نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: نصیحت های شیطان و مکر او ...

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    Icon2008 نصیحت های شیطان و مکر او ...

    تا حالا شده پیش بیاد که برای 1 کار دنیوی از به جا اوردن نماز اول وقت صرف نظر کنید ؟؟؟
    با خودتون بگین بزار فلان کار رو انجام بدم بعد نمازمو میخونم ؟؟؟
    یا اینکه خدای نکرده اصلا به خاطر انجام 1 کار به کلی فراموش کنید که نمازتون رو بخونید ؟؟؟
    برای من خیلی پیش اومده ، مخصوصا زمان امتحانات ، صدای اذان رو که میشنیدم با خودم میگفتم خدایا 10 صفحه دیگه میخونم بعد نمازمو میخونم و گاهی این 10 صفحه میرسید به 100 صفحه و من غافل از اینکه نماز اول وقتم رو از دست دادم و بعدش کلی پشیمون میشدم و عذاب وجدان میگرفتم !
    یا پیش اومده تو مهمونی اینقدر گرم صحبت و بگو و بخند شدم که وقتی برگشتم خونه تازه یادم افتاده که ای وای بر من ، یادم رفته نمازمو بخونم و سریع وضو میگرفتم و نمازم رو به جا میوردم ، اما چه فایده که دیگه لذت نماز اول وقت رو این نماز نداره ؟ چه فایده وقتی سر این نماز قضا شده دیگه روت نمیشه از خدا چیزی بخوای و حتی اینقدر شرمیگینی که روت نمیشه سرتو بگیری بالا و بگی : الهی العفو ...
    پیش اومده که به خاطر نماز قضا شده ت احساس کنی که چقدر از خودت دلگیری و روزت چقدر تلخه ؟؟؟
    برای من پیش اومده که نماز صبحم قضا شده و احساس کردم روز خوبی نیست چون نمازم قضا شده !!!
    شاید با خودتون بگین ، بروبابا ، دیگه داری شلوغش میکنی ، 1 نماز قضا شدن که دیگه این حرفا رو نداره ، مگه عمدی بوده ؟؟؟ بعدش خدا که به نماز خوندن ما احتیاجی نداره !!!
    درسته خدا به نماز خوندن ما هیچ احتیاجی نداره ، اصلا خدا از همه چیز بی نیازه ، اما تا به حال فکر کردین که ما چطوری باید حسن نیتمون رو به خدا ثابت کنیم ؟؟؟ چطوری باید به خدا ثابت کنیم دوستش داریم ؟؟؟
    با همین نماز اول وقت میتونیم حسن نیت خودمون رو به خدا ثابت کنیم ، وقتی نذاریم هیچ چیز باعث بشه که نماز اول وقتمون رو از دست بدیم و برای مهمترین کار از نمازمون نگذریم این یعنی اینکه به خدا ثابت کردی که دوستش داری و اجازه نمیدی حتی حیاتی و مهمترین کار باعث بشه تو رو از یاد پروردگارت غافل کنه
    اینجاست که روت میشه از خدا درخواست و حاجتی داشته باشی ، روت میشه سرت رو بگیری بالا و باهاش حرف بزنی و اروم بشی و ازش بخوای همه جا یار و یاورت باشه
    حالا فهمیدی چرا وقتی نماز صبحم قضا میشه احساس میکنم اون روز ، نمیتونه روز خوبی باشه برام ؟؟؟



    حالا میخوام 1 داستان قشنگ بزارم براتون شاید با خوندنش دیگه هیچوقت اجازه ندین نمازتون قضا بشه برای من که مفید بود و خوندنش خالی از لطف نیست .

  2. #2
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    ناکامی و شکست شیطان از زنی پرهیزگار در زمان حضرت عیسی (ع) ...

    در زمان حیات حضرت عیسی (ع) زنی پرهزگار و با خدا زندگی میکرد ، که در وقت نماز هرکاری که داشت رها میکرد و مشغول نماز میشد .
    روزی در حال پخت نان بود که موذن بانگ اذان داد و مردم را به نماز فراخواند . وقتی نماز میخواند ، شیطان در او وسوسه کرد و گفت : ای زن تا تو از نماز فارغ شوی ، همه ی نانهایت خواهند سوخت .
    زن در دل خود جواب داد : اگر همه ی نان ها بسوزد بهتر از ان است که در جهان اخرت تنم در اتش جهنم بسوزد وعذاب شوم .
    شیطان بار دیگر در او وسوسه کرد و گفت : ای زن ! پسر کوچکت در تنور افتاده و سوخت .
    زن با خود گفت اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال نماز باشم و پسرم در اتش تنور بسوزد ، من به خواست خدا راضی و خوشنودم و نمازم را ترک نمیکنم و اگر خدا بخواهد ، خودش او را از سوختن نجات میدهد .
    در این حال شوهرش از راه رسید و و زنش را مشغول نماز دید و مشاهده کرد که نانها در تنور پخته شده است اما نسوخته است و فرزندش میان اتش در حال بازی میباشد و به امر خداوند متعال اتش هیچ اثری در او نداشته است .
    وقتی که زن نمازش را خواند ، شوهرش دست او را گرفت و کنار تنور برد و گفت : به داخل تنور نگاه کن !
    او نگاه کرد و دید فرزندش سالم و سلامت است و هم نان هایش پخته شده ، بدون ان که سوخته باشند . زن فورا سجده ی شکر به جای اورد و خدا را سپاس گزارد .
    شوهر فرزندش را برداشت و نزد حضرت عیسی (ع) برد ، و داستانش را برای حضرت تعریف کرد .
    حضرت فرمود : ای مرد ! برو و از همسرت بپرس که چه کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته است که به این مرتبه ی معنوی رسیده است .
    شوهر امد و از زنش این سوال را نمود ، زنش گفت : من با خدایم عهد بسته ام تا چند عمل نیک را انجام دهم که انها عبارتند از :
    1 - همیشه کار اخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم .
    2 - همیشه و در همه حال با وضو باشم .
    3 - همیشه نمازهایم را در اول وقت بخوانم .
    4 - اگر کسی بر من ستم کرد و دشنامم داد ، کینه ی او را به دل نگیرم و ان را به خدا واگذار کنم .
    5 - در کارهای خود به خواست الهی راضی باشم .
    6 - گدا را از در خانه ام ناامید برنگردانم .
    (دوستان از خود تعریف نباشه منم سر این مورد حساسم وقتی نیازمندی میاد در خونه مون اگر خودم باشم نمیذارم دست خالی بره گناه داره ، همش خودم رو میزارم جاش که خدای نکرده اگر من جاش بودم چقدر دلم میشکست اگر از کسی درخواست کمک میکردم اما طرف دست خالی ردم میکرد ، دوستان نیازمندی رو از در خونتون رد نکنید دلش میشکنه بهش احترام بزارین و بی منت نیازش رو تا جایی که میتونید برطرف کنید .)
    تا توانی دلی به دست اور دل شکستن هنر نمیباشد
    7 - نماز شب را ترک نکنم .
    حضرت عیسی (ع) پس از شنیدن این موارد فرمود : اگر این زن ، مرد بود پیامبری الهی میشد ، چون او کارهای پیامبران را انجام میدهد و شیطان قادر به فریبش نیست .
    خدای مهربان ! ای الرحم الراحمین ! کمک کن ما هم بتوانیم این 7 مورد را در زندگی خود به جا بیاوریم تا در نزد تو از پرهیزگاران باشیم .
    الهی امین ...

  3. #3
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    آنشب زمین هوای بهشتی دوباره داشت







    آغوش آسمان به بغل ماهپاره داشت
    چشمان ابر روی زمین را گرفته بود
    هر قطره با خودش سبدی پرستاره داشت
    دست ملک قصیده ای از نور می نوشت
    واژه به واژه حرف غزل استعاره داشت
    باز عطر سیب و بوی بهار و شمیم یاس
    بر بارش دوباره كوثر اشاره داشت
    این بار حق به دامن موسی عطا نمود
    آن كوثری كه بال ملك گاهواره داشت
    این سیب سرخ سیب بهشت پیمبر است
    این دختر یگانه موسی بن جعفر است
    مثل بهار بود هوای رسیدنت
    باران چكید از رد پای رسیدنت
    در پشت درب خانه تان جمع میشوند
    خیل فرشتگان كه برای رسیدنت
    آماده اند از طرف ذات كردگار
    خود را فدا كنند فدای رسیدنت
    خاك بهشت بهر قدمگاه تو كم است
    آغوش نجمه بود سرای رسیدنت
    قلب برادرت ز تب شوق آب شد
    در التهاب ثانیه های رسیدنت
    در چشم خویش ذوق خدا را نگاه کن
    گلخنده امام رضا را نگاه کن
    از آن زمان كه خواهر سلطان ما شدی
    بانو ، شما ملیكة ایران ما شدی
    از آسمان وجود تو بر ما نزول كرد
    تا كوثر دوباره قرآن ما شدی
    منت گذاشت بر سر ما ناز مقدمت
    وقتی كه آمدی تو و مهمان ما شدی
    با هر قدم به سینه ما جا گرفته ای
    یعنی تو صاحب دل ما جان ما شدی
    بانی خیر و بركت این خطه گشته ای
    وقتی نسیم سبز بیابان ما شدی
    یعنی فقط نه جزء محبان حیدریم
    «از شیعیان كشور موسی بن جعفریم»
    وقتی تویی كه آینه ذات كوثری
    زیبد به خادمان حریمت پیمبری
    عصمت به پای عصمت تو سجده می كند
    معصومه ای و عصمت كبرای دیگری
    ای زینبی كه عالمه بی معلمی
    زین رو كنی به شهر خودت علم پروری
    ما هرچقدر شعر و غزل نذرتان كنیم
    تو بازهم از آنچه كه گفتیم برتری
    بی تو كمیت محشریان لنگ می شود
    یك وقت اگر كه روی به محشر نیاوری
    زهرا شدی و شمس فروزان شیعه ای
    زهرا شدی و روز قیامت شفیعه ای
    خود ظلمتیم ، اگرچه سپیدیم با شما
    یأسیم اگر ، سراسر امیدیم با شما
    مست اجابتند دعاها کنارتان
    ما حاجت نداده ندیدیم با شما
    وقتی حدیث ها تو را حرف می زنند
    جز وصف فاطمه نشنیدیم با شما
    در قاب عکس خالی آن قبر گمشده
    تصویری از بهشت کشیدیم با شما
    پس آمدیم و زائر آن بی نشان شدیم
    یعنی که تا مدینه رسیدیم باشما
    امشب كه عشق می پرد از كنج سینه ام
    در محضر تو زائر شهر مدینه ام

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •