«پناه من کیست …؟»
من زاده شدم به عشق مادر
پرورده شدم به عشق مادر
در دامن او شدم چنین نور
پیوسته شدم به عشق مادر
بوی تن او بهار هر فصل
بشکفته شدم به عشق مادر
تعلیم نمودیم بیاموز
وارسته شدم به عشق مادر
از رنج زمان عبور دادی
نی خسته شدم به عشق مادر
آموخت مرا صبور باشم
دل بسته شدم به عشق مادر
هر ملک به زیر پای مادر
گل دسته شدم به عشق مادر
چون داد مرا ز شیره جان
لب بسته شدم به عشق مادر
در ساحل قلب بی کرانش
وابسته شدم به عشق مادر
او رفت و سکوت من فرو ریخت
_________________________________________
مادر

مادر است چشم و چـــــراغ زندگی
مادر است سرچشــــــمه آزادگی


مادر است تصویر عشق و عاشقان
مادر است نقـــــــــش بلند جاودان

مادر است مقصــود هست و بود ما
مادر است بالاترین موجــــــــودِ ما

مادر است آمـــــــــــــوزگار معرفت
مادر است یک عالمـــی از موهبت

مادر است در مهــــــربانی بی مثل
مادر است مهــر و وفایش یک بغل

مادر است خورشید در کون و مکان
مادر است بی جـــوره در دور زمان

مادر است زن، مادر است حـور خدا
مادر است آییـــــــــــنه ی نور خدا

مادر است یک ساحــــل سبز نجات
مادر است سرچشمه ی آب حیات

مادر است آری خــــــــداوند بهشت
مادر است آینــــده ساز سرنوشت

مادر است تکـــــــواژه ی یاس غزل
مادر است تصــــویر احساس غزل

نام مـــادر باد "سائس" تا ابد!
وز خــــــدا بر او درود بی عدد
_____________________________________
مادرم ای بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم ای عطر ناب زندگی
مادرم ای شعله ی بخشندگی
مادرم ای حوری هفت آسمان
مادرم ای نام خوب و جاودان
مادرم ای حس خوب عاشقی
مادرم خوش تر زعطر رازقی
مادرم ای مایه آرامشم
مادرم ای واژه ی آسایشم
مادرم ای جاودان در قلب من
مادرم ای صاحب این جسم و تن
مادرم می خواهمت تا فصل دور
مادرم پاینده باشی پر غرور
مادرم روزت مبارک ناز من
مادرم تنها تویی آواز من
_____________________________________________
تاج از فرق فلک برداشتن ،
جاودان آن تاج بر سرداشتن :
در بهشت آرزو ره یافتن،
هر نفس شهدی به ساغر داشتن،
روز در انواع نعمت ها و ناز،
شب بتی چون ماه در بر داشتن ،
صبح از بام جهان چون آفتاب ،
روی گیتی را منور داشتن ،
شامگه چون ماه رویا آفرین،
ناز بر افلاک اختر داشتن،
چون صبا در مزرع سبز فلک،
بال در بال کبوتر داشتن،
حشمت و جاه سلیمانی یافتن،
شوکت و فر سکندر داشتن ،
تا ابد در اوج قدرت زیستن،
ملک هستی را مسخر داشتن،
برتو ارزانی که ما را خوش تر است :
لذت یک لحظه "مادر" داشتن !
____________________________________________