صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 14 , از مجموع 14

موضوع: مشابهت هاي امام عصر -عليه السلام- و انبياء

  1. #11
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    شباهت به شعيب پيغمبر (ع)

    شعيب (ع) قوم خود را به سوي خدا دعوت كرد تا اينكه عمرش طولاني و استخوانهايش كوفته شد , سپس از نظرشان غايب گشت ـ تا آنجا كه خدا خواسته بود ـ و دوباره به صورت جواني به آنها بازگشت . اين را فاضل مجلسي (ع) در مجلد پنجم بحار از امير المومنين (ع) روايت كرده است[1].

    قائم (ع) نيز با وجود طول عمر به صورت جواني ظاهر مي شود كه كمتر از چهل سال دارد. در بحار از حضرت ابي عبد الله صادق (ع) آمده كه : آنكه از چهل سال بيشتر داشته باشد صاحب اين امر نيست . [2]

    و اخبار متعددي به همين مضمون رسيده است .

    شعيب (ع) ، چنانكه در حديث نبوي آمده ، از محبت خداوند آنقدر گريست تا ديدگانش از بين رفت ، خداي عزوجل چشمانش را باز گرداند ، دوباره گريست تا آنكه نابينا شد ، باز خداوند ديدگانش را بينا كرد و باز هم گريست تا كور شد ، بار ديگر خداوند بينايي را به او باز گرداند . [3]

    قائم (ع) در زيارت ناحيه ( خطاب به جدش حسين (ع) ) چنين گفته است : و لابكين عليك بدل الدموع دما" ؛ و به جاي اشك بر تو خون مي گريم .
    شعيب (ع) در قوم خود گفت : ( بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين ) سپس مي گويد : من بقيه الله در زمين و خليفه خدا و حجت او بر شما هستم ، پس هيچ مسلماني بر او سلام نمي كند ، مگر اينكه چنين مي گويد : السلام عليك يا بقيه الله في ارضه . و چون شماره يارانش به يك عقد كه ده هزار نفر است رسيد ، خروج مي كند . پس در زمين هيچ معبودي جز خداوند عز و جل باقي نمي ماند ، بتها و اصنام و غير آنها نابود مي شود و آتش در آنها مي افتد ، و اين امر پس از غيبتي طولاني خواهد بود تا خداوند معلوم سازد چه كسي در غيبت ايمان مي آورد و اطاعت مي كند . [4]

    شعيب (ع) نكذيب كنندگانش به آتشي كه از ابري كه بر آنها سايه افكنده بود بيرون آمد ، سوختند ، چنانكه خداوند عز وجل مي فرمايد : (فكذبوه فاخذهم عذاب يوم الظله انه كان عذاب يوم عظيم )[5] ؛ پس او را تكذيب كردند و آنگاه عذاب روز سايبان (ابر صاعقه خيز ) آنان را فروگرفت كه همانا آن عذاب روز بزرگي بود .

    قائم (ع) نيز تمام بتها و معبودهاي غير خدا در زمان ظهورش خواهد سوخت .

    شباهت به شيث (ع)

    هبه الله شيث ، اجازه نيافت كه علم خودش را آشكار كند ، چنانكه در روضه كافي روايت شده كه حضرت ابو جعفر باقر (ع) در خبري وطولاني چنين فرمود : وقتي هبه الله پدرش آدم را دفن كرد ، قابيل به نزدش آمد و گفت : اي هبه الله من ديدم كه پدرم آدم تو را از علم آنقدر عطا كرد كه به من عطا نكرد ، و آن همان علمي است كه برادرت هابيل به آن دعا كرد و قربانيش قبول شد ، و بدين جهت او را كشتم كه فرزنداني نداشته باشدتا بر فرزندان من افتخار كنند و بگويند ما فرزندان كسي هستيم كه قربانيش قبول شد و شما فرزند كسي هستيد كه قرباني او قبول نشد ، و تو اگر علمي را كه پدرم به تو اختصاص داده آشكار كني تو را هم مي كشم همانطور كه برادرم هابيل را كشتم ، پس هبه الله و فرزندان او مخفي مي كردند آنچه از علم و ايمان نزد آنها بود ... .[6]

    حضرت قائم نيز اجازه نيافته كه علم خود را آشكار كند تا روز وقت معين ، چنانكه درباره حضرتش روايت شده : هنگامي ولادت بر زانوقرار گرفت ، و دو انگشت سبابه اش را به سوي آسمان بلند كرد ، و عطسه اي زد , و گفت : الحمد لله رب العالمين وصلي الله علي محمد و آله ، ستمگران پنداشته اند كه حجت الهي باطل و نابود است ، و حال آنكه اگر در سخن گفتن به ما اجازه داهد شود شك از بين مي رود .[7]

    اين خبر را رئيس المحدثين شيخ صدوق در كمال الدين آورده است .


