نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: ماجرای ازدواج شیلا خداداد و همسرش

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    تاریخ عضویت
    2013/03/18
    نوشته ها
    839

    Icon16 ماجرای ازدواج شیلا خداداد و همسرش



    جريان ازدواج شيلا خداداد و همسرش از آن ماجراهاست كه شما را به خواندن آن دعوت مي كنيم.
    *شما چطور باهم آشنا شدید و چه شد به این نتیجه رسیدید که می توانید زندگی مشترک داشته باشید؟
    من رفتم مطب دکتر وگفتم آقای دکتر، بینی من خیلی خوشگل است. لطفا اصرار نکنید که عمل کنم! دکتر هم اصرارکرد که تو حتما باید بینی ات را عمل کنی! من هم گفتم حالا چون شما اصرار داری، قبول بینی ام را عمل کن! (می خندد)
    *پس شما سراغ ایشان رفتید،نه ایشان سراغ شما؟!
    نه! ایشان پیش من آمدند که بینی شان راعمل کنند! دکتر پیش من آمدند وگفتند نظرت درباره بینی من چیه؟! (می خندد) اما خارج از شوخی من از چند تا از همکاران بازیگرم و البته یکی، دو تا از دوستانم شنیده بودم که کار ایشان خیلی خوب است.
    من خیلی روی جراحی بینی حساسیت داشتم و اصلا دلم نمی خواست قیافه ام عوض شود. سال ها بود که دکتر می رفتم اما دلم راضی نمی شد که عمل کنم. اما بالاخره با تعاریفی که از کار دکتر شنیده بودم، پیش ایشان رفتم و قبول کردم که بینی ام را عمل کنم.
    گویا قسمت این بود که فرزین بینی من را عمل کند و ما از طریق این جراحی، باهم آشنا شویم و ازدواج کنیم.
    دکتر سرکارات: بعد از اینکه بینی اش را عمل کردم و دیدم خیلی خوب شده؛ گفتم خودم با ایشان ازدواج کنم!(می خندد) به هرحال ایشان به واسطه همین جراحی به مطب من رفت و آمد داشتند.
    طی همین رفت و آمدها متوجه شدیم که اشتراکاتی داریم، به همین دلیل معاشرت هایمان را بیشتر کردیم تا بیشتر آشنا شویم. بعد از مدت کوتاهی هم به دلیل اینکه هیچکدام مان به معاشرت های طولانی و آشنایی های کشدار معتقد نبودیم، تصمیم به ازدواج گرفتیم.
    از طرف دیگر خانواده هایمان خیلی به لحاظ خاستگاه فرهنگی شبیه هم بودند و همین ما را به اینکه زندگی مشترک تشکیل بدهیم، تشویق می کرد. بنابراین خیلی زود با نظر موافق ما دو نفر و خانواده هایمان، ازدواج کردیم.
    *هرجفت شما دنبال ازدواج بودید، ولی منتظر فرصت مناسب می گشتید یا به هرحال بخشی به قضا و قدر و قسمت برمی گردد؟
    واقعا اصل ازدواج، قسمت است. هیچکدام از ما دو نفر، لزوما و حتما دنبال این نبودیم که صرفا ازدواج کنیم. من هرگز فکر نمی کردم که با آدمی شوم و چند ماه بعد نامش به عنوان همسر در شناسنامه ام باشد.
    همیشه فکر می کردم که برای ازدواج باید بیشتر بشناسم، بیشتر رفت و آمد و سبک و سنگین کنم، اما الان نظرم عوض شده، معتقدم ارتباطات طولانی مدت خیلی هم برای ازدواج مناسب نیست. باید بگذاری که پیش بیاید و وقتی مورد مناسبی پیدا شد، باتوکل به خدا زندگی ات را شروع کنی.
    *هر دوی شما زمانی که باهم آشنا شدید،جایگاه اجتماعی شناخته شده ای داشتید، دکترسرکارات در زمینه کاری خودش، پزشک حاذق و معروفی بود و شیلا خداداد هم بازیگر شناخته شده، سنخیت و هماهنگی زمینه هایی هم که درآن معروف بودید، با یکدیگر خیلی سخت به نظر می رسد. چطور با هم در این زمینه به تفاهم رسیدید؟
    من از زمانی که ازدواج کردم، دیگر کار نکردم. کوچک ترین تحمیل نظری از طرف فرزین به من صورت نگرفته است. همین جا هم بگویم که این به خواست قلبی خودم بوده نه اینکه همسرم من را محدود کرده باشد، اصلا اینطور نیست.
    اصلا من خودم دلم خواست که کار نکنم. نه جزو شرط و شروط عقدنامه مان بوده و نه حتی در این زمینه کوچک ترین تحمیل نظری از طرف فرزین به من صورت گرفته.
    من همیشه می گفتم که وقتی ازدواج کنم، کار نمی کنم مخصوصا در سال های اول زندگی ام چون معتقدم بهتر است بیشتر به روابط شخصی با همسرم بپردازم و پایه های زندگی مشترکمان را محکم تر کنم.
    من هم ترجیحم این بود که کار نکنم تا بتوانم زندگی زناشویی ام را سامان بدهم. از طرف دیگر فرزین هم با من کنار آمد. به هرحال هنرمندان روحیه های حساس تری به نسبت بقیه آدم ها دارند و اصلا به دکترها شبیه نیستند! تا امروز هم با روحیات و اخلاق من کنار آمده. زندگی ما زندگی یک پزشک و یک هنرپیشه نیست. درخانه، ما دوتا آدمیم که می خواهیم در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی کنیم.
    *فضا و زمان کاری دکتر، كمی سخت نیست؟ ایشان باید همیشه گوش به زنگ بیمارستان باشند و احتمالا بارها پیش آمده که نصف شب مجبور شوند به بیمارستان بروند وخودشان را به یک عمل جراحی فوری برسانند.
    به هرحال نمی توانم بگویم سخت نیست. فرزین ،۶،۷ صبح از خانه بیرون می رود چون هم در دانشگاه تدریس می کند و هم در مطب و بیمارستان مشغول است. وقتی به خانه می رسد، ساعت ۱۰ شب است.
    کمی سخت است که شوهرت را اینقدر کم ببینی، اما شغل فرزین به گونه ای است که باید تمام این شرایط را پذیرفت. او پزشک است و با جان آدم ها سروکار دارد.
    اصلا من دلم نمی آید که بگویم به خانه بیا و اینقدر کار نکن. در حقیقت دیرآمدن یا نیامدن اصلا محلی از اعراب ندارد وقتی پای سلامتی یک آدم در میان است.
    من از روز اول این شرایط را می دانستم. خانواده ام هم به من در این مورد کامل توضیح داده بودند.من این شرایط را پذیرفتم و وارد زندگی شدم.
    فرزین سرکارات: در مورد ازدواج باید بدانیم که هیچ وقت همه شرایط، دقیقا آن چیزهایی نیست که ما می خواهیم. لزوما همه شرایط ایده آل نیست. ولی مهم این است که بتوانی خوبی ها و نکات مثبت طرف مقابلت را آنقدر بزرگ و خوب ببینی که از کنار نکاتی که مقبولت نیست، رد شوی.
    به هرحال اشکالاتی به واسطه شرایط و نوع کار و نوع فضا در هر رابطه ای وجود دارد، مهم این است که بتوانی همان اشکالات را با نقاط قوت بسنجی و بدانی که کفه نقاط قوت همیشه سنگین تر است.
    شیلا هم کار خیلی خیلی بزرگی کرد که برای استحکام در زندگی مان تصمیم گرفت سرکارنرود، آن هم در زمانی که در مسیر پیشرفت روزافزون قرار داشت. به هرحال ترجیح و تصمیم شیلا این بود که به جای کار، به خانواده اش بپردازد. باید نکات مثبتی وجود داشته باشد که گرفتن چنین تصمیمی را راحت تر کند.
    *مهمترین نقطه مثبتی که در یکدیگر سراغ دارید،چیست؟
    فرزین خیلی ریلکس است (می خندد).طبیعتا او به واسطه شغلش با مشکلات خیلی خیلی بزرگی در زندگی و مردم سروکار دارد، به هیمن دلیل مشکلات کوچک تر را خیلی راحت هضم می کند و همیشه خیلی ریلکس است.
    همین حس، به من آرامش می دهد و این خیلی خوب است. من این آرامش را هیچ وقت نداشتم و ندارم. من نمی گویم زندگی ما مشکلی ندارد، هر رابطه ای به هرحال در مقاطعی دچار مشکل می شود.
    دو تا خواهر و برادر هم که سال ها زیر یک سقف زندگی کرده اند، جایی با هم اختلاف نظر پیدا می کنند؛ ما هم از این اختلاف نظرها داشته ایم.
    مخصوصا اوایل ازدواجمان به هرحال زود ازدواج کرده بودیم و طبیعتا با روحیات همدیگر به طور کامل آشنا نبودیم. خدا را شکر هرچه جلوتر می رویم اخلاق هایمان بیشتر شبیه هم می شود و راحت تر در کنار هم زندگی می کنیم.
    سرکارات: ولی از نظر من ما هیچ مشکلی نداشتیم، چون من خیلی ریلکسم(می خندد). در شیلا مهمترین خصیصه، مهربانی است.مهربانی شیلا نیاز به کشف ندارد، آنقدر که زیاد و پررنگ است.
    *فرزند پسر بیشتر دوست دارید یا دختر؟
    شیلا خداداد: واقعا هیچ فرقی نمی کند. واقعا از خدا می خواهم که اگر به ما فرزندی هدیه می کند، سالم باشد. سالم باشد و خوشگل.
    فرزین سرکارات: ما قرار گذاشته ایم فرزندمان قیافه اش به مادرش برود و اخلاقش به من.(می خندد)
    *رابطه با خانواده همسرتان چطوراست؟
    شیلا خداداد: خدا را شکر که رابطه خیلی خوبی داریم. هم من آنها را خیلی دوست دارم و هم آنها من را. از طرف دیگر هر دو خانواده هم رابطه خیلی خوبی با هم دارند. فرزین خانواده خیلی خوبی دارد و من واقعا در کنار آنها احساس راحتی می کنم.
    *پس این حرف هایی که درباره مادرشوهر و مادرزن می گویند، شایعه است؟
    شیلا خداداد: درباره ما که یک افسانه است! اصلا نه خواهر شوهرم و نه مادرشوهرم و نه حرف هایی که درباره سختگیری شان زده می شود. درباره من صدق نمی کند. فرزین هم که نه برادرزن دارد و نه خواهر زن.
    فرزین سرکارات: من و شیلا هر دو یکی یکدانه ایم! البته من دو تا خواهر دارم و تک پسرم و شیلا هم که کلا همین یکی یک دانه است.
    *خانم خداداد، شما در اوقات فراغت تان چه کارهایی می کنید؟
    من در میان اطرافیانم به این معروفم که تندتند کتاب می خوانم. دائم در حال خواندن رمان هستم و خیلی به ادبیات داستانی علاقه دارم. در حوزه های دیگر مطالعه می کنم. البته علاوه بر کتاب خواندن، تلویزیون هم زیاد می بینم که البته کار خیلی خوبی نیست. به هرحال علاقه های شخصی وجود دارد که من در زمان بازیگری ام وقت نمی کردم به آنها رسیدگی کنم.
    *شما الان یک خانم خانه دار هستید، چقدر به خانه داری و مقولات آن علاقه دارید و به این فضاها عادت کرده اید؟
    (می خندد) من خیلی خانم خانه داری نیستم. خیلی هم علاقه ای به کارهای خانه ندارم. اما تلاش می کنم که یکسری کارها را خودم انجام دهم. مثلا سعی می کنم خودم آشپزی کنم تا غذای سالم داشته باشم. اصلا دوست ندارم از بیرون غذا بگیرم. متاسفانه هیچ وقت کار نظافت و…. انجام نداده ام و استعدادی ندارم و انجام نمی دهم.
    منبع: اول نيوز

  2. #2
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2010/07/06
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,834

    پیش فرض

    خودش به این خوشگلی شوهرش چه بیریخته

  3. #3
    کاربر اخراج شده
    تاریخ عضویت
    2013/03/18
    نوشته ها
    839

    پیش فرض

    نقل قول نوشته اصلی توسط GOLDEN_BOY نمایش پست ها
    خودش به این خوشگلی شوهرش چه بیریخته
    دقیقا.
    جریاناتِ زیرش واسه خالی نبودن عریضه َس


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •