این واقعه به 500 سال قبل از مسیح میرسد که یهودیان برای آزادی قوم خود از اسارتگاه های بابل در زمان پادشاهی بخت النصر ,یک قوم وحشی اطراف کوههای قفقاز با سرکردگی کوروش را اجیر نموده تا بر بابلیان بتازد تا کوروش را درخور مقام والایی برای خود ببینند.
کوروش پرستان و کسانی که هنوز به آن گمان واهی واقف اند که کوروش در ایران حکومت میکرده بدانند که اساسا چرا«قوم سختگير يهود» كه به تصريح تورات موجوديت هيچ غير يهودي را به چيزي در حساب نمي‌آورد و هيچ غير يهودي را در آيين و مسلك خود نمي‌پذيرد، حاضر شده است تا چنان مقام شامخي را در حد «مسيح خداوند» به كوروش ببخشد؟! آيا كوروش چه خدمت گران بهايي به يهوه و قوم يهود نموده است كه اينان حاضر شده‌اند او را به مقام پيامبري رسانده و آن چنان وي را تقديس كنند و از آن مهمتر «يهوه» خداي يهود حاضر شده است تا با كوروش به صورت مستقيم صحبت نمايد؟ اهميت طرح اين سوالات آنگاه فزوني مي‌يابد كه توجه كنيم «يهوه» خداي يهود در هيچ كجا جز با ستايش و احترام با كوروش سخن نمي‌گويد در حالي كه حضرت موسي، پيامبر خود را به دفعات مورد عتاب و توبيخ قرار مي‌دهد و در نهايت هم او را از ديدار «ارض موعود» محروم كرده و پيش از ورود موسي به سرزمين فلسطين، مرگ را به سراغ او مي‌فرستد!
بنابراين معقول است بينديشيم آن كوروشي كه مقام‌اش در تورات و نزد يهوه حتي از موسي، پيامبر خدا نيز بالاتر و عزيزتر است، قاعدتا مي‌بايد خدمت بزرگ و بي‌نظيري به قوم يهود كرده باشد و همين خدمت ويژه و انحصاري او به يهوديان است كه باعث شده تا تورات كوروش را به عنوان ناجي و آورنده ی آزادي و رهايي و رفاه و آسايش و نيك بختي (البته براي يهوديان) معرفي نمايد و بعد از تورات، مورخان معاصر يهود نيز در لباس ايران شناس و شرق شناس،كوروش را به عنوان نخستين «منادي حقوق بشر در جهان» و فردي با تسامح مذهبي و انسان دوست و تمدن آفرين و كبير و... از گمنامي در آورده و او را در سراسر جهان و به ويژه در ذهن ايرانيان معروف و مقدس سازند!

اين مسئله مي‌تواند توضيح دهد كه چرا تاكنون محققان حوزه ايران شناسي غربي و دنباله روهاي داخلي آنان قصه‌ها و افسانه‌هاي هر دودت خیالی و ذيل نويسان او را مبنا و سرچشمه اصلي و نخستين نگارش تاريخ هخامنشيان و كوروش قرار دادند و چرا تاكنون «بافته‌هاي» بي‌سند تاريخ هرودوت را به عنوان مهمترين و اصلي‌ترين منبع تاريخ امپراتوري ماد- كه در حقيقت از سوي هرودوت و در جهت تدارك خاستگاهي براي قدرت گيري سريع هخامنشيان ساخته و پرداخته شده است- معرفي كردند آن هم در شرايطي كه پس از گذشت ده‌ها سال از آغاز فعاليت‌هاي باستان شناسي در ايران هنوز حفاري‌هاي مناطق غرب و شمال غرب ايران نتوانسته‌ است حتي يك كاسه سفالي ساده را كه انتساب آن به هخامنشیان قطعي باشد، به دست دهد و يا اثري ولو ناچيز را از آن امپراتوري عريض و طويل كشف نمايد