سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن استــــــــــــ ...
تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیــــچ وقتـــ نبود...!!!
سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن استــــــــــــ ...
تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیــــچ وقتـــ نبود...!!!
مخاطب خاص ِ زندگے مــــن...
با تمام وجود مے گویم:این روز ها عجیب دل تنگ توامدل تنگ اجابت چشمانتدل تنگ رنگ نگاهتدل تنگ بوے عَطرتتو که نیستے ...انگار زندگے بودن را کــم می آورد وبهانه گــیر نبودن استتو کـه نیستے دلتنگے هایت مــرا از پا در می آورند ..
دوست دارم شعر گفتن را دوست دارم بی آنکه بدانم چرا؟عاشق شدن را دوست دارم
بی آنکه بدانم چرا؟
اشک ریختن را دوست دارم بی آنکه بدانم چرا؟سکوت را دوست دارم بی
آنکه بدانم چرا؟
تنهایی را دوست دارم بی آنکه بدانم چرا؟زنده بودن را دوست دارم بی آنکه بدانم چرا؟
آری من تمام این ها را دوست دارم چون تو را دوست دارم
شعر میگویم برای تو ـ عاشق میشوم عاشق تو ـ اشک میریزم به خاطر تو
سکوت میکنم به فکر تو ـ تنهایم به جرم عشق تو ـ زنده ام به یاد تو
به یاد تویی که آغوشت اندک جاییست برای زیستن...
بـــــــــــــرو!!!!
ترســــ از هیچ چیز ندارمــــ
وقتیـــــ یقینـ دارم بیشتر از من
کسی دوستت نخـــــــواهد داشت
بیشتر از منــــ کسی طاقت کمـــ محلی هایت را ندارد
بــــــــــــرو!!!!
ترس برای چه؟؟
وقتی می دانمــ یکــ روز تُف می اندازی به رویـــــ تمام آن هایی که
به خاطرشــــان من را از دستـــــ دادی.... !..
امروز هم دوباره خلاصه شد.در چند قطره اشک،
بی معنی برای عده ای
و خلاصه ی تمام دردها و حتی شاید تمام یک زندگی
برای عده ای دیگر
زندگی شاید فهمیدنِ همین تکرارها باشد
دوستت دارم...
دوستت دارم!
دوستت دارم...
دیگر ارزشیـــ ندارد...
دیگر نمیتوان به این جمله اعتماد کرد...
چون عادیــ شده است.راستو و دروغشــ را نمیتوان تشخیص داد.
.
مسئله اینجا تمام نمیشود
.مهم ترین نگرانی وقتی است که
میخواهی به کسی از ته دل بگویی دوستت دارم
میگویی ولی
افسوس که مانند ندای چوپان دروغگو به نظر میرسد,
با این تفاوت که تو داری چوب چوپان های دروغگویی را میخوری که
ندای دروغشان همه چیز را خراب کرده اند.
و افسوس...
.
.
.
که حرمت دوستتــــ دارمـــ را شکسته اند..
در این شبهای بی قراری چیزی نمانده که با دلم در میان بگذاری
همه چیز از احساست پیداست ، در این لحظه های نفسگیر ، چیزی نمانده جز دلتنگی و انتظار
و این دل عاشق من ، همیشه بهانه میگیرد از من …
بهانه تو را ، تو را میخواهد نه دلتنگی ها را، تو را میخواهد نه به انتظارت نشستنها را!
در این شبهای بی قراری چیزی نمانده از من ، جز یک دل بهانه گیر
باز هم گرچه نیستی در کنارم ، اما در این هوای سرد ، عشق نفسهایت مرا گرم نگه داشته…
به این خیال که تو هستی ، همه چیز سر جای خودش باقیست ، تنها جای تو در کنارم خالیست، به این خیال که تو هستی شبهایم مهتابیست ، تنها درد من در این شبها ، تنهاییست !
به این خیال که تو هستی ، بی خیال همه چیز شده ام ، در حسرت دوری ات تنها و آشفته ام!
کجا بیایم که تو باشی ، کجا بروم که تو را ببینم ، کجا بنشینم که تو هم بیایی،دلم تنها به این خوش است که هر جا باشی ،همیشه در قلبم میمانی
اما تو بگو دلتنگی هایم را چه کنم؟ ، لحظه به لحظه بهانه های این دل بی تابم را چه کنم؟ تو بگو اشکهایم را چه کنم ، انتظار ، انتظار ، این انتظار سخت را چه کنم؟
فرقی ندارد برایم دیگر ، مهم این است که تو هستی ، مهم این است که همیشه و همه جا مال من هستی
اگر من در این گوشه تنها نشسته ام و به تو فکر میکنم ، تو در گوشه ای نشسته ای و در خیالت به من نگاه میکنی ، اگرمن با هر تپش از قلبم تو را یاد میکنم ، تو در آن گوشه با یادت مرا آرام میکنی
اگر من در این گوشه چشم انتظار نشسته ام ، تو در آن گوشه از شوق دیدار همه ی چوب خطهای این انتظار را پاک میکنی…
میترسم از بعضی آدم ها
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧد ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻗﻬﺮ و نامهربانیﺷﺎﻥ را !
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺷﻨﺎﺱ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﻃﻠﺒﮑﺎﺭ ﻣﺤﺒﺘﺖ !
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺵ ﻣﯽ ﺑﺮﻧﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺳﺨﺖ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻨﺖ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ !
چرا باور نمیکنی؟
هنوز بی وفایی نکرده ام که به من میگویی بی وفا!
من قلبی دارم عاشق ، پاک و بی ریا!
هنوز بی وفایی ندیده ای که به من میگویی لایق عشقت نیستم
هنوز خیانت ندیده ای که میگویی یکرنگ نیستم
چرا باور نمیکنی که عاشقت هستم ، چگونه بگویم که من تنها با تو هست
اینها همه بهانه است ، حرفهایت خیلی بچه گانه است
چشمهایت را باز کن و مرا ببین ، این بی قرارها و انتظار قلبم عاشقم را
ببین
ببین که چه امید و آرزوهایی دارم با تو ، در مرامم نیست بی وفایی و
خیانت به تو!
تویی که تنها در قلب منی ، مثل نفس در سینه منی ، چرا باور نمیکنی که
تنها عشق منی ، چرا باور نمیکنی که تنها تو ، فقط تو در قلب منی !
چرا باور نمیکنی دوست داشتن هایم را ، باور نمیکنی احساس این دل
دیوانه ام را
هنوز شب نشده به فکر روشنایی فردا هستم ، میترسم که شب را دوباره
با ترس و دلهره بگذرانم ، ترس از حرفهای تو ، ترس از بهانه های تو ، دلهره
برای از دست دادن تو!
آرامش را از من گرفته ای ، از آن لحظه که فهمیدی زندگی منی ، زندگی را
نیز از من گرفته ای ، هر کس مرا میبیند میگوید چرا اینقدر آشفته ای ،
عاشق هستم ولی چهره ام مثل یک مرد تنها و شکست خورده است ، در
انتظار تو نشسته ام ، اما هر کس مرا میبیند میگوید این مرد چه غم
سنگینی در دلش نشسته است!
♥خدایــــــا رفت؟؟♥
♥اشکــــــال نداره♥
♥ولــــــی....♥
♥یــــــه روزی♥
♥یــــــه جایی♥
♥تــــــو آغوش یه غریبه♥
♥بدجــــــوری یاد من بندازش♥