است حالاتي باشد كه انسان كل نذر خود يا جزئيات آن را فراموش كرده باشد. براي اينكه جماعت پيش از وارد شدن به ايام خاص توبه ازگناهِ انجام ندادن نذرهايي كه فراموش كرده اند پاك شوند، مراسمي با عنوان «اِبطال نذرها» و هر گونه سوگند يا نفرين اجرا مي شود. اين مراسم به طور معمول در دو روزِ آدينه روش هشانا و آدينه كيپور برگزار مي شوند. با اين حال، انجام دادن آن در ايام ديگر سال در صورت لزوم امكان پذير است. همچنين در شب كيپور متني با نام «تمام نذرها» خوانده مي شود كه منظور فوق را پي مي‌ گيرد
    .




  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    ايرانيان يهودي

    يهوديان، بني ‏اسرائيل يا كليميان در لفظ ايراني، پيروان دين يهود و شريعت ابلاغ شده (تورات) از خداوند به حضرت موسي (در حدود 3300 سال پيش) هستند. پس از درگذشت حضرت موسي، جانشين وي، يهوشوع، بني ‏اسرائيل را به سرزمين مقدس وارد كرد و تا زمان ويراني دومين معبد بيت‏ المقدس در اورشليم (حدود سال 70 ميلادي)، 55 تن از انبياي بني ‏اسرائيل به هدايت و ارشاد پيروان اين دين پرداختند.

    سابقه حضور يهوديان در ايران به حدود 2700 سال پيش باز مي‏گردد و بسياري از اماكن مقدس و تاريخي آنها در اين كشور قرار دارند كه آرامگاه انبياي بني ‏اسرائيل مانند حضرت دانيال نبي در شوش، استر و مردخاي در همدان و حضرت حبقوق نبي در تويسركان از اين جمله ‏اند. نيز آرامگاه‏هاي چندين تن از علماي برجسته يهودي – هاراو اورشرگاء در يزد و حاخام ملا مشه هلوي (Moshe-Ha-Lavi) » در كاشان - در ايران قرار داشته و مورد احترام مسلمانان نيز هستند.
    با تشكيل مجلس شوراي ملي در دوران مشروطيت، اقليت‏هاي ديني از كرسي نمايندگي برخوردار شدند و كليميان تا به امروز در همه دوره‏ ها داراي نماينده بوده ‏اند. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در مجلس خبرگان قانون اساسي نيز نماينده كليميان ايران حضور فعال داشت. كليميان طبق قانون اساسي داراي يك نماينده در مجلس شوراي اسلامي هستند. فعاليت‌هاي سياسي، اجتماعي و شرعي جامعه كليمي حول سه محور مرجع ديني كليميان، نماينده كليميان در مجلس شوراي اسلامي و هيئت مديره انجمن كليميان تهران متمركز است. هرگونه اعلام موضع يا پيگيري مسائل حقوقي ، سياسي و اجتماعي جامعه كليمي از طريق نهادهاي مذكور صورت مي‌گيرد.

    هم ‏اكنون اين جامعه داراي كنيسا (كنيسه)‏هاي متعدد، مدارس خاص، مجتمع ‏هاي فرهنگي ورزشي، سازمان‏هاي جوانان، دانشجويان و بانوان، سراي سالمندان، كتابخانه مركزي، تالار اجتماعات و فروشگاه‏هاي مواد گوشتي طبق شرع يهود در مناطق و شهرهاي يهودي ‏نشين مي باشد.
    اطلاع ‏رساني و نشر آثار فرهنگ يهودي به صورت كتب و نشريات متعدد با افت و خيز، همواره جريان داشته و پس از انقلاب علاوه بر بولتن‏هاي داخلي دوره‏ اي، نشريه تموز ( تا سال 1368) و ماهنامه افق بينا (ارگان انجمن كليميان از سال 1378) عهده‏ دار اين امر بوده ‏اند. كانون خيرخواه از ديگر نهادهاي خيريه جامعه كليمي است كه مهمترين فاليت ن، اداره بيمارستان دكتر سپير در جنوب شهر تهران است كه به ارائه خدمات به كليه شهروندان ايراني مشغول است. هزينه اداره اين بيمارستان عمدتا توسط خيرين كليمي تامين مي‌شود.
    كليميان مدارس متعددي از گذشته احداث و بهره برداري نموده‌اند كه در سالهاي اخير به علت كاهش جمعيت و نيز پراكندگي دانش‌آموزان كليمي در ساير مدارس عام، تعدادي از اين مدارس در اختيار آموزش و پرورش و دانش آموزان مسلمان قرار گرفته‌اند.





صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •