رسام ارژنگی؛ نقاش جنجالی دوران قاجاریه و پهلوی





تندیس رسّام ارژنگی
داریوش اسدی كیارس
در آستانه دری ‌تنگ و در میان لولا‌ی سنّت و تجدد (در هزاروسیصد هجری شمسی) وقتی دیگر فكاهی‌نویسان مشروطه زمینه را برای انتقاد اجتماعی فراهم كرده بودند، میرزاابراهیم‌خان ناهید با همیاری نقاشان و طراحانی كه به روحیه جدید هنر اروپا آشنا شده بودند، اولین روزنامه كاریكاتور ایران را منتشر كرد.

پیش از به كار گماشتن نقاشان به كاریكاتورسازی در این روزنامه، نقاشان تهران تقریباً دو دسته بیشتر نبودند. عده‌ای یا سرگرم تذهیب، یا سرگرم حاشیه‌كشی یا مصورسازی دیوان خیام و دیوان باباطاهر؛ و دسته‌ای دیگر پردازنده چهره دولت‌مردان قاجاری بودند.
مدیر آگاه این روزنامه، به واسطه حضور یكی از اعضای خاندان ارژنگی‌های تبریز، كه حال از مسكو به تهران آمده بود و شهره او در كاریكاتورسازی‌های مجلا‌ت تُرك به مطبوعات پایتخت نیز رسیده بود و عباس نام داشت، در تهران توانست تحول عجیبی در صفحه‌بندی، گراورسازی و كاریكاتورهای كنایه‌ساز، به وجود بیاورد. هرچند همچون سرنوشت هر روزنامه یا مجله فكاهی، كه نمی‌خنداند، بلكه دهان را تلخ می‌كند، به مزاق دولتیان تلخ آمد و به علت كاریكاتورهای عباس و مطالبی نیش‌دار چندین مرتبه توقیف و سرانجام در 1309، توسط عاملین دولت دفتر روزنامه به آتش كشیده و كاملا‌ً خاكستر شد


1. عباس رسّام ارژنگی، در 1271، در خانواده‌ای كه نسبت آن به میرك (نقاش بزرگ عهد صفوی) می‌رسید، در تبریز به دنیا آمد. نیاكان او همه نقاش و رسام فرش و، خانواده‌ای كه او در آن متولد شده بود، همه مصور بودند.
پدر، وی را به مدرسه میرزاحسن‌خان رشدیه فرستاد و بعدتر كه رشدیه به علت مختلط كردن مدرسه مورد تكفیر قرار گرفت و مدرسه‌اش منحل و خود فراری شد، به مدرسه پرورش نقل كلا‌س كرد.
این مدرسه، كه یكی از معروف‌ترین مدارس شهر تبریز بود، به مدیریت میرزارضا صحاف‌زاده2
اداره می‌شد و هم او بود كه وقتی پنجه استادانه عباس را در حین ترسیم طرح‌ها دید، به او آموخت كه باید برای ادامه تحصیل به تركیه یا روسیه (كشورهایی كه در آن دوره برای تحصیل معمول بود) برود تا در این دوره اختناق در جنگ‌های خیابانی تبریز تلف نشود.

او از پی نصایح معلم خود، پس از مرگ پدر، هجده‌ساله بود كه در 1289، برای آموزش علمی نقاشی جدید و طراحی به تفلیس رفت.

از همین تاریخ تا پنج سال بعد تابلوهایی از او در تفلیس دیده‌اند. در همین دوره است كه با امضای عباس‌الحسینی، در مهم‌ترین مطبوعات تفلیس، طرح‌ها و كاریكاتورهایی می‌كشد. او از این شهر جهت اخذ مدرك لیسانس به دانشگاه مسكو رفت، اما با شروع جنگ جهانی اول، بدون گرفتن مدرك، به ایران بازگشت. ارژنگی به محض ورود به تهران اولین نگارخانه پایتخت را در خیابان فردوسی تأسیس كرد. بعد از قضایای روزنامه ناهید، كاریكاتور را كنار نهاد و كلا‌س آموزش نقاشی و مینیاتور گذاشت. در این دوره شعر گفت، داستان نوشت، پیكره‌سازی كرد و یك دهه بعد مهم‌ترین مینیاتوریست زنده ایرانی لقب گرفت.

در دهه نخستین این قرن، نگارستان ارژنگی از مهم‌ترین مجامع روشنگری، هنری و ادبی تهران بود. به شواهد نامه‌های بجا مانده از نیما یوشیج، از هر نقطه ایران كه نامه‌ای فرستاده می‌شد، كافی بود، روی پاكت آن بنویسند: تهران، نگارستان ارژنگی!


مصاحبت و دوستی عمیق با شاعر آزادی‌خواه شهید، میرزاده عشقی، رفت‌وآمد با عارف، محمدضیاء هشترودی، علی صادقی و سعید نفیسی، حضور قمرالملوك وزیری در نگارستان ارژنگی جهت دیدار گه گاهی تابلوهایی كه به نمایش گذاشته می‌شد، حضور رفیع حالتی (از مهم‌ترین معلمان هنری دهه اول و دهه دوم قرن و بازیگر مشهور نمایش‌های گراند هتل) و مهم‌تر از همه، رفاقت با نیما یوشیج، روستازاده‌ای كه كارد به كمر می‌بست و در مجامع غزل‌خوان اشعار تازه می‌خواند و به عنوان مدرن‌ترین شاعر زمانه مورد تكفیر مجامع ادبی و مطبوعات زمانه بود، آتلیه او را جایی مهم و خود وی را از جمله مهم‌ترین نقاشان نسل جدید كرده بود!

او در دهه اول این قرن، از عارف قزوینی دعوت می‌كند، به عنوان مهم‌ترین تصنیف‌ساز و شاعر مردمی، به نگارستان بیاید تا مجسمه او را بسازد. تك‌چهره‌ای از نیما یوشیج می‌كشد و به شخصیت تثبیت‌نشده وی ارج می‌نهد و برای اولین بار در آتلیه خود نگاه نقاشان فرنگی را با ذهنیت كمال‌الملكی تلفیق می‌كند و روشی جدید در مینیاتورسازی (بر محور خارج شدن از خیالی‌سازی) را به شاگردان جوان تعلیم می‌دهد.

نیما یوشیج،
در نامه سال 1303، می‌گوید: “دوستی و مصاحبه‌ تو در من اثرات جذابی بجا گذاشته است كه از خاطر محو شدنی نیست، و من شوق غریبی به تماشای نقاشی پیدا كرده‌ام3.” بعدتر، در جهت تأكید این كه زمانی او از مهم‌ترین كاریكاتوریست‌های زمانه خود بوده است، می‌گوید: “هر وقت كه كاریكاتورهای بعضی مطبوعات تُرك مثل ملا‌نصرالدین را می‌بینم، باز به یاد شما می‌آیم كه شما هم در این روزنامه یك وقت كاریكاتور می‌ساختید4.” نیما یوشیج به عنوان تئوریسین شعر جدید فارسی بعدتر در بیانیه خود (كه بین سال‌های 1318 و 1319 در مجله موسیقی می‌نویسد) بر این قضیه مُصّر می‌شود كه به واسطه حضور كسانی نظیر ارژنگی در نقاشی بعد از مشروطه، جنبش نوگرایی پیش از این كه در شعر اتفاق بیفتد، در نقاشی به وجود آمده بوده و این تحلیل نشان می‌دهد كه تا نیمه دهه دوم این قرن ارژنگی نوگراترین نقاش در میان مینیاتوریست‌های كهن‌الگو بوده است، خصوصاً وقتی می‌گوید: “آب‌ورنگ‌كاری‌های رسام ارژنگی و پرده‌های روغنی او و میرمصور ارژنگی نمونه‌های نوین و استادانه ذوق و احساسات ما در نقاشی محسوب می‌شوند- در صورتی ‌كه ادبیات ما، با وجودی‌ كه از این دو رشته هنر، به واسطه خواص خود، با مطالب فكری زودتر آشنا شده و راه دقیق‌تر برای تحول خود می‌توانست به دست بیاورد، تحول آهسته و ضعیف را دریافته و مخصوصاً در شعر خیلی بااحتیاط و ملا‌یم جلو رفته است5.”

در كار ارژنگی چه تحولا‌تی نسبت به نقاشان پیش از او به وجود آمده كه همه روشنفكران تهران، از رشید یاسمی تا نیما یوشیج و از ملك‌الشعرا بهار تا سعید نفیسی؛ متفقاً بر این قول‌اند كه او شروع‌كننده نقاشی جدید فارسی است؟!

اولین مشخصه مینیاتورهای ارژنگی دوری از پندارگرایی است. اجرا در مینیاتورهای او دیگر با پیش‌خط (پیش‌طرح) نیست؛ یعنی دیگر ابتدا طرح كشیده نمی‌شود تا بعد رنگ در میان خطوط قرار گیرد،‌ بلكه بدون زیرزمینه، با حمایت مستقیم رنگ، تابلو ساخته می‌شود. این طرز اجرا از اولین پیامدهای نقاشی غرب در میان نقاشان ایرانی بود و احتمالا‌ً از همین مهم كم‌كم خطوط پیش‌طرح برچیده و رنگ جدا از خوش‌نماسازی، در تابلو كاركرد خط مرزی و كناره‌نمایی پیدا می‌كند. او پیرو تخصص پدر خود از یك نوع نظام ژرفانمایی دلبخواهی استفاده می‌كند و دیگر بَدَویگری در مینیاتورهای قدیم را كنار می‌گذارد. اولین كسی است در میان مینیاتورسازان كه با خوش‌فكری به جامه‌پردازی (طرز پرداخت چین‌وشكن پارچه كه از تخصص‌های سبك قاجاری است) دقت نمی‌كند. حین تصویرسازی از جنگ‌ها یا مبدل كردن شعر شاعران در تابلو مینیاتوری، به جای استفاده از جغرافیای زیستی از جغرافیای كاربردی استفاده می‌كند؛ یعنی در تابلو یعقوب لیث، چهره یعقوب بسیار طبیعی و حالا‌ت صورت معاصر (غیر قاجاری) است. دشت و زمینه این اثر نیز همچون مینیاتورهای قدیم دیگر یك دشت فرضی و لا‌مكانی نیست، بلكه از جنبه زمین‌شناسی جدید با همان پوشش‌های گیاهی و تپه‌های انتهای تابلو، یك دشت سیلا‌بی را نشان می‌دهد. تأكید می‌شود كه خاروخاشاك به غایت طبیعی و خاك دیگر همان زمینه خیالی مینیاتورهای قدیم نیست. او پس از خط‌سازی برای بُته‌خارهای پایین تابلو، با نوعی نم‌گیری، دسته‌های خار را جهت نمایاندن صحنه كارزار، با قلوه‌سنگ‌ها هم‌شكل و، در حقیقت، نوعی فاصله‌گذاری به وجود آورده است. دقیقاً بُته‌های خار و قلوه‌سنگ‌ها تا زیر شكم اسب یعقوب كشیده شده و بعدتر‌، زمین هموار و صاف است تا به وسیله این فاصله‌گذاری، جنگجویان در پس تصویر، در یك دورنما لشكری عیان‌تر جلوه‌گر شوند؛ یعنی با كشیدن و سپس جلوه دادن چند هرزه‌سنگ، به دورنمای صحنه جنگ، عمق، شكوه و صدایی حماسی بخشیده است.


در مینیاتورهای دیگر او، گل‌ها و درخت‌هایی كه امروزه نایاب شده‌اند (حتا در تابلوهای او از اشعار خیام و حافظ) چیزی دیده نمی‌شود. تلا‌ش دارد، همه چیز واقعی (غیر خیالی) و امروزی نشان داده شود. از جنبه شمایل‌نگاری نیز تلا‌ش دارد، صورت و چهره را به شدت امروزی كند. حتا بعید نمی‌بیند كه ریش رستم در شاهنامه را به جای دوشاخی به صورت امروزی و به اصطلا‌ح ریش‌ توپی بكشد!

از رسام ارژنگی بالغ بر دوهزار تابلو نقاشی، مینیاتور، سیاه‌قلم، طرح، پیكره، كاریكاتور و تندیس بر جا مانده و به همان علت كه اولین نگارستان و محل فروش آثار هنری را در پایتخت تأسیس كرده بود، بیشتر از این كه در محل حفظ آثار ملی، كارهایش محفوظ بماند، در آرشیو‌های خصوصی و خانه خریداران و دوستان او، مانده است. با این حال، تابلوهای باشكوهی نظیر نادرشاه، تصویر دختر دلربای ایرانی، نبرد یعقوب با سپاه خلیفه عباسی، كورش بزرگ، بهرام گور، نبرد رستم‌وسهراب و ده‌ها تابلو معروف دیگر امروزه از او، در كتاب‌هایی كه درباره هنر و نقاشی ایران نوشته شده است، دیده می‌شود.
اهمیت او در میان تجددطلبانی كه از میان سنت‌گرایان برخاسته‌اند، از دیگر هم‌نسلا‌ن خود بیشتر است. وی اولین نقاشی است كه از روشنفكران، ادبا و هنرمندان بعد از مشروطه و ابتدای دوره پهلوی طرح‌ونقش كشیده است. اولین بار چهره نیما یوشیج در كنار شعر ناقوس در روزنامه پولا‌د به دست او رسم شد. اولین كسی است كه به علت تحول در عالم مینیاتور و نقاشی قدیم ایرانی در 1309، از كشور بلژیك دیپلم افتخار و مدال گرفت. اولین كسی است از میان نقاشان كه مقالا‌تی مبتنی بر بینش علمی درباره نقاشی كسانی نظیر میرك، رضا تبریزی و بهزاد در روزنامه‌های دهه آغازین این قرن نوشت. اولین كسی است در میان نقاشان مینیاتوریست، كه نظیر نقاشان فرنگی در 1307، كتابی را به صورت كاتالوگی از آثار خود، به چاپ رساند.6 اولین كسی است كه چاپی معقول از رباعیات خیام را با تابلوهایی جدید، در 1315، در مؤسسه خاور، در تهران منتشر می‌كند.


او جدا از تأسیس نخستین نگارستان (نگارخانه امروزی)، از پی استخدام در وزارت فرهنگ (آموزش‌وپرورش) تلا‌ش‌هایی نیز جهت آموزش هنر و نقاشی در مدارس جدید انجام می‌دهد.
در 1317، اولین هنرستان صنایع مستظرفه را در تبریز بنیان می‌نهد و پنج سال مدیر این مدرسه می‌شود. در همین ایام است كه نوجوانی به نام بیوك احمری (متولد 1299) را در مدرسه خود كشف می‌كند و از پی آموزش و بعدتر حمایت از او، وی از مهم‌ترین مینیاتوریست‌های بعد از ارژنگی می‌شود. در همین مدرسه است كه از پی آموزش‌های رسام ارژنگی و برادر او، میرمصور، نسل جدید طراحان فرش تبریز پدیدار می‌شود. احمد عماد (متولد 1287) و میرزاتقی خیابانی (متولد 1287) از جمله این كسان‌اند. در این مدرسه، مطابق با مدرسه صنایع مستظرفه تهران، به شاگردان تذهیب، مینیاتور و آناتومی می‌آموزند و، در حقیقت، جانی تازه (همچون روحی كه رشدیه به تن نوجوانان تبریز دمیده بود) را مجدداً به قالب تبریزیان می‌آورند!
ارژنگی در 1322، مجدداً به پایتخت بازمی‌گردد و سه سال بعد برای نخستین بار در ایران اقدام به طراحی و چاپ الگوهای نقاشی، برای آموزش نقاشی به دانش‌آموزان ابتدایی، می‌كند7. كاری جدید كه تا آن ‌سال در ایران معمول نبود.

او كه در 1312، پروفسور داوید اسمیت، خاورشناس امریكایی را در نگارستان خود دیده بود و تحسین‌ها از زبان او شنیده بود، به خواسته و دعوت این مستشرق (كه چندین سخنرانی مهم هنری تا دهه 30 در ایران داشت و در آن دوره بسیار مشهور شده بود) رباعیات خیام را در تابلوهایی بزرگ به تصویر كشید و بعدتر این پروفسور، كتابی از این آثار را با اشعار خیام در امریكا منتشر كرد.
از ارژنگی چندین تابلو از تصاویر حماسه فردوسی در شاهنامه چاپ خاور و شاهنامه نوبخت نیز برجا مانده است. او هرچند معروف بود، مهجور بود. حجب‌وحیا پرده‌ای ساخته بود و این پرده را نمی‌خواست، كسی كنار بزند. ثمره سی سال شاعری‌اش را در 1333، در دیوان ارژنگی منتشر كرد. اشعار مستحكم و قوی و مبتنی بر عروض و حال‌‌وهوای قدیم كه بیشتر انتظار می‌رفت، از یك آزادی‌خواه و مبارزه‌جو باشد تا یك شاعر تنها و عُزلت‌نشین: مرا تُرك- تو را تاتار می‌خوانند دشمن‌ها / در این روز سیه‌آواز- هم‌آهنگ باید كرد / جدایی در میان ملت ایران بیندازند/ خردمندا بسی پرهیز از نیرنگ باید كرد / فروشد هر كه میهن را به سیم‌وزر- به بیگانه/ سر او را به سان مار زیر سنگ باید كرد / نگردد دامن فرزند آذربایجان ننگین/ ز بهر نام پاك خود فراز از ننگ باید كرد/ چه تبریزی، چه تهرانی، چه شیرازی، چه كرمانی/ همه بر پیكر خود جامه یك‌رنگ باید كرد8 ...
ارژنگی در دهه 20 و در تهران نیز جزو بهترین معلمان نقاشی در دبیرستان دارالفنون بود. در سال تحصیلی 1326-27، نام او و مصطفی نجمی جزو معلمین نقاشی در دارالفنون دیده می‌شود9.
زندگی پُرثمر او اما دستخوش ناملا‌یمت‌هایی شد كه بعدتر وی را منزوی و سپس به دور از اغیار كرد.


رسام ارژنگی، طراح، نقاش، تصویرساز كتاب، چهره‌پرداز، تندیس‌ساز و كاریكاتوریست جنجالی اواخر دوره قاجار و ابتدای حكومت پهلوی، اما دیگر در اواخر دهه 30، كه جنبش نوگرایی به ایران هجوم آورده بود، هنرمندی قدیمی و كهنه‌گرا تلقی شد و بعدتر در میان آرتیست‌هایی كه از بوزار پاریس آمده بودند و به طور كلی سنت‌ را وابسته به قدیم و تنها چیزی قشنگ می‌دانستند، بی‌چهره و فراموش شد10.

اما دو حادثه غریب در انزواطلبی او بی‌تأثیر نبود. در 1340، فرهاد ارژنگی- پسر او- (و یكی از موسیقی‌دانان و نقاشان ماهر) در بیست‌ودوسالگی به خاطر مصمومیت (مرگ مشكوك) می‌میرد، در حالی كه فرهاد شیرخواره بود كه پسر بزرگ او بهزاد نیز، كه در دانشكده فنی تحصیل می‌كرد، در حین مأموریت، در دریای مازندران، غرق می‌شود. كمی بعدتر همسر او نیز درمی‌گذرد و از آن پس هر چه شعر از او بر جا ماند، التیام درد و همه در فراغ فرهاد بود. بعدتر از این خاندان كم‌نظیر همان ارژنگی چهره شد كه او نیز از پی الهاماتی اشراقی تمایلا‌تی عرفانی یافت و بعدتر خودخواسته به حاشیه رفت11.

رسام ارژنگی تا قبل از دهه 30، نگارشاتی در هنر نقاشی داشت كه قابل اهمیت و تأمل بودند. در 1321، در اعتراض به نسل جدید، می‌گوید: “برخی از نقاشان، كه در نقاشی طبیعی كار نكرده و از آن بهره‌ای ندارند، تجاهل می‌نمایند كه مینیاتور ربطی به نقاشی طبیعی ندارد و پاره‌ای سخنان سست‌وبی‌بنیان نیز به هم می‌بافند و برای مینیاتور یك برنامه ویژه قائل می‌شوند كه اسب را چه شكل و كره را چه طور و درخت را چه جور باید نقش نمود. این سخنان ناشی از آن است كه آنها نقاشی درست نمی‌توانند [كشید] و دست‌شان خو گرفته به چیزهای بی‌تناسب و غلط ]است] و می‌خواهند عیب كار خود را با یك جمله مهمل (من كه مینیاتور ساخته‌ام) بپوشانند، در صورتی ‌كه مینیاتور جز تقلید طبیعت چیز دیگر نیست و هیچ ‌گونه برنامه نداشته است12...”
نگاه تأثیرگذار او اما در تاریخ تحول مینیاتورهای ایرانی همیشه به یاد خواهد ماند. در دوره او، جدا از خود وی، تنها می‌توان از بهزاد و بیوك به عنوان مهم‌ترین مینیاتورسازان زمانه نام برد. هنر مینیاتور حركتی لا‌ك‌پشت‌وار داشت و نتوانست در میان نیازمندی‌های جهان معاصر، بتازد. تحولا‌تی كه در برشی كوتاه قابل عنوان‌اند: بر خلا‌ف مینیاتورهای قدیم، كه از سیم برای فلق و شفق آسمان به كار برده‌اند، در دوره جدیدتر و در كار رضا عباسی آب رنگ به صورت آبی پاشیده شده است. ارژنگی و امثال او تحول دیگر را در كار شیخ عباسی دیده‌اند؛ چون كه شیخ عباسی، علا‌وه بر آن كه آب را آبی كرد، كف و موج هم به آن افزود، و برای اولین بار در جهان مینیاتور، هم او بود كه در آسمان ابرهای سرخ و زرد و بنفش كشید ...
عباس رسام ارژنگی با عمری طولا‌نی، آسمان كوتاهی داشت، همچون آسمان مینیاتورهای شیخ عباسی. وقتی كه سحرگاه روز 3 مرداد 1354 داشت می‌مرد، به مناسبت این كه پنجاه سال از عمر اعلا‌میه سوررئالیست‌ها گذشته است، مجلا‌ت پایتخت در تدارك ویژه‌نامه‌هایی به نام كلید‌های فهم سوررئالیسم بودند.


پی‌نوشت
1- روزنامه‌های سال 1309، همه صفحه‌ای اختصاص داده‌اند به یك آتش‌سوزی در خیابان لا‌له‌زار، كوچه امین‌السلطان، در یك بعد از ظهر جمعه، و این مكان دفتر روزنامه ناهید بود. بعد از این حادثه میرزاابراهیم‌خان ناهید چیزنویسی را برای همیشه ترك كرد.
2- میرزارضا صحاف‌زاده، پس از این كه به علت فشار استبداد و در میانه جنگ‌های مشروطه نتوانست به كار ادامه دهد و مدرسه او را منحل كردند، خود به تركیه مهاجرت كرد و بعدها به پروفسور رضا پرورش معروف گردید.
3- مجموعه كامل نامه‌های نیما یوشیج، گردآوردی سیروس طاهباز، 1376، نشر علم، چاپ سوم، ص113.
4- همان، ص 471.
5- ارزش احساسات، نیمایوشیج، حواشی از دكتر جنتی عطایی، چاپ صفی‌علیشاه، خرداد 1335، صص130 و 131.
6- فهرست پرده‌های نخستین نمایش نقاشی، ارژنگی، تهران 1307، حبیبی، بدون ناشر، 27ص، مصور.
7- سپاسگزارم از عباس مشهدی‌زاده كه در یك گفت‌وگوی تلفنی این مهم را یادآوری كرد!
8- به نقل از سال‌نامه آریا،‌1321، قطع جیبی، ص 272.
9- نگاه كنید به: سال‌نامه دارالفنون، تهران، فروردین 1327. اصل كتاب با این مشخصات منتشر شده: دیوان رسام ارژنگی، بدون ناشر، 1333، قطع وزیری، 216 صفحه.
10- او در مقاله كوتاهی به نام هنر نقاشی را دریابید، كه درباره بی‌ینال اول تهران بود و در مجله سخن (تیر 1337، ص385) چاپ شد، آخرین تیر كمان خود را به سوی دیوار عظیم مدرنیسم رها كرد، اما بی‌صدا پس نشست!
11- قسمتی از این اشعار سوزناك و هجرانی در كتاب: زندگی بیست‌ودوساله فرهاد ارژنگی، نوشته هما ارژنگی (هجده‌ساله)، 1340، كانون فرهنگی نادر، به چاپ رسید.
12- مقاله مینیاتور و نقاشی، سال‌نامه آریا، 1321، ص 105.