بسمله - الله لا اله الا هو الحی القیوم

هو

او می گفت :

یک روز که زیارت جامعه را با توجه فوق العاده ای می خواندم انوار مقدسه معصومین ع را با چشم

دل دیدم که سرگذشت خلقت خودشان را را بازبان حال برای من تعریف کردند و اینچنین بود:

روزگاری غیر از خدا هیچ کس و هیچ موجودی نبود ، اوتنها بود و مخلوقی نداشت و کسی در مقابل

او اظهار وجود نمی کرد ولی بعد خواست اظهار قدرت نماید و بندگانی خلق کند که انها جودی کنند

و بندگیش را و دست نیاز بسویش دراز کنند

اولیایی را بیافریند و با انها انس بگیرد ، خلیفه ای داشته باشد ، تا ایینه تمام نما صفات فعل در

او باشد و ...

پس انوار ما را خلق کرد و به نامهای مختلف ما را خواند ، گاهی ما را اسم اعظم الهی و گاهی

اسمای الحسنی حضرت حق معرفی کرد و با این کار میخواست ما را نشانه و ایت کامل خود

بر مردمی که بیافریند معرفی نماید

ما مدتها با خد ای تعالی تنها بودیم و در خلوت با او مناجات میکردیم و کسی بجز ما نبود

ما متخلق به اخلاق ربوبی شده بودیم و تمام صفات جلالیه و جمالیه الهی در وجودمان بود

اگر کسی حقیقت را نمی دانست فرقی بین ما و خدا نمی دید چنانچه که اگر در مقابل ایینه

بایستی فرقی بین تو و شخص داخل ایینه نیست

ما بر محدوده ماسوی الله همان احاطه ای را داریم که خداوند بر ان احاطه دارد و همانطور که

خداوند همه چیز را میبیند ماهم میبینیم و ما فقط از غیب مطلق خداوند اطلاع نداریم

و خلاصه خداوند میخواست با خلقت ما در وجود مخلوقش اظهار قدرت کند و جز ان مقصودی نبود

ادامه دارد ....

منبع : در محضر استاد = علامه حسن زاده آملی