نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: نادر شاه افشار

  1. #1

    Thumb نادر شاه افشار


    نادر شاه افشار ، پسر امام قلی پوستين دوز در سال ۱۶۸۸ در ایل افشار در کبهان ایران به دنیا آمد . اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگی است که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایه‌های سلسله صفوی را بنیاد گذاردند. تعداد بسیاری از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.
    واژه افشار به معنی چابک و علاقه‌مند به شکار است. وازه افشار از ایل افشرانلو یا هفت شرانلو گرفته شده است که این ایل به همین نام هنوز در شمال خراسان زندگی میکنند.

    اسم اصلی نادر ، نادرقلی بود و هنوز به ۱۸ سالگی نرسیده بود که همراه با مادرش در یکی از یورشهای ازبکهای خوارزم به اسارت آنها در آمد. بعد از مدت کوتاهی از اسارت گریخته و به خراسان برگشت و به خدمت حکمران ابیورد باباعلی بیگ گماشته شد .

    نادر مرد ماجراجو ، دلير و هوشيار بود . هميشه در سرداره ماجراجويان قرار داشت . و هم در خدمت فئودالهای محلی داخل ميشد. وقتيکه او در خدمت حاکم ابيورد بود ،ازبکان بر فکر تسلط بر ولايت خراسان افتادند . در جنگ دفاعی که از طرف فئودال بزرگ ملک محمود سيستانی حاکم مستقل خراسان بعمل آمد نادر در شکست ازبکها يک عامل مهم گرديد .

    او گروه کوچکی را به دور خود جمع کرده بعد از کنترل چند ناحیه خراسان خود را نادرقلی بیگ نامید.

    ملک محمود بزودی دريافت که نادر نه آن مرديست که هميشه در دام ديگری ماند بنابراين خواست او را از بين بردارد. نادر که چنين ديد فرار کرد و با جميعت خود به پناه خان کلات رفت.

    در چنين وقتی شاه طهماسب صفوی در صدد تجهيز لشکری برای مقابله با افغانها بر آمده بود و چون آوازه دليری نادر شنيد, او را برای قبول خدمت نظامی در اردوی خود دعوت نمود. نادر اول خان کلات را بشکست و جمعيتی قوی بهم رساند و آنگاه به خدمت طهماسب داخل شد. روش نادر ، قشون طهماسب را بطرف او جلب نمود و محبوب سپاه گرديد .

    نادر در سال ۱۷۲۶ پشتیبانی شاه طهماسب صفوی و فتحعلی خان قاجار (پسر شاهقلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرده توانست ملک محمود را شکست دهد شاه طهماسب نادر قلی را والی خود درخراسان اعلام کرد و بعد از آن نادر اسم خود را به طهماسب قلی تغییر داد.

    بعدها مناسباتش با شاه طهماسب را قطع کرده و بعد از سرکوب چند ایل ترک و کرد تمام ولايات مشهد و نيشابور و سيستان را تا سال ۱۷۲۷ از دست ملک محمود بيرون کشيد و هم او را بکشت و به حکمرانی کامل خراسان رسيد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان بر پا کرد .

    پس نام او در خراسان و ايران مشهور گرديد

  2. #2

    پیش فرض

    سردار افشار برای به قدرت رساندن شاه تهماسب با افغانها وارد جنگ شده در ۱۷۲۹ رییس افغانها یعنی اشرف افغان را در نزدیکی دامغان و سپس در مورچه خورت اصفهان و برای بار سوم در زرقان فارس شکست داد و بعد در تعقیب وی، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داده و قبایل این دیار را مطیع نمود .

    سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ شد و روسها را از شمال ایران راند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند متوجه شورشی در شرق ایران شد و جنگ را نیمه کاره رها کرده به آن سامان رفت. شاه صفوی به قصد اظهار وجود دنباله جنگ وی را با عثمانیان گرفت که به سختی منهزم شد.
    شاه تهماسب طبق معاهده ای در سال 1731 گنجه و تفليس و ايروان و نخجوان و شماخه و داغستان را به آن دولت گذاشت زيرا او از قديم عادت کرده بود که به آسانی پارچه های کشور را تقديم خارجیان تقديم کند. نادر که چنين ديد رهبران ایلها را که پشتیبان صفویه بودند در یک جا جمع نمود و با کمک آنها طهماسب را از سلطنت برکنار و عباسآذربایجان و گرجستان را از عثمانیان پس گرفت.

    نادر در طی اين مشاغل با دولت روس هم در تماس بود و در سالهای ۱۷۳۲ و ۱۷۳۵ با عقد دو معاهده دست آن دولت را از سر ايران کوتاه کرده ولايات ساحلی درياي خزر و باکو و در بند را باز پس گرفت .

    نادر که از توحيد سياسی ايران فارغ شد در ۱۷۳۶ بزرگان کشور را از مامورين عالی رتبه ملکی و نظامی و فئودالهای کشوري در دشت مغان ـ خراسان فراخواند و قضيه ي انتخاب پادشاه را مطرح ساخت. و اعلام کرد که کارش به پايان رسيده و ميخواهد کنار بکشد . اما بزرگان کشور همه نادر را را به پادشاهي پذيرفتند .
    نادر اصالتاً خراسانی بود و پايتخت دولت خود را خراسان مي خواست, پس اصفهان پايتخت ايران را طرد و مشهد را انتخاب نمود .
    همينکه در سال ۱۷۳۶ نادر اعلان سلطنت نمود ، فبايل نيرومند بختياری ايران به دلايلي بر ضد نادر انگيخته شدند و نادر مجبور گرديد که اين قيام را با شمشير خاموش کند. اقدامات وي ، سركوبي سركشان داخلي در قندهار و ايجاد نظم در سراسر كشور بود .

    کودک 8 ماهه ي او را بجايش گماشت, و نايب السلطنگی خودش را اعلان نمود. اما در واقع قدرت اصلی در دست نادر بود. نادر شاه در عرض دو سال کل نبرد با هند

    نبرد قطعي ميان فريقين ، در منطقه كرنال در 15 ذيعقده سال 1151 ه.ق. ( 24 فوريه 1739 ه. ) روي داد كه به شكست محمد شاه گوركاني انجاميد . نادر به همراه سپاهيان خود وارد دهلي شد پس از ضرب سكه و اعلام انقياد حريف ، دگرباره تخت سلطنت را به محمد شاه گورکاني واگذاشت . پادشاه گوركاني نيز در مقابل آن ، مناطق غربي آب اتك و رودخانه سند را به ايران تسليم كرد .
    علت جنگ نادر با هندوستان براي اين بود که افغان هاي ياغي پس از فتح قندهار ، به هندوستان گريخته بودند و دولت هند حاضر به پس دادن آنها نبود . لذا نادر به هندوستان لشکر کشبد . و دهلی را تسخیر کرد.
    در این جنگ کشتار وسیعی صورت گرفت و بیش از سی هزار نفر به قتل رسیدند. نادر با غنائم فراوان که در هند به چنگ آورده بود به ایران بازگشت . در میان این غنائم جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند.

    در بازگشت نادر به ايران خدايارخان عباسي (‌فرمانرواي سند ) نافرماني آغاز نمود كه نادر ناگزير سالي را براي مطيع ساختن مجدد وي و افاغنه متمرد منطقه صرف كرد و تمشيت كامل به امور آن نواحي داد .
    واقعه مهم پاياني سال 1153 ه.ق. لشكر كشي شاه ايران به ماوراءالنهر و تصرف مناطق جنوبي آمودريا ( جيحون )‌ بود . ابوالفيض خان ( از احفاد چنگيز ) به شكست قطعي معترف شد و سردار افشار حكومت سمر قند و بخارا و آن سوي رودخانه تا صفحات سغد و فرغانه را به دست آورد . اما ، ايلبارس خان ( والي خوارزم ) از در جنگ در آمد و لامحاله جان بر سر دعوي نهاد .
    بدين سان ، خوارزم جايگاه تاريخي خود را بازيافت و صفحات مابين درياچه هاي آرال و مازندران تا حوالي دشت قبچاق قديم ، كه با قزاقستان كنوني مطابقت دارد ،‌فرمان پذير شدند .

  3. #3

    پیش فرض

    ايران در زمان نادر

    در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت گذشتهٔ خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت. ترکمانان وازبکان به ماوراءالنهر عقب‌نشینی کردند.

    هنگاميکه نادر در سفر هند بود لزکيهای داغستان قيام کرده و ابراهيم خان ظهيرالدوله, برادر نادر را کشتند. نادر باز مجبور بود که توسط اعزام عسکر اين شورش را خاموش نمايد.
    وقتيکه نادر در سال ۱۷۴۱ بقصد مشهد از شيروان به مازندران می آمد در عبور از جنگلی مورد آتش تفنگ اشخاص نامعلوم قرار گرفته و از بازو زخمی شد. بعدها مردم گرگان و فارس و بعضی شهرهای ديگر ايران سر به شورش برداشتند.

    در سال ۱۷۴۴ يکنفر از کرمان بدعوی برادری شاه حسين صفوی و جانشينی او برخاست و برای استمداد بدولت عثمانی پناهنده شد و اين بهانه بدست داد تا دولت عثمانی به نادر شاه اعلان جنگ دهد و در امور داخلی کشور ايران مداخله کند چنانچه دولت روس در داغستان اين کار را کرده و لزکيهای شورشی را به خود اميدوار کرده بود.

    مخالفتهای روحانيون و فئودالهای که از نارضايتی و قيام مردم استفاده ميکردند نا اين جا خاتمه نميافت بلکه آنها توانسته بودند در داخل خانواده سلطنت نفوذ کنند و علی قلی برادر زاده نادر را در سيستان بر ضد او بر انگيزند. نادر حتی به فرزندش رضا قلی ميرزا بدگمان شد . و بر وي خشم گرفت و چشمهاي او را كور كرد ( 1154 ه.ق. ).

    چنانچه پيشتر نيز اشاره کرديم اغتشاشات داخلي لزگيها در داغستان و قيامهاي محلي فارس و گرگان و ديگر نقاط همراه با لجاجتي كه عثمانيها براي رد شرايط پيشنهادي وي نشان مي دادند و از پذيرش مذهب شيعه جعفري به عنوان ركن پنجم اسلام سرباز مي زدند ، موجب گرديد كه نادر از لشكركشي به روسيه و استانبول و مناطق ماوراءالنهر منصرف گردد و درگير گرفتاريهاي نفس گير داخلي شود .

    سرانجام هلاكت وي به دست جمعي از سرداران مقربي انجام گرفت كه همگي بر جان خويش بيمناك بودند . به همين سبب با توطئه هولناكي كه در يازدهم ماه جمادي الثاني سال 1160 در قوچان ترتيب دادند ، او را از پاي در آوردند .

    نادر از فرمانرواياني بود كه براي آخرين بار ايران را به محدوده طبيعي فلات ايران رسانيد و با تدارك كشتيهاي عظيم جنگي ، كوشيد تا استيلاي حقوق تاريخي كشور را بر آبهاي شمال و جنوب تثبيت كند .

    بناهایی که به دستور نادر در مشهد بنا شده‌اند نظیر کلات نادری و کاخ خورشید از آثار مهم بازمانده از این دوران هستند.
    در عهد او به سپاه و تأمین نیرو بسیار توجه می‌شد. مردم ایران با وجود ظلم و ستم پادشاهان آخر صفوی به این سلسله امید داشتند. وی همچنین سعی داشت با کمک یک انگلیسی به نام دالتون نیروی دریایی ایجاد کند که ناموفق ماند
    اين فاجعه موجب شد كه اعتدال رواني وي مغشوش شود و وخامت احوالش فزوني يابد . بعد از پشيمانی برای بسکين اضطراب خود همه ي ْکساني را که در روز کور کردن پسرش حضور داشتند و به شفاعت بر نخاسته بودند از تيغ کشيد .

  4. #4

    پیش فرض

    جانشينان نادر شاه افشار

    با افول دولت نادري ، سرزمين پهناور فلات ايران كع پس از مدتها به زير يك درفش در آمده و رنگ يگانگي پذيرفته بود ، از هم پاشيد . همچنين ، سرداران متعددي كه از بركت همت و حميت شاه افشار اعتبار و اهميت يافته بودند ( به پيروي آن بزرگ ) صلاي كشورگيري سردادند. از ميان عناصر قدرتمندي كه يك چند بر بخشهاي مختلف ايران حكومت كردند ، مي توان از مدعيان زير نام برد :

    كريم خان زند ( 1193 – 1163 ه.ق. ) :

    از سوابق زندگي خان زند تا سال 1163 ه.ق. كه جنگهاي خانگي بازماندگان نادر شاه بي كفايتي آنان را براي مملكتداري آشكار ساخت و به تبع آن عرصه را براي ظهور قدرتهاي جديد مستعد گردانيد ، خبري در دست نيست . به دنبال اغتشاشات گسترده و عمومي اين ايام خان زند به همراه علي مردان خان و ابوالفتح خان بختياري اتحاد مثلثي تشكيل داد و چون هيچ يك از آنان خود را از ديگري كمتر نمي شمرد ، ناچار به نزاعهاي داخلي روي آوردند . سرانجام كريم خان توانست پس از شانزده سال مبارزه دائمي بر تمامي حريفان خود از جمله محمد حسن خان قاجار و آزاد خان افغان غلبه كند و صفحات مركزي و شمالي و غربي و جنوبي ايران را در اختيار بگيرد . برادر وي ، صادق خان ، نيز موفق شد در سال 1189 ه.ق. بصره را از حكومت عثماني منتزع نمايد و به اين ترتيب ، نفاذ اوامر دولت ايران را بر سراسر اروند رود و بحرين و جزاير جنوبي خليج فارس مسلم گرداند . بعد از در گذشت خان زند دگرباره جانشيانان او به جان هم افتادند و با جنگ و نزاعهاي مستمر ،‌زمينه تقويت و كسب اقتدار آقا محمد خان و سلسله قاجار را فراهم آوردند .

    شاهرخ افشار:

    به دنبال قتل نادر ، نخست برادر زاده او ( عليقلي خان عادلشاه ) زمام قدرت را در دست گرفت و به فاصله يك سال ، به دست برادر خود ( ابراهيم خان )‌ مغلوب ،‌كور و زنداني گشت .
    شاهرخ ، فرزند رضاقلي ميرزا ( نواده نادر ) سرانجام بر بني اعمام پيروز شد و چون به دليل بر نابينا شدن توانايي اداره امور كشور را نداشت ، لاجرم به همان فرمانروايي بر مشهد و نيشابور و گاه هرات و بخشي از صفحات خراسان شمالي بسنده كرد . حكومت او با توجه به احترامي كه خان زند براي ولي نعمت خود ، يعني نادرشاه ، داشت ، بلامعارض بود و تا سال ( 1210 ه.ق. ) كه آقا محمد خان سراسر ايران را به تصرف خود در آورد ادامه يافت .

    احمد خان ابدالي :

    اين مرد كه از سرداران نادر و از همراهان صديق وي در اواخر كار بود، در اندك مدتي توانست بر قندهار و كابل استيلا يابد و با حملات پياپي بر مناطق سند و پنجاب و كشمير بر وسعت قلمرو خود بيفزايد . تعرضاتي كه وي به مشهد مقدس كرد ، بي نتيجه ماند و چون كريم خان زند به احترام احفاد نادر متوجه صفحات شرقي نبود ، بخشهايي از سيستان و بلوچستان هم در ربقه اطاعت او باقي ماند .
    - اوضاع بخشهايي شمال ايران كه مناطق شروان و اران و ارمنستان و گرجستان را در بر مي گرفت تا اندازه اي مبهم است . اما در مجموع حكايت از آن دارد كه به تبع سوابق سر بر خط فرمان خان زند و جانشينان وي داشته اند . در اين ميان ، هراكليوس ( والي گرجستان ) كه از سرداران مورد اعتماد نادر شاه بود ، به تحكيم پايه هاي قدرت داخلي خود اهتمام ورزيد . ليكن ، معلوم است كه تا پايان كار سلسله زنديه و آغاز سلطنت دودمان قاجار و حتي دوره اول جنگهايي كه به مدت ده سال طول كشيد ( 1228 – 1218 ه.ق. / 1813 – 1803 م. )‌ و به سلطه طولاني روسها منجر شد ، كماكان حاكميت تاريخي ايران را پذيرفته بوده است .

    - بخشهاي شمالي خراسان و ماوراءالنهر ( بخارا ، سمرقند و خيوه يا خوارزم ) در تحت حكمراني خانهاي ازبك و تركماناني بودند كه خود را از دودمان چنگيزي مي شمردند و روابطي مبتني بر خود مختاري داخلي و در عين حال ، تمكين به قدرت فائقه مركزي ايران را ضروري مي ديدند .

  5. #5

    پیش فرض

    چند سخن از نادر

    نادر شاه افشار : ميدان جنگ مي تواند ميدان دوستي نيز باشد اگر نيروهاي دو طرف ميدان به حقوق خويش اکتفا کنند .

    نادر شاه افشار : تمام وجودم را براي سرفرازي ميهن بخشيدم به اين اميد که افتخاري ابدي براي کشورم کسب کنم

    نادر شاه افشار : اگر جانبازي جوانان ايران نباشد نيروي دهها نادر هم به جاي نخواهد رسيد .


    نادر شاه افشار : خردمندان و دانشمندان سرزمينم ! آزادي اراضي کشور با سپاه من و تربيت نسلهاي آينده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهي بخشد ديگر نيازي به شمشير نادرها نخواهد بود .

    نادر شاه افشار : شاهنامه فردوسي خردمند ، راهنماي من در طول زندگي بوده است


    نادر شاه افشار : هنگامي که برخواستم از ايران ويرانه اي ساخته بودند و از مردم کشورم بردگاني زبون ، سپاه من نشان بزرگي و رشادت ايرانيان در طول تاريخ بوده است سپاهي که تنها به دنبال حفظ کشور و امنيت آن است .

    نادر شاه افشار : لحظه پيروزي براي من از آن جهت شيرين است که پيران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببينم .

    نادر شاه افشار : براي اراضي کشورم هيچ وقت گفتگو نمي کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست مي آورم .

    نادر شاه افشار :کيست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهاي فرو ريخته به قصد انتقام بيرون مي آيند انتقام از خراب کننده و نداي از درونم مي گفت برخيز ايران تو را فراخوانده است و برخواستم .

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •