صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 42

موضوع: ناگفته ها

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    زخم های دلت را پنهان کن.
    آدمهای سرزمین ما بیش از حد با نمک هستند…!


    ردیف را گم کرده ام..
    قافیه را رها…
    حالا آزاد آزاد
    درد می کشم…!



    تنها کسی که با من درست رفتارمیکند, خیاطم است که،هر بار مرا میبیند, اندازه های جدیدم رامیگیرد. بقیه به
    همان اندازه های قبلی
    چسبیده اند و توقع دارند من خودم را با آنها جور کنم.



    نمیدانم اینجاکه ایستاده ام تقدیرمن است یاتقصیرمن،اما وقتی یافته هایم رابا باخته هایم مقایسه میکنم
    میبینم چون خدارایافتم،هرچه باختم مهم نیست،آموختم که تمام ماجراهای زندگی فقط قانون عشق بازی خدا
    با ماست.


    سخت توی دنیا کسی پیشت نباشه،
    تنها باشی.
    ولی…
    سخت تر از اون اینکه…
    همه پیشت هستند…
    ولی …
    احساس تنهایی کنی.



    ضرورت بودنت همیشگیست
    فرقی نمیکند
    چه درکنار من
    چه در خاطر من

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    و چه زیبا گفت فروغ :
    تنها صداست که میماند . . .
    و امان از صدای ” تو ” که ابدی شد در گوش من !



    قفس ؛ یعنی دهان من وقتی زبانم روی اسم تو قفل می شود . . .



    بیهوده تحریمم نکن !
    من ایرانی ام !
    برای داشتنت دنیا را هم دور خواهم زد . . .



    عشق . . .
    رقصیدن به ساز کسی نیست !
    یک رقص دونفره است ، گاهی گامی به عقب . . .
    گاهی گامی به جلو . . .


    هوا را هر چقدر نفس بکشی ، باز برای کشیدنش بال بال میزنی . . .
    عین تو ک هرچقدر باید باشی ، باز باید باشی . . .
    می فهمی چ می گویم ؟
    بودنت مهم است عشق من ، همین . . .



    گاھی بعضیارو خیلی راحت می بخشی ، چون دوس داری بازم تو زندگیت باشن . . .



    شراب چند سالِ است نامت !؟
    به زبان که می‌ آورم ، مست می‌شوم !

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    کل دنیا هم بگویند دوستم دارند ، فایده ندارد !
    اما . . . !
    دوستت دارم های ” تو ” چه غوغایی می کند . . .
    روحم را تازه می کند !



    دل به هر کس مسپار !
    گرچه ، عاشق باشد !
    حکم دلداری ، فقط عشق که نیست !
    او به جز عشق باید ، لایق عمق نگاهت باشد . . .



    چیست از این خوبتر در همه آفاق کار ؟
    دوست به نزدیک دوست ، یار به نزدیک یار . . .



    با هم که قدم می زنیم ، حسودی اش می شود آفتاب !
    نه که هیچگاه ، قدم نزده است با ماه !



    به من شلیک کن !
    حتی اگر به هدف هم نزنی ، برایت خواهم مرد . . .



    لکنت زبان هم بهانه ی خوبیست ؛ برای مزه مزه کردن اسمت . . .



    به کوه گفتم عشق چیست ؟
    لرزید !
    به ابر گفتم عشق چیست ؟
    بارید !
    به باد گفتم عشق چیست ؟
    وزید !
    به پروانه گفتم عشق چیست ؟
    نالید !
    به گل گفتم عشق چیست ؟
    پرپر شد .
    و به انسان گفتم عشق چیست ؟
    اشک از دیدگانش جاری شد و گفت دیوانگیست . . .



    بزرگترین روانشناسان دنیایند ، دو چشمت !
    این قدر که امیدوارم می کنند ، به زندگی . . .


  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    مراقب تار مویت باش !
    شاهرگ من است . . .




    آخرین فردی که درست قبل از خواب در موردش فکر می کنید ، کسی است که ” قلب ” شما به او تعلق دارد . . . !




    همیشه با من بمان . . .
    هیچکس عاشقانه تر از من نمی تواند تو را بسراید . . .



    ضرورت بودنت همیشگیست !
    چه درکنارمن ، چه درخاطر من !




    چشمانت همرنگ قهواه ایست !
    تلخ ، اما اعتیاد اور . . .




    این روزها دوست دارم تو را داشته باشم تا اینکه تورا دوست داشته باشم . . .




    لالالالا
    بخواب دنیا خسیسه
    واسه کمتر کسی خوب می نویسه
    یکی داره ۱۰۰۱ ستاره
    یکی جز یاد تو هیچی نداره . . .



    بعضی چیزا تا ابد توی ذهنتون حک میشه . . .
    اولین بوسه . . .
    اولین صبحی که توی آغوش کسی که دوستش دارین بیدار میشین . . .
    اولین عشق . . .
    حواستون باشه با کسی بسازینش که بعدا داغون نشین !



    هر چقدر هم که زیبا بنوازند ، به آرامش صدای تو که آرام در گوشم زمزمه میکنی “ دیوانه ” نمی رسد . . .



    ﺯﻥ : ﻣﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
    ﺷﻮﻫﺮ : ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ !
    ﺯﻥ : ﺑﻬﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻦ ! ﺍﮔﻪ ﺭﺍﺱ ﻣﻴﮕﻲ ﺩﺍﺩ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﻔﻬﻤﻦ . . .
    ﺷﻮﻫﺮ ﺳﺮﺷﻮ ﻣﻴﺎﺭﻩ ﮐﻨﺎﺭ ﮔﻮﺵ ﺧﺎﻧﻮﻣﺶ ﻭ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﻨﺪ :
    ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ، ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ . . .
    ﺯﻥ : ﭼﺮﺍ ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺮﺍﻡ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ !
    ﺷﻮﻫﺮ ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺍﺭﻭﻡ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﻴﺪﻩ آﺧﻪ ، ﺗﻮ ﻫﻤﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﻨﯽ ♥


  5. #15
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    از این ور و اونور شنیدم داری عروس میشی گلم

    مبارکت باشه ولی آتیش گرفت این دلم

    خیال می کردم با منی، عشق منی، مال منی

    فکر نمی کردم یه روزی راحت ازم دل بکنی

    باور نمی کردم بخواهی راستی راستی تنهام بذاری

    آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری

    گفته بودی عاشقمی به پای عشقم می شینی

    می گفتی هرجا که باشی خودتو با من می بینی

    رفتی سراغ دشمنم یه پست، نامرد، حسود

    یکی که حتی به خدا لنگه کفشمم نبود

    به ذهنشم نمی رسید حتی نگاش کنی یه روز

    آخه که چه دردی می کشم، ای دل بیچاره بسوز

    با این همه بدی هنوز عشقت برام مقدّسه

    همین که تو شاد باشی و بخندی واسه من بسه

    تازه عروسیت برات خودم هدیه میخرم

    غصه نخور حرفاتو من پیش کسی نمی برم

    هرکی بپرسه بهش میگم خودم ازش خواستم بره

    میگم برای هردوتامون اینجوری خیلی بهتره

    با اینکه می دونم برات همدم و همخوار نمیشه

    آرزو می کنم دلت یه لحظه غصه دار نشه

    با اینکه می دونم یه روز تو رو پشیمون می بینم

    همیشه از خدا می خوام چشماتو گریون نبینم

    با اینکه از دوریت دلم داره می ترکه

    ولی به خاطر تو هم که شده میگم مبارکه

  6. #16
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    و من چقدر دلم می خواهد همه داستانهای پروانه ها را بدانم که بی نهایت بار درنامه ها و شعر ها

    در شعله ها سوختند

    تا سند سوختن نویسنده شان باشند

    پروانه ها

    آخ

    تصور کن

    آن ها در اندیشه چیزی مبهم

    که انعکاس لرزانی از حس ترس و امید را

    می شوند

    یادم می آید

    روزگاری ساده لوحانه

    صحرا به صحرا

    و بهار به بهار

    دانه دانه بنفشه های وحشی را یک دسته می کردم

    عشق را چگونه می شود نوشت

    در گذر این لحظات پرشتاب شبانه

    که به غفلت آن سوال بی جواب گذشت


    دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است

    وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش میدادم که در آن دلی می خواند

    من تو را

    او را

    کسی را دوست می دارم


    برگرفته از اشعار مرحوم حسین پناهی

  7. #17
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    گاهی وقتا توی رابطه ها

    نیازی نیست طرفت بهت بگه :

    برو !

    همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره

    همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی

    همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...

    همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه

    و همین که حضور دیگران توی زندگیش

    پر رنگ تر از بودن تو باشه

    هزار بار سنگین تر از

    کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه

    پس برو

    قبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...

    پس منم میرم


  8. #18
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر



    باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه



    یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم



    می دریدم قلب خود را



    دور می گشتی تو از من



    با دو چشم خیس و گریان



    می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه


    پر بهانه زود برگردی به خانه



    یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد



    این ترانه باز باران باز می گردم به خانه

  9. #19
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    سلام مهربونم ،میدونم بنده خوبی نیستم،میدونم تنهام نذاشتی

    میدونم با وجود گناهایی که داشتم همیشه مراقبم بودی



    خدا جونم باز هم تنهام نذار،کنارم باش



    الان بیشتر از قبل ازت انتظار دارم،چون به غیر از خودم

    باید مراقب یکی دیگه هم باشی که ازم دوره ولی دلم باهاشه



    جونم به جونش بنده،بیشتر از خودم یا هر چیز و هر کس دیگه ای دوسش دارم



    یکی که به خاطر من غرورشو شکست و کاریو انجام داد


    که دوست نداشت،خدا جونم اگه اون طوریش بشه من نمیتونم زنده بمونم



    حالا حکمت کاراتو میفهمم کسی که مال من بود و عاشقم



    برام فرستادی،قول میدم لیاقتشو داشته باشم



    عشقم دوست دارم



    خدا جون عاشقتم

  10. #20
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2012/08/15
    محل سکونت
    تبريز
    سن
    30
    نوشته ها
    2,323

    پیش فرض

    به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم

    به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم


    به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم

    به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم


    به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید


    به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را


    چون نهری گوارا نوشید


    به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت


    به خاطر روی زیبای تو بود


    که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند


    به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود


    که دست هیچ کس را در هم نفشردم


    به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود


    که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم


    به خاطر دل پاک تو بود


    که پاکی باران را درک نکردم


    به خاطر عشق بی ریای تو بود


    که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم


    به خاطر صدای دلنشین تو بود


    که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست


    عزیزم...


    عشق را در تو ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن


    وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم


    من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر


    وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم


    من بهار را به خاطر شکوفه هایش


    زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را


    به خاطر تو دوست دارم

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •