احساسم را به دار آویختم
منطقم را به گلوله بستم
لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند
دیگر بس است
میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!
احساسم را به دار آویختم
منطقم را به گلوله بستم
لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند
دیگر بس است
میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!
ویرایش توسط !ALIPOUR! : 2013/09/23 در ساعت 22:56
دستم بوی گل میداد
مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند
اما هیچکس فکر نکرد که
من شاید گل کاشته باشم
ویرایش توسط !ALIPOUR! : 2013/09/23 در ساعت 23:05
ده دقیقه که دیر می کنی ...
ده بار دیگر روی نبضم ...
روی موهایم روی شالم ادکلن می زنم ...
ده بار دیگر در آینه نگاه می کنم ...
ده بار دیگر از آینه می پرسم : " من خوبم ؟ "
ده بار به تپش قلبم اضافه می شود ...
ده بار از پنجره بیرون را به آمدنت دید می زنم ...
من این ده دقیقه را ده ها بار آرزو کرده بودم ...
سپاس که هستی ...
ویرایش توسط !ALIPOUR! : 2013/09/23 در ساعت 23:08
این سکوتت مرا دیوانه میکند...
اینکه هیچ نمیگویی...
به مرز جنون میکشد مرا...
حرف بزن..
چیزی بگو..
قول میدهم بدعادت نشوم
ویرایش توسط !ALIPOUR! : 2013/09/23 در ساعت 23:09
بیتو
همیشه پاییز است
چه پاییز باشد
چه نباشد بیتو
بید
همیشه مجنون است
چه پاییز باشد
چه نباشد
بیتو
آتش
شعلهور خاموش است
در کنج تمنای بیمثال
چه پاییز باشد
چه نباشد
که تو پاییز بیمثال منی
در آینهی بیتصویر جدایی
در زندگیت با آدمهایی برخورد خواهی کرد
که آزارت می دهند
تحقیرت میکنند
عهدشان را میشکنند
به شما دروغ میگویند
حق شما را می گیرند
هیچگاه منش خود را
درسطح آنها پائین نیاور
و درصدد کینه و انتقام بر نیا
آنها را ببخش و در گذر
همه چیز را به خدا واگذار کن
او بهترین داور است
و هیچ حقی را ضایع نمیکند
! این قانون طبیعت است
به این قانون عمل کن
تا همیشه از آرامش درون برخوردار باشی
من هم عاشق می شوم روزی ...
اما نه از این عاشق شدن های مضحک و بی سروته که بعضی ها از آن دم می زنند .
من هم عاشق می شوم روزی ... اما نه سر خیابان !
من هم عاشق می شوم روزی و پس میزنم تمام مردان ِ جهان را .
من هم عاشق می شوم روزی و میریزم تمام عشقم را به پای مردی که عاشقش خواهم شد
میبندم چشمم را به روی تمام ِ مردانِ جهان و چشم بر نمی دارم از مردی که عاشقش خواهم شد
من هم عاشق میشوم روزی ... اما نه از این عشق های یک روزه یا یک ماه و یا چند ماهه .. ابدی و جاودان!
من هم عاشق می شوم روزی ...
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ
ﺩﺳﺖ ﺳﺮב ﯾﻌﻨﯽ ﭼــﮧ ... ﺣﺮﻑ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼــﮧ
בﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻭﺳﺘﺖ בﺍﺭﻡ ﮔﻔﺘﻨﺖ ، ﺳﮑﻮﺕ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼــﮧ
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺣﺮﻑ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻭבﺳﺘﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑــﮧ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭב ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﺎﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﻣﯿﺸﻮב
وقتی عاشقش شدم که دیدمهیچوقت دلمو نشکستهیچوقت بهم نه نگفتهمیشه در جواب بچه بازیهامخندید و گفت: عاشق همین کاراتم…
دارم از غصه میمیرم خدا کاری بکن
اینبار که دستهای ظریفش رو تو دستهام حس کنم یک بار
خدا کاری بکن اینبار خدای مهربونه من
زبونم بند اومد ای وای کجا رفت هم زبونه من
خدا کاری بکن مردم خدا اونم دلش تنگه
اگه میگه مهم نیستم با حسش داره میجنگه
اگه میگه تو فکرم نیست
میخواد بیشتر پیشش باشم
درسته اون ولم کرده دلیل اشکه چشماشم
خدا کاری بکن اون رفت ازت میخوام که برگرده
اینبار قدرش رو میدونم اگر چه اون ولم کرده
خدا بگو که برگرده خدا بگو که برگرده
خدا کاری بکن زود باش خدا
اون دیگه تنها نیست
خدا بهش بگو مردم چرا عین خیالش نیست
خدای مهربونه من دلت میاد که تنها شم
بره عشقم تک وتنها تا کی دلواپسش باشم
خدا کاری بکن زود باش خدا صبرم همین قدر بود
بگوحرف هاشو بخشیدم بگو گنجایشم کم بود
بگو تقصیره من بوده بگو حق داره میدونم
بگو به فکر جبرانه بگو قدرش رو میدونم
بگو دیگه غرورش مرد میخواد پیشه تو برگرده
بگو سختی این روز ها اونو از راه به در کرده
خجالت میکشم از اون بگو چیزی نگه با من
خدا پادر میونی کن شاید از من خوشش اومد