    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــ
    [1] بحار الانوار , 12/385
    [2] بحارالانوار ، 52 / 319
    [3] بحار الانوار ، 12 / 380
    [4] كمال الدين ، 1 / 331
    [5] سوره شعراء ، آيه 189
    [6] روضه كافي 114
    [7] كمال الدين 2/ 514

  2. #12
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    شباهت به صالح (ع)

    صالح (ع) از قومش غايب شد و پس از آنكه به سوي آنها باز گشت , عده كثيري او را انكار كردند , چنانكه دركمال الدين از امام ابو عبدالله صادق (ع) ‌مروي است كه فرمود : صالح (ع) مدتي از قومش غايب شد , روزي كه از آنان غيبت يافت يافت , ميانسال و خوش هيكل و خوش اندام بود ؛ ريش انبوه و شكم خفته اي داشت ؛
    گونه هايش سبك و در ميان مردمان مسن بالا بود . هنگامي كه بر قومش باز گشت او را به صورتش نشناختند , و آنها را بر سه طايفه ديد :

    يك طايفه منكر و كافر , و طايفه ديگر اهل شك و ترديد بودند , و طايفه سوم يقين و ايمان داشتند . اول , آن طايفه كه اهل شك و ترديد بودند را دعوت كرد , و به آنان از تو بيزار است ؛ صالح به صورت تو نبود . سپس نزد منكرين و كافرين آمد , و آنها را دعوت فرمود , ولي از او نپذيرفتند و به بدترين وجهي از او رميدند. آنگاه نزد طايفه سوم آمد وگفت : من صالح هستم . گفتند : نشانه اي بگو كه بدانيم تو صالح هستي , چون كه ما ترديد نداريم كه خداوند تعالي آفريدگار است ؛ هركس را به هر شكل كه بخواهد درمي آورد , ما در ميان خودمان نشانه هاي قائم را به يكديگر اطلاع داده و بررسي كرده ايم تا اينكه هر گاه بيايد براي ما معلوم باشد و صحت آن به وسيله يك خبر آسماني بر ما محقق گردد.

    صالح (ع) فرمود من همان صالح هستم كه شير را براي شما برآوردم .

    گفتند : راست مي گويي ؛ همين مطلب را ما با هم بررسي مي كرديم ؛ نشانه هاي آن چيست : فرمود : يك روز او آب مي آشاميد و روز ديگر شما . گفتند : ما به خداوند و آنچه تو از جانب او آورده اي ايمان داريم . اينجا است كه خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد : (ان صالحا مرسل من ربه )[1]؛ همانا صالح از سوي پروردگارش فرستاده شده است .

    و اهل يقين و ايمان گفتند : (انا بما ارسل به مومنون)[2] ؛ ما به آنچه او فرستاده شده ايمان داريم .

    و كساني كه تكبر كردند ـ كه شك كنندگان باشند ـ گفتند : (انا بالذي آمنتم به كافرون)[3]؛ ما به آنچه شما ايمان آورده ايد كفر ورزيده ايم.

    راوي گويد : آيا آن زمان ؛ ميان آنها عالمي هم بود , كه به صالح آگاه باشد؟ فرمود : خداوند عادلتر از آن است كه زمين را بدون عالمي بگذارد كه مردم را به سوي خداوند رهبري كند , آن مردم تنها هفت روز پس از خروج صالح از ميان آنها , در حال حيرت كه امامي را نمي شناختند به سر بردند , و چون صالح (ع) ظاهر شد , پيرامونش جمع شدند , و همانا مثل قائم (ع) نيز مثل صالح است [4].



    آري ؛ قائم (ع) هم مانند صالح (ع) خواهد بود . آنچه بر صالح جاري شده بي كم و كاست بر او جاري مي شود . با آنكه در سن پيري و پس از عمري طولاني ظهور مي كند , به صورت جواني كمتر از چهل سال است .

    مردم نيز بر سه دسته خواهند بود : اهل يقين ؛ شك و انكار . اهل شك و انكار را دعوت مي كند و چون منكر شوند و نفي كنند آنها را مي كشد , و اهل يقين از او نشانه مي خواهند , كه به آنها ارائه مي دهد . پس با او بيعت مي كنند .



    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــ
    [1] سره اعراف , آيه 75
    [2] سوره اعراف , آيه 75
    [3] سوره اعراف , آيه 76
    [4] كمال الدين و 1/136

  3. #13
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    شباهت به عزير (ع)

    عزير (ع) : وقتي به سوي قومش بازگشت و در ميان آنها ظاهر شد تورات را آن طور كه بر موسي بن عمران (ع) نازل شده بود خواند .
    قائمu : هنگامي كه ظاهر شود براي اهل زمين قرآن را آن چنان كه بر حضرت خاتم النبيين (ص) نازل شده خواهد خواند .

    شباهت به لوط (ع)

    لوط (ع) , فرشتگان براي ياريش نازل شدند .
    (قالوا يا لوط انا رسل ربك لن يصلوا اليك)[1]؛

    گفتند : اي لوط همانا ما فرستادگان پروردگارت هستيم هرگز آنان به تو نمي رسند (كه آزارت دهند).


    قائم (ع) نيز : فرشتگان براي ياريش فرود خواهند آمد , چنانكه مطالبي در اين زمينه گذشت . و در خبر كنيز حضرت ابو محمد (امام عسكري (ع)) آمده كه :

    وقتي سيد ـ يعني حضرت حجت (ع) ـ متولد شد نور درخشنده اي ديد كه از آن حضرت آشكار شد و تا افق آسمان رفت, و پرندگان سفيدي را ديد كه از آسمان فرود مي آيند و بالهاي خود را بر سر و صورت و بدنش مي كشند , سپس پرواز مي كنند. وقتي به حضرت ابو محمد (امام عسكري (ع)) اين مطلب را گفتم خنديد و فرمود: اينها فرشتگاني هستند , فرود آمده اند تا به اين مولود تبرك جويند, و اينها ياران او خواهند بود هنگامي كه خروج مي كند[2].



    و نيز از شباهتهاي حضرت قائم (ع) به لوط اين است كه لوط (ع) از بلاد فاسقين بيرون رفت ,

    حضرت قائم (ع) نيز از بلاد فاسقين بيرون رفته است .


    شباهت به هابيل (ع)


    نزديكترين و خويشاوندترين افراد ، هابيل را كشت ـ يعني برادرش قابيل ـ خداوند متعال در كتاب عزيز خود مي فرمايد :

    ( و اتل عليهم نباء ابني آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم يتقبل من الاخر قال لاقتلنك قال انما يتقبل الله من المتقين )[3] ،


    و بر آنان داستان دو پسر آدم را به حق تلاوت كن ، كه چون قربانيي تقديم داشتند ، از يكي از آنان پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد ، (قابيل به هابيل) گفت : تو را خواهم كشت ، گفت : خداوند تنها از تقوي پيشگان مي پذيرد .


    همچنين نزديكترين و خويشاوند ترين افراد ، قصد كشتن امام قائم ـ روحي و ا رواح العالمين فداه ـ را نمد ، و او عموي آن حضرت جعفر كذاب را مي بينم كه سركش زمانش را بر تفتيش امر ولي خدا و آنكه در غيب الهي محفوظ و بر حرم پدرش موكل است وادار كند ، به خاطر جهل او به ولادتش و حرص بر كشتنش ـ اگر بر او دست يابد ـ از روي طمع در ميراث پدرش تا آن را به ناحق بگيرد .[4]




    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــ

    [1] سوره هود , آيه 81
    [2] كمال الدين , 2/431
    [3] سوره مائده ، آيه 27
    [4] كمال الدين ، 1/320

  4. #14
    مدیر بازنشسته
    تاریخ عضویت
    2008/09/21
    سن
    40
    نوشته ها
    5,692
    سپاس ها
    688
    سپاس شده 516 در 357 پست

    پیش فرض

    شباهت به هارون (ع)

    هارون (ع) را خداوند متعال به آسمان بالا برد و سپس بار ديگر به زمين بازگرداند . چنانكه در مجلد پنجم بحار در روايت مسندي از حضرت ابي عبدالله صادق (ع) آمده كه فرمود : موسي به هارون گفت :
    بيا با هم به كوه طور سينا برويم ، چون با هم رفتند ناگاه خانه اي ديدند كه بر در آن درختي بود بر روي آن دو پيراهن، پس موسي به هارون گفت : جامه هايت را برافكن و داخل اين خانه شو و اين دو حله را ببر كن و بر تخت بخواب ، هارون همين كار را كرد ، پس چون بر تخت آرميد ، خداوند او را به سوي خودقبض كرد و خانه و درخت برداشته شد . موسي به سوي بني اسرائيل بازگشت و به آنها خبر داد كه خداوند هارون را قبض روح كرد و به سوي خود بالا برد ، گفتند : دروغ مي گويي تو او را كشته اي ، پس موسي به درگاه الهي شكوه كرد ، خداوند متعال به فرشتگان امر فرمود تا او را بر تختي مابين زمين و آسمان فرود آوردند تا اينكه بني اسرائيل او را ديدند و دانستند كه مرده است .[1]

    نزديك به همين روايت از صاحب الكامل نقل شده است .


    قائم (ع) را نيز خداوند بعد از ولادت به آسمان بالا برد سپس به سوي زمين بازگرداند .


    هارون (ع) از راه دور سخن موسي را مي شنيد همچنان كه موسي سخن هارون را از راه دور مي شنيد . اين نكته را صاحب كتاب بدايع الزهور آورده .
    قائم (ع)نيز ؛ درروضه كافي از حضرت ابي عبدالله صادق (ع) آمده كه فرمود :
    هنگامي كه قائم ما بپا خيزد خداوند عز وجل در گوشها و چشمهاي شيعيان ما خواهد افزود به طوري كه بين آنها و حضرت قائم (ع) پيكي نخواهد بود ، با آنها سخن مي گويد و آنها مي شنوند ، و به او نگاه مي كنند در حالي كه درجاي خودش باشد . [2]


    شباهت به هود (ع)

    نام هود (ع) عابر است , ونوح (ع) ظهورش را بشارت داد .

    در كتاب كمال الدين از امام صادق (ع) آمده كه فرمود :
    هنگامي كه وفات نوح شد , شيعيان و پيروان خود را فرا خواند و گفت : بدانيد كه پس از من غيبتي خواهد بود كه طاغوتها ظاهر مي شود , و البته خداوند عز و جل به وسيله قيام كننده اي از فرزندانم كه هود ناميده مي شود بر شما گشايشي مي رساند . او هيبت و سكينه و وقار دارد , و در خلقت و اخلاق شبيه من است , و خداوند هنگام ظهور او دشمنان شما را به وسيله باد هلاك مي كند . پس پيوسته منتظر و مراقب ظهور قيام هود بودند , تا اينكه مدت بر بر آنها طولاني شد و دل بيشترشان را قساوت گرفت . سپس خداوند متعال آن را در قرآن چنين توصيف كرده است : (ما تذر من شيء اتت عليه الا جعلته كالترميم)[3] ؛ بر هيچ چيزي نگذشت مگر آنكه آن را همچون استخوان خاك شده ساخت .

    آنگاه غيبت بر او واقع شد تا اينكه صالح (ع) ظاهر گشت[4].


    قائم (ع) را نيز با تمام خصوصيات ؛ پدران بزرگوارش مژده داده اند , و غيبت و ظهورش را بيان فرموده اند.

    هود (ع) ؛ خداوند عز وجل كافرين را به وسيله او هلاك كر د, و باد عظيم را بر آنها فرستاد چنانكه خداوند مي فرمايد : (اذ ارسلنا عليهم الريحالعقيم ما تذر من شيء اتت عليه الا جعلته كالرميم)[5] ؛ كه بر آنان تندبادي بي باران فرستاديم كه بر هيچ چيزي نگذشت مگر اينكه آن را همچون استخوان خاك شده ساخت .
    قائم (ع) نيز چنان است كه خداوند متعال به وجود او جمعي از كافرين را به وسيله باد سياهي نابود مي كند .


    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــ
    [1] بحار الانوار ، 13 / 368
    [2] روضه كافي ، 240
    [3] سوره ذاريات , آيه 41 و 42
    [4] كمال الدين , 1/135
    [5] سوره ذاريات , آيه 41 و 42

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •