یک روز عکس ورزشکار مورد علاقه‌اش را می‌گیرد و آن را به دیوار اتاقش می‌چسباند. هفته بعد، عکس خواننده محبوبش هم اضافه می‌شود و پس از آن هم نوبت هنرپیشه‌هایی است که می‌خواهد در آینده مثل آنها زندگی کند. دیوار مقابل هم پر است از عکس‌ ماشین‌های مختلف؛ هر کدام در یک مدل و رنگ خاص.

معمولا چند ماهی هم که می‌گذرد، عکس‌ها عوض می‌شود و اشخاص و ماشین‌های جدید، جای قدیمی‌ترها را پر می‌کند. پدر و مادرش نمی‌دانند چه کاری از دست‌شان ساخته است. آنها درمانده شده‌اند و نمی‌دانند چطور باید فرزندشان را سر عقل بیاورند. پدر حوصله کارهای او را ندارد و دائم زیر لب غر می‌زند که او دیگر بزرگ شده و این بچه‌بازی‌ها به سن و سالش نمی‌خورد. پدر می‌گوید دوره نوجوانی یعنی آغاز بزرگسالی، یعنی تمام شدن کودکی و پایان دادن به رفتارهای کودکانه. مادرش هم سعی می‌کند با او صحبت کند تا شاید نظرش عوض شود و تصمیم بهتری برای زندگی‌اش بگیرد. انگار مادر هم قبول دارد نوجوانی آغاز بزرگسالی است.

آنها تمام سعی و تلاش خود را می‌کنند، هر یک به شیوه خودشان. اما هیچ‌کدام از این راه‌ها درنهایت نتیجه‌ای ندارد و او هنوز به فکر پیدا کردن قهرمانان زندگی‌اش است؛ قهرمانانی که در ذهنش ساخته و می‌خواهد زندگی‌اش را هم درست مانند زندگی آنها بسازد. همیشه و همه جا به‌دنبال این قهرمانان است. می‌خواهد بداند آنها از کجا خرید می‌کنند تا او هم همان فروشگاه را برای خرید لوازم مورد نیازش انتخاب کند. دوست دارد، همان کفش و لباسی را بپوشد که شخصیت مورد علاقه‌اش می‌پوشد و حتی حواسش به مارک آنها هم هست تا دقیقا همان را بخرد؛ به قیمت و زیبایی‌اش هم خیلی کاری ندارد، همین که شخصیت محبوبش از آنها استفاده می‌کند، کافی است و دلیلی موجه برای او به حساب می‌آید. او نوجوان است و متاسفانه پدر و مادرش این موضوع را چندان مهم نمی‌دانند.

در حالی‌که باید ویژگی‌های این دوران را بشناسند و بدرستی با فرزندشان برخورد کنند تا چنین مشکلاتی بدون بروز آسیبی حل شود. البته این رفتارها و الگوبرداری‌‌ از شخصیت‌های متفاوت هم یکی از ویژگی‌های این دوران است و راه‌حل‌های خودش را دارد.

اجبار و تحمیل نظرات​ نتیجه معکوس دارد



«هر برنامه‌ای که داشته باشند و هر کاری که بخواهند انجام دهند، از قبل باید در مورد آن با من یا مادرشان صحبت کنند. آنها هنوز بچه هستند و نمی‌توانند خوب و بد زندگی‌شان را تشخیص دهند.» این حرف‌های پدر دو فرزند نوجوان است. دختر و پسر او که هر دو در سنین نوجوانی به سر می‌برند، زیر ذره‌بینش هستند و حق ندارند بدون مشورت با او حتی آب بخورند. البته او فکر می‌کند فرزندانش را بخوبی تربیت کرده و آنها هیچ وقت فکر کارهایی را که او نمی‌پسندد نیز نمی‌کنند. در حالی که این موضوع خیلی هم واقعیت ندارد و محمد که پسر بزرگ‌تر اوست، گاهی تصاویر ورزشکاران یا خواننده‌های مورد علاقه‌اش را از همکلاسی‌ها می‌گیرد و دور از چشم پدر داخل کتاب و دفترهایش می‌چسباند. او آرزو دارد روزی بتواند این تصاویر را به دیوار اتاقش نصب کند یا آلبوم خوانندگان مورد علاقه‌اش را داشته باشد اما چون پدرش مخالف است، چیزی نمی‌گوید. با این‌که پدر محمد می‌خواهد فرزندانش بهترین مسیر را انتخاب کنند و با مشکلی مواجه نشوند اما نمی‌داند این اجبار و تحمیل نظرات نتیجه‌ای معکوس دارد. شاید فرزندانش هیچ وقت در حضور او یا مادر درباره شخصیت‌های محبوب‌شان حرفی نزنند یا هیچ وقت تصاویر آنها را به در و دیوار اتاق‌شان نچسبانند اما این رفتار لزوما به معنای این نیست که به این موضوعات فکر هم نمی‌کنند. در ضمن، اگر پدر و مادر اجازه دهند فرزندان درباره علایق‌شان براحتی و در حضور آنها صحبت کنند، در صورتی ‌که مشکل یا بیراهه‌ای سر راه‌شان وجود داشته باشد نیز آنها بهتر و در زمان مناسب‌تری می‌توانند آن را تشخیص داده و جلوی بروز مشکل را بگیرند.

دکتر ناظمی در این زمینه توضیح می‌دهد: هر وقت پدر و مادر فرزند نوجوان‌شان را برخلاف میلش به انجام کاری وادار کنند، به او فشار زیادی بیاورند یا واکنش​های شدیدی در برابر خواسته‌هایش نشان دهند باید منتظر نتیجه معکوس باشند. در واقع هر چه فشارها بیشتر باشد، فرزند نوجوان هم بیشتر به سمتی که خلاف میل خانواده است، سوق داده خواهد شد. پس به جای اجبار و تحمیل نظرات خودتان که فقط موجب می‌شود فرزندتان از شما دورتر شود و هرچه بیشتر فاصله بگیرد، بهتر است او را به شیوه‌ای دوستانه همراهی و راهنمایی کنید.

برای انتخاب شغل زود است

هنرپیشه‌های تلویزیون و سینما را که می‌بیند، با خودش فکر می‌کند دیگر تصمیم نهایی‌اش را گرفته است. کار تمام شده و او حالا به طور قطع می‌داند قرار است در آینده چه شغلی داشته باشد. با همین فکر و خیال‌ها هم خوشحال است و سرحال اما چند روز بعد که می‌شنود آلبوم جدید خواننده‌ای فروش فوق‌العاده‌ای داشته است، دوباره تصمیمش را ارزیابی می‌کند و احتمال می‌دهد که شاید اشتباه کرده باشد. چند روزی قرار است خواننده شود تا وقتی که تیم فوتبال مورد علاقه‌اش به پیروزی می‌رسد و لذت بردشان را حس می‌کند و می‌گوید بازیکن فوتبال بودن بهتر از خواننده بودن است و...

این تصمیم‌ها هر روز و هر هفته و هر ماه ممکن است تغییر ‌کند. گاهی هم دیگر طرفدار شخصیت‌های محبوب و معروف نمی‌شود و از دوستان و آشنایان یا معلم‌ها و دیگر اعضای خانواده‌اش الگوبرداری می‌کند یا می‌خواهد مانند پزشکی شود که هفته قبل برای معالجه به او مراجعه کرده بود و... او تمام تلاشش را می‌کند تا در آینده بتواند شخصی شود درست مانند آنها. تمام دقیقه‌های روز را هم با خیال این افراد سپری می‌کند و در تلاش است ​ هرچه زودتر و بهتر به جایگاه فعلی آنها برسد.

دکتر ناظمی در این‌باره می‌گوید: در سنین نوجوانی نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم نوجوان بدرستی شغل آینده‌اش را انتخاب کند. در این سنین ممکن است بچه‌ها دائم نظرشان را تغییر دهند و با دیدن فردی که به آن علاقه‌مند می‌شوند، شغل جدیدی را انتخاب کنند. در سنین تقریبا 17 یا 18 سالگی است که انتظار می‌رود فرد تا حدودی درباره شغل و حرفه‌اش تصمیم بگیرد . البته این تصمیم‌گیری هم نهایی نخواهد بود و فقط تا حدودی می‌تواند اتفاق بیفتد.

بنابراین والدین هم نباید خیلی نگران شوند و فرزندشان را سرزنش کنند. در این مواقع با آگاهی دادن به نوجوان و افزایش میزان اطلاعات او می‌توان انتظار داشت چنین مسائلی بدون کوچک‌ترین مشکلی برطرف شود.

شما چه پیشنهادی دارید؟

می‌گوید عاشق بستکبال و بسکتبالیست‌هاست. تمام اتاقش هم پر شده از تصاویر بازی‌های بسکتبال و توپ و سبدی تزئینی که گوشه اتاق قرار گرفته. تمام فکرش این است که روزی بتواند مثل بازیکنان مورد علاقه‌اش بسکتبال بازی کند. برای همین هم به باشگاه‌های ورزشی می‌رود و هر روز هیکلش را با هیکل‌های عضلانی و قد بلند آن ورزشکاران مقایسه می‌کند. مادرش که نگران سلامت اوست و می‌داند دوستانش هم پیشنهاد کرده‌اند از پودرها و قرص‌های مخصوص بدنسازی استفاده کند، گیج شده است و نمی‌تواند تصمیم درستی بگیرد. یک بار فکر می‌کند بهتر است او را از این کار منع کند و به‌طور جدی با او حرف بزند اما چند روز بعد پشیمان می‌شود و تصمیم می‌گیرد از در دیگری وارد ‌شود. با مهربانی و آرامش کنارش می‌نشیند و درباره مضرات این روش​ها با او صحبت می‌کند اما این کار هم بی‌فایده است چون پسر نوجوانش نظرات مادر را قبول ندارد و می‌گوید می‌خواهد مانند پسرهای هم‌سن و سال خودش زندگی کند و درباره کارهایش هم خودش تصمیم می‌گیرد. او فکر می‌کند هدف نهایی زندگی‌اش را پیدا کرده است و همین که می‌خواهد مانند این ورزشکاران شود، دلیل خوبی است برای این‌که هر طور دوست داشته باشد، رفتار کند.

در چنین مواقعی دکتر ناظمی توصیه می‌کند والدین قبل از مخالفت یا رد کردن نظر فرزندشان، به فکر پیدا کردن جایگزینی مناسب برای آنچه از نظر نوجوان محبوب و دوست‌داشتنی است، باشند. این جایگزین باید از نظر نوجوان هم قابل قبول بوده و در ذهن و زندگی‌اش بتواند جای عشق و علاقه قبلی را بگیرد. البته برای مطرح کردن پیشنهادها هم باید راه درستی را در پیش بگیرید. به این معنی که نباید با لجبازی و اجبار، فرزندتان را وادار کنید کاری​ انجام دهد که شما می‌خواهید بلکه می‌توانید به‌طور غیرمستقیم و در میان گفت‌وگوهای دوستانه​ درباره شخصیت‌های مثبت دیگر و نکات و ویژگی‌های خاص‌شان که آنها را به افرادی ممتاز تبدیل کرده است، صحبت کنید.

مطمئن باشید بچه‌ها هم وقتی این موارد را می‌شنوند، حتی اگر به شما چیزی هم نگویند در موردشان فکر خواهند کرد و شاید تصمیم‌شان را تغییر دهند.

به گفته این روان​شناس، بچه‌ها در این سنین درگیر بحران هویت می‌شوند و می‌خواهند خودشان را به دیگران ثابت کنند. بنابراین ممکن است زمانی تصمیم بگیرند مانند هنرپیشه‌ محبوب‌شان لباس بپوشند یا دقیقا مثل او رفتار کنند.

چون آنها نگران هستند و اضطراب دارند با این نوع کارها و همانندسازی‌ها می‌خواهند از طرف بقیه افراد هم پذیرفته شوند و از این نظر به اطمینان برسند. به همین دلیل هم ممکن است روزی تصمیم بگیرند مطابق فرد محبوبشان رفتار کنند، مثل او لباس بپوشند و به همین ترتیب تمام کارها، افکار و عقایدشان را از چنین فردی الگوبرداری می‌کنند و خودشان را دقیقا شبیه او می‌سازند.

وی تاکید می‌کند: در این مواقع، پیوند عاطفی‌ای وجود ندارد اما می‌تواند اتفاق بیفتد. بنابراین اگر پدر و مادر با مشاهده چنین مواردی مقابل نوجوان بایستند و با او مخالفت کنند یا به زور بخواهند نظرش را تغییر دهند، مسلما نتیجه خوشایندی هم نمی‌گیرند و این دوران در خانواده‌شان به یک بحران جدی تبدیل می‌شود. بحرانی که ادامه‌دار است و می‌تواند ابعاد دیگر زندگی نوجوان مانند وضع تحصیلی یا انتخاب رشته درسی او را هم تحت تاثیر قرار دهد.

ما هم نوجوان بودیم​ اینها هم نوجوانند!

کم نیستند پدر و مادرهایی که نوجوانی فرزند‌شان را با نوجوانی خودشان مقایسه می‌کنند و از او انتظار دارند دقیقا‌ همانند پدر و مادرش رفتار کند. پدر و مادر سپهر هم همین​طور هستند و همیشه او را سرزنش می‌کنند که چرا نمی‌تواند مثل آنها بدون دردسر و ایجاد مشکل زندگی کند.

مادر سپهر می‌گوید: وقتی ما بچه بودیم، اگر یک طبقه از کمد را هم به ما می‌دادند کلی خوشحال می‌شدیم و کیف می‌کردیم اما بچه‌های امروزی انگار کل دنیا را از پدر و مادرشان می‌خواهند. مشکل سپهر هم همین است. او می‌خواهد عکس ورزشکاران مورد علاقه‌اش را به دیوار اتاق بچسباند اما برادر کوچک‌ترش که با هم یک اتاق دارند، این عکس‌ها را دوست ندارد. برای همین هم همیشه با هم جروبحث می‌کنند و دعوا دارند. آخر هم سپهر می​گوید اگر من و پدرش به فکر آنها بودیم، اتاق‌هایشان را از هم جدا می‌کردیم که او راحت شود. البته مادر سپهر که از این همه دعوا و مشاجره خسته شده، یک روز راه‌حلی پیدا کرده و وقتی سپهر نبوده تمام عکس‌هایش را دور ریخته است. او فکر می‌کرد این کار وضع را درست می‌کند اما می‌گوید از آن روز اخلاق و رفتار سپهر هم بدتر از قبل شده است. او واقعا نمی‌داند راه‌حل چیست و چطور می‌توان این مشکلات را برطرف کرد. دکتر پروین ناظمی، روان​شناس و مدرس دانشگاه در گفت‌وگو با « جام‌جم » در این‌باره توضیح می‌دهد: پدر و مادرها باید دقت داشته باشند که دوران نوجوانی، دوره خاصی از زندگی بچه‌هاست که انتظار می‌رود در این دوران هم آنها همچنان همراه بچه‌ها باشند و فرزندانشان را تنها نگذارند. در این سنین ممکن است بچه‌ها به شخصیت‌های مختلفی علاقه‌مند شوند یا از آنها الگوبرداری کنند و در این مواقع هم مخالفت کردن یا سرزنش و توبیخ نوجوانان نمی‌تواند راه درستی به حساب بیاید. بنابراین هیچ‌وقت مقابل آنها قرار نگیرید و همیشه طوری رفتار کنید که آنها به شما اعتماد داشته باشند و حرف‌هایشان را با شما مطرح کنند.

از طرفی باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که دوران نوجوانی پدر و مادر با آنچه بچه‌ها در این دوران تجربه می‌کنند، تفاوت‌های زیادی دارد. امکانات و شرایطی که نوجوانان امروزی در آن قرار دارند شاید در مواردی اصلا با سال‌های گذشته قابل مقایسه هم نباشد و به همین دلیل هم کارشناسان توصیه می‌کنند هیچ وقت دوران نوجوانی بچه‌ها را با خودتان مقایسه نکنید.

این روان​شناس می‌افزاید: در این موقعیت اگر نوجوانان به خوبی و درستی راهنمایی نشوند، اگر پدر و مادر برایشان وقت کافی نگذارند یا نتوانند انرژی‌ آنها را به درستی و در جایی که باید، مورد استفاده قرار دهند، ممکن است بچه‌ها هم به راه‌های اشتباه کشیده شوند. بنابراین فقط به دلیل این‌که فرزند نوجوان‌تان از شخصیتی الگوبرداری می‌کند که شما نمی‌پسندید یا زمانی که هم سن و سال او بودید، اصلا چنین طرز تفکری نداشتید، با او مخالفت نکنید و او را از خودتان دور نسازید.

وقتی الگوها مورد تائید نیست

گاهی نوجوانان از خواننده‌ها یا هنرپیشه‌هایی الگوبرداری می‌کنند و عکس آنها را به در و دیوار اتاقشان می‌زنند که شاید خیلی هم مورد تائید پدر و مادرشان نباشد. در این مواقع، بعضی‌ها دعوا و مخالفت را بهترین راه‌حل می‌دانند و عده‌ای هم بی‌تفاوت نسبت به این موضوع رفتار می‌کنند. آنهایی که ترجیح می‌دهند کاری به کار نوجوانشان نداشته باشند، معمولا تصور می‌کنند این دوران که بگذرد، چنین فکرهایی هم از سر فرزندشان می‌پرد و او به زندگی عادی برمی‌گردد.

در حالی‌که به گفته دکتر ناظمی، چنین شیوه‌ای هم صحیح نیست. به‌طوری که نباید بچه‌ها را در این دوران خیلی تحت فشار گذاشت و دائم آنها را زیر نظر داشت و نه آنها را به حال خودشان رها کرد و کاری به کارشان نداشت. این روان​شناس می‌افزاید: زمانی که فرزند نوجوان‌تان خواسته‌ای از شما دارد که آن را نمی‌پذیرید یا رفتاری از او می‌بینید که مطابق میل شما نیست، هیچ‌وقت آن را بی‌دلیل رد نکنید. بلکه خوب است همراه با او درباره انتخاب‌های بهتری که دارد، فکر کنید و تصمیم صحیحی بگیرید. یادتان باشد رها کردن نوجوانان و آزاد گذاشتن بیش از حد آنها هم نمی‌تواند تاثیر مثبتی داشته باشد.

به خودتان و​فرزندتان فرصت بدهید

پدر و مادرهایی که فکر می‌کنند فرزندشان هیچ وقت درباره علایق خود با آنها صحبت نخواهد کرد و این کار برایشان غیرممکن به نظر می‌رسد، باید تغییری در روش‌ زندگی‌شان ایجاد کنند و بدانند اگر آنها بلد باشند، فرزندشان هم به خانواده نزدیک‌تر می‌شود و بیشتر با آنها حرف می‌زند.

در واقع​ برای این‌که پدر و مادر بتوانند به رفتار و افکار فرزند نوجوانشان جهت بدهند و آنها را در مسیر صحیح هدایت کنند، قبل از هر چیز باید به فکر ایجاد و حفظ رابطه عاطفی موفقی با نوجوانشان باشند. به این معنی که نوجوان باید احساس کند همیشه می‌تواند به پدر و مادرش اعتماد داشته باشد و در صورتی‌که درباره موضوعی خاص نظری دارد یا نسبت به مساله‌ای علاقه‌مند شده است، آن را هم براحتی بتواند با والدینش در میان بگذارد. در حقیقت، زمانی که پدر و مادر چنین فرصتی را در اختیار نوجوان‌شان قرار می‌دهند، به خودشان هم کمک بزرگی کرده‌اند.

دکتر ناظمی ضمن بیان این موارد​ یادآور می‌شود: زمانی که نوجوان دغدغه‌هایش را با والدین مطرح می‌کند و درباره آنها حرف می‌زند، پدر و مادر هم می‌توانند با تشخیص درگیری‌های فکری فرزندشان و شناخت علایقش، او را بهتر و دقیق‌تر راهنمایی کنند.

البته راهنمایی کردن هم قوانین خاص خودش را دارد و اصلا به معنای مسخره کردن عقاید نوجوان، کنترل کردن دائمی او و زیر نظر داشتن همه کارهایش یا دعوا کردن با او نیست. این روان​شناس با اشاره به این مطلب​ ادامه می‌دهد: تحمیل کردن افکار خودتان به نوجوان کار اشتباهی است که نمی‌تواند شما را به هدف و نتیجه دلخواه‌تان برساند. بنابراین خوب است به جای این کار، ابتدا با نظرات و علایق نوجوان هم آشنا شوید و خواسته‌هایش را بخوبی بشناسید تا بتوانید او را از مسیر اشتباهی که انتخاب کرده، نجات دهید.