چقدر سخته كه چشمات رنگه غم باشه ولی ظاهر پر از خنده
چقدر سخته كه عشقت تو آسمون باشه، ولی آسون بگن چنده
چقدر سخته كلامت ساده پرپر شه نتونی ناجی اش باشی
چقدر سخته كه رفتن راه آخر شه نتونی راهی اش باشی
چقدر سخته كه تو خونه عین مهمون شی، بپوسی، خسته بیرون شی
چقدر سخته دلت پر باشه ساكت شی، ولی تو سینه داغون شی
چقدر سخته كه یك دنیا صدا باشی، ولی از صحنه خوندن جدا باشی
چقدر سخته كه عشقت روبروت باشه نتونی هم صداش باشی
چقدر سخته كه یك دنیا بها باشی نتونی كه رها باشی
چقدر سخته كه بارونی بشی هر شب، نتونی آسمون باشی
چقدر سخته یکی رو دوست داشته باشی؛ولی خودت رو لایقش ندونی تا بهش برسی
چقدر سخته تولد یکی رو هیچ وقت فراموش نکنی، ولی گرفتن هدیه ای که لایقش هست رو پیدا نکنی تا بهش بگی که همه آدم ها فراموش کار نیستند
چقدر سخته که ناخواسته ازکسی که دوستش داری جدا شی و اون موقع خواسته باشی که بهش بفهمونی که همیشه روی خاطرات غبار نمیشینه