استاد پورداود در اینجا برای توجیه شکست ایرانیان از تازیان یک تابلوی سیاهی از جزئیات پايان دوران ساسانیان ترسیم میکند که بکلی با نیرومندی افسانه ای دولت ساسانی در تضاد است . برای توجیه تئوری خود استاد پورداود در نوشتار خود چند نکته اساسی را فراموش میکند از جمله:
1ـ ايشان فراموش ميکند که در سال 610 ميلادی در زمان خسرو پرويز يعنی درست زمانی که محمد در کوير های عربستان اعلام پيغمبری ميکند ایران نیرومند ترین کشور جهان است . ایران نه تنها تمام خاورمیانه و روم شرقی ( بیزانس ) را زیر تسلط خود دارد بلکه با شکست دادن امپراتوری رم برای نهمین بار صلیب عیسی را هم از اورشلیم ( قدس ) به ایران می آورد و در سال 616 مصر را فتح میکند.
2 ـ ايشان فراموش ميکند که اگر کشمکشهای سيا سی در در بار ساسانيان دليل شکست بود پس چه بگوئيم در باره قبائل عرب که در همان زمان چنان به جان هم افتاده بودند و چنان يکديگر را کشتار ميکردند که کشمکشهای سيا سی در بار ساسانيان در برابر آنها هيچ بود.
3ـ ايشان فراموش ميکند که عربها نه تنها ايران را گرفتند بلکه امپراتوری روم شرقی را سرنگون کرده، اسپانيا را گرفته و تا قلب اروپا در شهر « پواتيه» در جنوب فرانسه پيش رفتند و اگر کمبود لوژيستيک نداشتند شانس زيادی داشتند تا تمام اروپا را بگيرند.
پس چه شد که سپاهيان کوچک و ژنده پوش عرب توانستند بر دو ابر نيروی آن زمان ايران و رم پيروز شوند ؟
همانطور که پیش از این گفتم ، زمانی که در سال 610 میلادی محمد پیغمبری خود را اعلام کرد، ایران در اوج قدرت خود بود .و در سطح جهان نه یکی از نیرومندترین بلکه نیرومندترین کشور حهان به شمار می آمد . در همان زمان عربستان کشور کم جمعیت و بسیار عقب مانده ای بود که دریک کشور بی آب و علف از 360 قبیله گوناگون درست شده بود که دائماً برای به دست آوردن منابع آبی و زمین های کشتی در حال جنگ و جدال با یکدیگر بودند . اگر چه تمام مردم این شبیه جزیره همه عرب بودند ولی هیچ یک از آنها نه ملیت می شناختند و نه کشور . آنها فقط خود را وابسته به قبیله خود می نامیدند.
بیشتر مردم عربستان بت پرست بودند و هر قبیله ای برای خود بتی داشت که آنرا می پرستیدند . با اینکه در جوار آنها قبائل مسیحی و یهودی هم زندگی میکردند ولی هر قبیله ای خود را یک بخش مستقل می نامید و دیالکت و باورهای مربوط به خود داشت و هیچ احساس میهنی یا مردمی در آنها نبود. هر یک از قبیله ها که افراد آن در چادر زندگی میکردند سازمان مربوط به خود را داشت . افراد هر قبیله ای برای خودش شخصی را بنام « شیخ » تعیین میکرد که رئیس قبیله می شد . نام هر قبیله ای با واژه « بنی » آغاز می شد و افراد هر قبیله ای به اضافه نام خود ، نام قبیله خود را هم پس از نام کوچک می آورد . همانطور که گفتم هر یک از این قبیله ها برای خود بتی یا خدائی داشتند . این قبائل برعکس کشورهای مجاور ، معبد و نیایشگاهی برای خدایان خود نداشتند . مکانهای مقدس برای عربها از چاه و غار و درخت یا سنگهای متئوریت درست شده بود . در میان خدایان قبائل عرب ، الله خدای قبیله قریش یکی از مهمترین بود . الله سه دختر داشت به نامهای ال لات ، ال اوزا و ال مناح که خدایان مکه بودند . در این دوران هیچ فرهنگی که بشود نام فرهنگ روی آن گزاشت در عربستان وجود نداشت . یعنی نه دولت مرکزی بود، نه سیستم اداری وجود داشت نه خطی وجود داشت که بوسیله آن چیزی بنویسند ، نه هنری مانند نقاشی یا مجسمه سازی يا معماری و يا موسيقی وجود داشت و نه داستانهای استوره ای . با اینکه در کشور مجاور آنها در جنوب عراق ، یک مردم غیر عرب به نام سومریها نخستین خط را در 3200 سال پیش از میلاد به وجود آورده بودند و زندگی شهر نشینی را پی ریزی کرده بودند. نتها چیزی که در عربستان رونق داشت شعر و شاعری بود .
محمد که از قبیله قریش بود و در سال 570 میلادی در مکه به دنیا آمده بود ، خیلی زود فهمید که قبیله های عربستان نیاز به یک باور و یک « ایده الوژی » مشترکی دارند . ولی او نه میتوانست بخواند و نه بنویسد . بنابراین کوشش کرد که ابزارهای این ایده الوژی را از آداب و رسوم اطراف خود بوسيله گفتگو و شنيدن بگیرد . اگر ما کتاب قرآن را که بوسیله محمد آورده شده بخوانیم و آنرا با شیوه زندگی عربهای پیش از اسلام مقایسه کنیم می بینیم که مهمترین عامل نوئی که محمد در مقایسه با آن شیوه زندگی آورد ، واژه « الله اکبر» بود . یعنی الله خدای قبیله قریش بزرگتر از دیگر خدایان قبیله های عربستان است . بقیه مطالب قرآن تقریباً همان شیوه زندگی ، کردار و رفتار اعراب پیش از اسلام است که با داستانهائی که از قبائل یهودی و مسیحی گرفته شده آمیخته گردیده .
جمله « الله اکبر » بنیاد ایده الوژی سیاسی محمد شد . در آغاز « الله » خدائی نبود که برای همه مردمان دنیا باشد ، بلکه خدائی بود که محمد میگفت از دیگر خدایان قبیله های عربستان بزرگتر است .
همین جمله باعث شد که بزرگترین جنگهای میان قبیله ای در عربستان به وجود بیاید که کشمکشهای درباری دوره ساسانیان در برابر آنها هیچ بود . در این زمان محمد هنوز خود را « پیام آور الله » نمی خواند . او زمانی خود را « پیام آور الله » خواند که پس از 14 سال ازدواج با خدیجه که زنی یکتاپرست بود ، و با ثروت خود کمکهای مادی زیادی به محمد میکرد و بر محمد نفوذ داشت سرانجام به ماموریت جدید خود پی برد و خود را فرستاده الله نامید . از این پس ایده الوژی محمد به سرعت در حال شکل گرفتن شد . او در مدت 13 سالی که در مکه بود موضوع دیگری را کشف کرد و آن این بود که با گفتگو و استدلال و دلیل آوردن نمیشود مردم را به ایده الوژی خود در آورد . بلکه مهمترین ابزار برای اینکار
« زور» است . او میدید که در 13 سالی که او میخواست با استدلال مردم را به سوی خود بکشد فقط دورو بر 80 نفر به او پیوستند .
بنابراین ایده الوژی او در اینجا بر دو ستون استوار شد : یکی الله یزرگتر از دیگر خدایان است و دیگری کشتار و ترور و ایجاد ترس برای پزیراندن الله لازم است . او این کشف جدید خود را به خوبی در مکه و در سوره های مکی به نمایش گزاشت و آنرا در پارامترهای سیاسی خود وارد کرد .
کم کم الله که برای محمد فقط بزرگتر از سایر خدایان قبیله ای بود ، زیر تاثیر ادیان یهودی و مسیحی به خدای جهان و آفریدگار کل هستی تبدیل شد ، و مطالبی مانند بهشت و جهنم و روز قصاص که از ادیان یهودی و مسیحی گرفته شده بود، به پیش آورده شد که در این ایده الوزی جای خود را باز کردند .
در این زمان جنگ و جدالهای میان قبیله ای عربستان بسیار شدت پیدا کرد . برای نمونه در جنگ بدر در سال دوم هجرت ، سپاهیان محمد بسیاری از بزرگان و افراد قبیله قریش را که قبیله خود محمد بود کشتند و لشکر محمد با پیروزی وارد مدینه شد . با این پیروزی بسیاری از عربها و سران آنها که از پزیرفتن اسلام سرباز زده بودند کشته شدند . طایفه یهودی بنی قنینا و بنی النفیر به تبعید فرستاده شدند و کل اموال و دارائیهای آنها به غنیمت گرفته شد .