نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6

موضوع: تحلیل و بررسی ازدواج موقت !!!

  1. #1
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    Icon2008 تحلیل و بررسی ازدواج موقت !!!

    سلام خدمت همه عزیزان.



    ان شاالله به یاری حضرت حق, قصد داریم به بررسی شبهات و مسایل پیرامون ازدواج موقت بپردازیم!

    امیدوارم کارشناسان محترم ,ما رو از راهنمایی هاشون بی بهره نگذارند.



    هر امری اگر عاقلانه و درست انجام نشود مایه ناخوشایندی شده و برای انسان دردسر ایجاد می کند(حتی اگر فی نفسه امری
    مستحب و نیکو باشد)

    و این قاعده مخصوص ازدواج موقت نیست بلکه حتی ازدواج دائم و هر امر دیگری را نیز شامل می شود!

    عسل که مایه شفا است اگر با خربزه خوشمزه میل بشه مایه اذیت و شکم دردِ انسانه چون در جای خودش مصرف نشده!




    گذشته از اینکه باید بگم مشکل خیلی ها, یه قدم عقب تره و از نظر اعتقادی و فکری است!

    تصورِ تعارضِ ازدواج موقت با مراتبِ سعادت و کمال در انسان یکی از موضوعات مهمی است که باید ان شاالله در زمینه اش
    بحث بشه!

  2. #2
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    بد نام کردن دین



    شبهه :
    ازدواج موقت در جامعه ما پذیرفته شده نیست و اکثرا با این موضوع مخالف اند لذا بخاطر رعایت شئون و دوری از موضع تهمت نباید سراغ اینگونه امور رفت تا مورد سوظن مردم قرار نگیریم خصوصا مذهبی ها که, باعث بد نام کردن دین می شوند!





    پاسخ:

    اگر قرار باشه بخاطر اکثریت, امور دینی را کلا کنار بگذاریم که دیگه ,عَلَی الاسلام السلام ,فاتحه دین خوانده است.

    فوقش اگه بخواهیم از موضع تهمت دوری کنیم و مایه دردسر دنیایی ما نشود با تدبیر و درست و پوشیده از چشم نااهلان ,عمل می کنیم نه اینکه صورت مساله را پاک کنیم!

    ضمنا اگه قرار باشه بحث سر روشنگری دینی, حتی با دلیل ,مایه بد نامی دین باشه,باید درِ علم و اجتهاد رو بست.این شهید مطهری (رحمة الله علیه) است که می گوید: امام جعفر صادق ( علیه السلام ) ميفرمود يكی از موضوعاتی كه من هرگز در بيان آن تقيه نخواهم كرد موضوع متعه است .(1)


    درست است که کار فرهنگی ,یک دفعه ممکن نیست و شاید اینگونه فایده و تاثیر نداشته باشه ولی آیا این به معنی : توقف و ساکت ماندن و دست روی دست گذاشتن ,است؟!

    وقتی امری واقعا درست و پسندیده بود ,آیا صحیح است که چون به آلودگی کشیده شده ,مثل عسلی که مگس ها روی آن نشسته اند و باعث آلودگی آن شده اند ,بگوییم: کلاً (عسل )آلوده است و ما بخاطر این, سراغ آن نمی رویم.؟!
    آیا شخص عاقل, این را می پذیرد که بجای دعوت به زدودن آلودگیها و بجای حفظ این نعمت الهی از دست مگسان ,افراد را به نخوردن و بِالکُل بی خیال شدن استفاده از آن دعوت کنیم؟!

    ....................
    (1) نظام حقوق زن در اسلام ص 82







  3. #3
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    نقد1



    بسمه تعالی

    چنین به نظر می رسد کاربر محترم جناب محمد صادق با توجه به دغدغه ای که نسبت به معظل روابط ازاد بین دختر و پسر و مشکلاتی که بر سر راه ازدواج جوانان قرار دارد،در صدد ارائه راه کار برای رفع این مشکلات (با شرعی کردن این روابط و ترویج ازدواج موقت) هستندکه در جای خود قابل تقدیر است،اما نقدهایی نیز به این نظریات وارد است.
    نقد 1:
    در خلال این مباحث در پستهای مختلف روایاتی از ائمه اطهار مبنی بر تأکید ان بزرگواران بر امر متعه اورده شده. اوردن بدون مقدمه و توضیح شرایط وعوامل مقتضی روایات از یک سو ممکن است باعث ایجاد اسیب های غیر قابل جبرانی برای افراد ظاهر بیین و ساده لوح گردد واز سویی دیگر تلقی و طرز فکر ناصوابی از شخصیت و منش ائمه اطهار در اذهان عوام مردم شکل ببندد.
    درست است که در مکتب تشیع ازدواج موقت یک عقیده اصیل است وتحقق ان در رفع بعضی از مشکلات اجتماعی حیاتی ست اما تأکید ائمه بر این امر به این معنا نیست که نوش دارویی باشد برای هر بیماری واین امر مستحبی برای همه افراد جامعه قابل تجویز باشد.
    بعد از پیامبر اکرم عده ای از مسلمانان عقیده داشتند ایه 23 سوره نساء (که مسئله ازدواج موقت را بیان کرده بود ) نسخ شده ، در زمان خلیفه دوم ،ازدواج موقت توسط عمر حرام شمرده شد
    «مُتعَتان کانتا علی عهد رسول الله و اَنا انهی عَنهُما و اعقاب علیهما:متعه النّساء ومتۀ الحج»
    دو متعه را که در زمان پیامبر(ص) مورد عمل بوده ،من حرام می سازم و هرکس که آن دو را انجام دهد،مجازاتش می کنم:یکی متعه ی حج است و دیگری متعه ی زنان»1

    زمانی که در حج جبرئیل دستور خروج از احرام عمره را به پیامبر داد عمر معترضانه به پیامبر می گفت مارا به حج داخل می کنی در حالیکه اب غسل جنابت از سر ما می ریزد؟! خلیفه دوم که شخصی عصبانی و زاهد مآب بود از انحرافات مسلمش بدعت گذاری در دین بود

    سیره ائمه اطهار مقابله با این بدعت ها و اجرای اسلام ناب بود تا جایی که امام حسین (ع) یکی از علل قیام خود رادر نامه ای به سران بصره مقابله با این بدعتها شمرده است
    «انّ سُنّتَ قد اَمیتت و انّ البدعتَ قد اُحییت»

    حضرت علی می فرماید:«لولا انّ عمر نهی عن المتعه ما زنی الاّ شقیٌِِِّ
    اگر عمر ازدواج موقت را حرام نمی کرد،جز افراد پلید کسی تن به زنا نمی داد،» 2

    اینکه امام باقر (ع) می فرمایند متعه تا روز قیامت حلال است حتی در این امر با عبدالله بن عمیر حاضر به مباهله شدند 3 ، اینکه امام صادق (ع) فرمودند هر رحمتی که خدا بر مردم گشوده هیچ کس نمی تواند ببندد و متعه یکی از اینهاست 4 ؛به این جهت است که ائمه همواره در مقام احتجاج نسبت به احکام اسلام در مقابل مخالفین سنت پیامبر بر امدند تا بدعتها را از جامعه اسلامی بزدایند.در جایی که پذیرش حکم متعه یا مخالفت با ان موجب شناسایی مذهب افراد می گردید باید تأکیدات و سفارشاتی نسبت به ان به شیعیان می شد.

    ما نباید از این روایات استفاده ابزاری کنیم با بیان این احادیث در زمره افرادی قرارمی گیریم که لاتقرب الصلاة را گرفته وانتم سُکری را ،رها کرده اند
    با این روش نه تنها دردی دوا نمیشود بلکه مشکلات جامعه راپیچیده تر می کنیم.
    امام صادق (ع)می فرماید: ازدواج موقت حلال، مباح وآزاد است،ولی برای کسانی که نیازمند ان باشند 5
    امام موسی بن جعفر(ع)در پاسخ علی بن یقطین که از متعه پرسیده بود فرمود :
    «و ما انت و ذاک فقد اغناک الله عنها
    تو را چه به متعه ، در حالیکه خداوند تو را از این امر بی نیاز ساخته است» 6

    کلام اخر اینکه توصیه و سفارش اسلام و ائمه برای همه به طور مطلق ، توصیه به ازدواج موقت نیست واستحباب ان را برای همه نمی توان جاری کرد گذشته از اینکه در دین ما مستحبات فراوانی وارد شده ایا به سایر مستحبات و تأکیدات دین تا این اندازه پایبند هستیم؟؟ ایا در صدد ترویج و فرهنگ سازی سایر آداب دینی که تعطیل شده اند برامدیم؟؟؟

    1- مستدرک،ج2،ص483
    2- جامع الاحادیث الشیعه،ج21،ص4
    3- کافی ،ج5،ص449
    4- وسائلالشیعه،ج14،ص439
    5- کافی ،ج5،ص452
    6- همان







  4. #4
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    نقد 2
    وقتی در شرع برخی محدودیتها برای ازدواج موقت تعریف نشده چرا باید بعضی ها اونو مخصوص موارد خاص کنند؟!




    بسیاری از مسائل شرعی در زمان مادر حیطه قوانین و مقررات قرار گرفته اندو این امر لازمه زندگی مدرن است در حالیکه هیچ منافاتی با شرع هم ندارد .لازمه زندگی در شرایط فعلی ودنیای مدرن اجرای قوانین قراردادی برای ایجاد نظم ، آرامش و امنیت است واین از اقتضائات جامعه است وگرنه هرج و مرج جامعه را فرا می گیرد به عنوان مثال در مورد قوانین ازدواج ؛انجام آزمایشات تالاسمی،اعتیاد ، قوانین مربوط به ثبت ازدواج هیچ کدام در شرع نیامده اما از جهت قانونی و عقلایی لازم الاجراست .بر کسی پوشیده نیست که اجرای این قوانین بسیاری از مشکلات احتمالی را در اینده رفع می کند.
    این طرز تفکر که اگر لازم بود شرع برای ازدواج موقت قوانین و محدودیتی می گذاشت ، حال که نگذاشته پس کسی نباید ان را محدود کند کاملا اشتباه است گذشته از اینکه چنین نیست که ائمه هم بدون هیچ محدودیتی سفارش به ازدواج موقت کرده باشند که نمونه های ان در پست قبل اورده شد.

  5. #5
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    آیا مسقیما در قرآن به ازدواج موقت اشاره شده است؟





    قرآن كريم مى فرمايد: «و زنان شوهردار (بر شما حرام است)مگر آن ها را كه مالك شده ايد ، اين ها احكامى است كه خداوند بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اين ها (كه گفته شد) براى شما حلال است ، كه با اموال خود آن ها را اختيار كنيد در حالى كه پاكدامن باشيد و از زنا خوددارى نماييد ، و زنانى را كه متعه مى كنيد مهر آنان را واجب است بپردازيد و گناهى بر شما نيست به آن چه با يكديگر توافق كرده ايد بعد از تعيين مهر ، خداوند دانا و حكيم است .»(سوره نساء، آیه 24)آيه مذكور به موضوع ازدواج موقت و به اصطلاح قرآنى آن «متعه» اشاره دارد و از اين آيه و قرائتى كه در آن هست اصل تشريع و حلال بودن ازدواج موقت ثابت مى شود; زيرا كلمه «متعه» كه از «استمتعتم» در آيه گرفته شده در اسلام به معناى ازدواج موقت است و احاديث و روايات اهل بيت نيز اين حقيقت را تأييد مى كند; چنان كه حضرت امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «حكم «متعه» (ازدواج موقت )در قرآن نازل شده و سنت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) بر طبق آن جارى گرديده است .»1
    حضرت امام باقر(عليه السلام) در پاسخ شخصى درباره ازدواج موقت مى فرمايد: «خداوند آن را در قرآن و بر زبان پيامبرش(صلى الله عليه وآله وسلم)حلال كرده و آن تا روز قيامت حلال مى باشد .»
    البته ازدواج موقت نيز مانند ازدواج دائم ، داراى مقررات و شرايطى است از جمله: تعيين مهر ، اذن و اجازه ولى در دوشيزه ها تعيين مدت ، اجراء صيغه و . . . و در راستاى تأمين بهداشت روان و جلوگيرى از انحراف جامعه به راه هاى غيرمشروع است و اصل ازدواج موقت داراى حكمت ها و مصالحى بوده و يك ضرورت اجتماعى به حساب مى آيد و نبايد به عنوان ابزار هوسرانى و شهوت رانى به آن نگاه كرد . گر چه ممكن است برخى از اين حكم اسلامى سوء استفاده كنند و آن را وسيله اى براى هوسرانى و فرار از مسئوليت هاى اجتماعى قرار دهند; ولى اين نمى تواند دليل بر رد اين حكم الهى شود .2


    1 . ر .ك: تفسير نمونه ، آية الله مكارم شيرازى و ديگران ، ج 3 ، ص 335ـ346
    2. برای آگاهی بیشتر ر.ک: نورالثقلين ، جمعة العروسى الحويزى ، ج 1 ، ص 467





    "فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فريضة..."
    گويا ضمير در كلمه(به)به چيزى بر مى‏گردد كه از جمله"و احل لكم ماوراء ذلكم" استفاده مى‏شود، و آن عبارت است از رسيدن به كام شهوت، و يا هر تعبيرى كه اين معنا را برساند، در نتيجه كلمه(ما)براى توقيف - و به معناى هر زمانى كه - خواهد بود، و جار و مجرور(منهن)متعلق است‏به جمله(استمتعتم)، و معناى جمله اين است كه هر زمانى كه از زنان با گرفتن كام تمتع برديد فريضة و وجوبا بايد اجرت ايشان را به خود ايشان بدهيد.
    البته ممكن است كلمه(ما)را موصوله بگيريم، و جمله(استمتعتم)را صله آن و ضمير در(به)را راجع به موصول، و جار و مجرور(منهن)را بيانگر موصول بدانيم، كه در اين صورت معنا چنين مى‏شود(و از زنان با هر يك كه به وسيله همخوابگى استمتاع كرديد بايد اجرتش را بدهيد).
    و اين جمله به دليل اينكه حرف(فا)بر سرش آمده تفريع و نتيجه‏گيرى از سخنان قبل است.
    تفريع بعض بر كل، و يا بگو تفريع جزئى بر كلى، و در اين معنا هيچ شكى نيست، چون مطلب قبلى اين بود كه با اموال خود در جستجو و طلب همسر باشيد، به شرطى كه عفت را رعايت نموده سفاح و زنا نكنيد، و اين سخن همانطور كه بيانش گذشت هر دو نوع كام‏گيرى را يعنى نكاح دائم و تمتع از كنيز را شامل مى‏شود، پس تفريع جمله"فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن"بر آن جمله قطعا از باب تفريع جزء بر كل و يا تفريع بعضى از اقسام جزئى بر مقسم كلى
    خواهد بود.
    و اين قسم تفريع در كلام خداى تعالى بسيار آمده، مانند آيه شريفه"اياما معدودات فمن كان منكم مريضا او على سفر" (1)
    كه در آن بعضى از افراد مسلمين كه حالت غير عادى دارند تفريع شده است‏بر كل مسلمين، و آيه شريفه: "فاذا امنتم فمن تمتع بالعمرة الى الحج" (2)
    كه يك قسم از اقسام سه‏گانه حج را بر اصل مقسم متفرع كرده است، و آيه شريفه: "لا اكراه فى الدين قد تبين الرشد من الغى فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله"(3)
    كه يك طايفه از مردم مكلف به انتخاب يكى از دو راه رشد و غى را متفرع كرده بر كل آن مردم و از اين قبيل است آيات ديگر....


    آيه"فما استمتعتم..."در باره متعه است

    و بدون شك مراد از استمتاع مذكور در آيه نكاح متعه است،

    چون آيه شريفه در مدينه نازل شده، زيرا در سوره نساء واقع شده، كه در نيمه اول بعد از هجرت نازل شده و بيشتر آياتش بر آن شهادت مى‏دهد، و اين نكاح يعنى نكاح متعه و يا بگو نكاح موقت، در آن برهه از زمان در بين مسلمانان معمول بوده، و در آن نيز هيچ شكى نيست -
    اخبار بر مسلم بودن آن توافق و اتفاق دارد - ،
    حال چه اينكه اسلام آن را تشريع كرده باشد و چه از تاسيسات شارع اسلام نباشد، - بلكه قبل از اسلام هم معمول بوده باشد - پس اصل وجود چنين نكاحى در زمان رسول خدا (ص)و در پيش چشم و گوش آن جناب جاى ترديد نيست، و نيز جاى شك نيست كه در آن ايام نام اين نوع ازدواج همين نام بوده و از آن جز به عنوان متعه تعبير نمى‏كردند، پس چاره‏اى جز اين نيست كه جمله: (فما استمتعتم به منهن)را حمل بر همين نوع نكاح نموده و از آن جمله اين قسم نكاح را بفهميم، همچنانكه ساير رسوم و سنت‏هائى كه در عهد نزول قرآن به اسماء خودش معروف و شناخته مى‏شده آيات قرآن بر آن معناى معهود حمل مى‏شده، مثلا اگر آيه‏اى در باره حكمى راجع به يكى از آن اسما نازل مى‏شده آن عنوان را امضا مى‏كرده و يا رد و تخطئه مى‏نموده، يا در باره آن عنوان امر مى‏كرده و يا نهى مى‏نموده، چاره‏اى جز اين نبوده كه آن اسما و عناوين را بر همان معانى معروف آنروزش حمل كنند، و هرگز
    سابقه ندارد كه با وجود چنين زمينه‏اى اسم نامبرده را بر معناى لغويش - كه در آن روز متروك شده بوده - حمل كرده باشند.
    مانند كلمه(حج)و كلمه(بيع)، و(ربا)، و(ربح)، و(غنيمت)، و كلماتى ديگر از اين قبيل كه يك معناى لغوى دارند و يك معناى معروف در بين اهل زمان مثلا كلمه(حج)در اصل لغت‏به معناى قصد كردن بوده ولى معناى معروفش در بين مردم عرب زيارت خانه كعبه بوده، و ممكن نيست كسى ادعا كند كه در قرآن كريم كلمه(حج)به معناى قصد است، و همچنين ساير عناوين قرآنى، و نيز تعبيرات و عناوينى كه در لسان رسول خدا(ص) براى موضوعات مى‏آمده نظير كلمه(صلات)و(زكات)و(حج تمتع)و امثال اينها كه در اصل لغت معنائى داشته ولى در لسان شارع، استعمالش در معنائى ديگر و يا مصداق معينى از آن معنا شايع شده، (مانند كلمه(صلات)كه در اصل لغت‏به معناى دعا بوده و شارع مقدس آن را در مصداق خاصى از دعا يعنى در نماز استعمال كرد، و اين استعمال آنقدر شايع شد كه هر جا كلمه صلات شنيده مى‏شد معناى نماز به ذهن مى‏رسيد، نه معناى دعا، و با تحقق و جا افتادن چنين نامگذارى ديگر مجالى نيست، براى اينكه ما الفاظى را كه از صلات و زكات و غيره كه در قرآن آمده بر معانى لغويش حمل كنيم، با اينكه نسبت‏به معناى جديدش آنقدر شهرت يافته كه در واقع معناى حقيقى كلمه شده است، حال يا به دست شارع چنين وضعى را به خود گرفته كه در اين صورت حقيقتى شرعى خواهد بود، و يا اين كه شهرتش در آن معنا در آغاز آنقدر نبوده كه معناى لغوى به ذهن كسى نيايد، ولى در اثر اينكه متشرعه، يعنى مسلمانان كلمه نامبرده را در معناى جديد بسيار استعمال كرده‏اند.
    به حد معناى حقيقى رسيده است، كه در اين صورت از آن تعبير مى‏كنيم به حقيقت متشرعه).





  6. #6
    کاربر سایت
    تاریخ عضویت
    2012/06/15
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    4,088

    پیش فرض

    پس متيقن و مسلم شد كه بايد استمتاع در جمله مورد بحث را، بر نكاح متعه حمل كنيم، چون در ايام نزول آيه، لفظ متعه به همين معنا بر سر زبانها دوران مى‏يافته، حال چه اينكه(به اعتقاد شيعه بگوئيم نكاح متعه هم اكنون نيز به قوت و اعتبار خودش باقى است)، و چه اينكه(به گفته اهل سنت)بگوئيم حكم نكاح متعه به وسيله آيه‏اى ديگر و يا به وسيله سنت - كلام رسول خدا(ص) - نسخ شده، چون اين مطلبى ديگر است كه در جاى خودش بحث مى‏شود.
    و كوتاه سخن اينكه آنچه از آيه مورد بحث استفاده مى‏شود، حكم نكاح متعه است و بس و همين معنا از قدماى مفسرين يعنى مفسرين از صحابه و تابعين چون ابن عباس، و ابن مسعود، و ابى بن كعب، و قتاده، و مجاهد، و سدى، و ابن جبير، و حسن، و ديگران نيز استفاده
    مى‏شود، و مذهب ائمه اهل بيت(عليهم السلام)هم در مساله متعه همين است.
    از همين جا روشن مى‏شود كه گفتار بعضى از مفسرين كه ذيلا نقل مى‏شود تا چه پايه از بطلان و فساد است، او در تفسير اين آيه گفته: مراد از كلمه(استمتاع)همان نكاح است، زيرا ايجاد علقه نكاح هم نوعى طلب تمتع است، كسى كه زنى را براى خود نكاح مى‏كند، مى‏خواهد از او تمتع ببرد.و چه بسا بعضى ديگر در تاييد اين گفتار گفته باشند كه دو حرف (سين - تاء)در استمتاع - براى تاكيد است - و معناى استمتاع همان تمتع است.
    وجه بطلان اين سخن اين است كه متداول بودن نكاح متعه - به اين اسم - ، و معروفيت آن در بين مردم آن روز به هيچ وجه مجالى باقى نمى‏گذارد براى اين كه شنونده آيه، از كلمه استمتاع معناى لغوى آن به ذهنش بيايد.
    علاوه بر اينكه به فرضى كه نظريه اين مفسرين درست‏باشد، و معناى طلب بر مورد نكاح دائمى منطبق گردد، و يا بر عكس كلمه(استمتعتم)معناى طلب نداشته اصولا معنائى كه اين مفسرين براى كلمه مذكور كرده‏اند، با جزائى كه در آيه براى شرط آورده شده يعنى جمله (فاتوهن اجورهن)سازگار نيست،
    زيرا در نكاح دائم(اجرتى در كار نيست، و آنچه داده مى‏شود مهريه و صداق است)و از اين مهم‏تر آنكه در جمله مورد بحث، استمتاع شرط دادن اجرت قرار گرفته فرموده: اگر از زنى استمتاع برديد واجب است اجرت وى را بدهيد، در حالى كه در عقد دائمى استمتاع شرط نيست،
    وقتى مردى زنى دائمى را براى خود عقد مى‏كند به محض تمام شدن عقد مهريه او به ذمه‏اش مى‏آيد، چنانچه دخولى صورت بگيرد، بايد همه مهر را بدهد، و اگر صورت نگيرد نصف مهر را بايد بپردازد.
    پس در عقد دائمى دادن مهر واجب است، و مشروط بر اين نيست كه تمتعى واقع شده باشد، و يا مرد در طلب تمتع باشد، هر چند كه ما صرف مراسم خواستگارى و اجراى عقد و ملاعبه و مباشره را تمتع بدانيم، بلكه همانطور كه گفتيم نصف مهريه با خواندن عقد واجب مى‏شود، و نصف ديگرش با دخول.
    از اين هم كه بگذريم آياتى كه قبل از اين آيه نازل شده مساله وجوب دادن مهر در همه فرضهايش را به طور مستوفى و كامل بيان كرده بود، ديگر حاجتى نبود كه در آيه‏اى ديگر آن را تكرار كند، در آيات قبل فرموده بود: "و آتوا النساء صدقاتهن نحلة. .." (4) و نيز فرموده بود: "و ان اردتم استبدال زوج مكان زوج و آتيتم احديهن قنطارا فلا تاخذوا منه شيئا" (5)
    تا آخر دو آيه، و نيز فرموده بود: "لا جناح عليكم ان طلقتم النساء مالم تمسوهن او تفرضوا لهن فريضة و متعوهن على الموسع قدره و على المقتر قدره متاعا تا آنجا كه فرمود - و ان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن و قد فرضتم لهن فريضة فنصف ما فرضتم" (6) .
    و اينكه بعضى از اين مفسرين احتمال داده‏اند كه آيه مورد بحث‏يعنى جمله"فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فريضة"براى تاكيد باشد، اين اشكال بر آن وارد است كه لحن آياتى كه قبلا نازل شده بود، و مادر بالا آنها را نقل كرديم، و مخصوصا سياق ذيل آيه: "و ان اردتم استبدال زوج"(تا آخر دو آيه)براى تاكيد، شديدتر از جمله مورد بحث است، پس هيچ زمينه‏اى براى احتمال نامبرده نمى‏ماند.


    آيه متعه نسخ نشده است نه با آيات ديگر و نه با سنت

    و اما اينكه كسى بگويد: بله آيه مورد بحث در مورد متعه يعنى نكاح مدت‏دار نازل شده بود، ولى به وسيله آيه: "و الذين هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين فمن ابتغى وراء ذلك فاولئك هم العادون" (7) نسخ شده، چون فرموده(هر كس با غير همسر يا كنيزش نزديكى كند - تجاوزگر است)
    و اگر بگويد(كما اينكه گفته‏اند)به وسيله آيه: "يا ايها النبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن" (8) (اى پيامبر چون زنان را طلاق مى‏دهيد با رعايت عده طلاق دهيد)به ضميمه آيه: " و المطلقات يتربصن بانفسهن ثلاثة قروء" (9) (زنان طلاقى تا سه نوبت‏حيض ديدن و پاك شدن عده نگه بدارند)، نسخ شده،
    چون در اين دو آيه جدا شدن زن از شوهر منحصر شده در طلاق و عده، و در نكاح موقت نه طلاق هست نه عده سه حيض.
    و اگر گفته شود - كما اينكه گفته‏اند - به وسيله آيه ارث نسخ شده، چون در آن آيه فرموده: "و لكم نصف ما ترك ازواجكم" (10) ، (شما نصف ما ترك همسرتان را ارث مى‏بريد)، چون در نكاح متعه ارث نيست(نه از طرف مرد و نه از طرف زن).

    و اگر گفته شود - كما اين كه گفته‏اند - به وسيله تحريم كه فرموده: "حرمت عليكم امهاتكم و بناتكم..."نسخ شده، چون اين آيه در باره نكاح است.
    و يا بگويد - كما اينكه گفته‏اند - به وسيله آيه تعدد زوجات نسخ شده، چون در آن آمده: " فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع..." (11) (از زنان به عقد خود در آوريد دو به دو و سه به سه و چهار به چهار)و نفرموده متعه نيز مى‏توانيد بكنيد و در متعه بيش از چهار زن نيز جايز است.
    و يا بگويد - همچنان كه گفته‏اند - به وسيله سنت - يعنى كلام رسول الله(ص) - نسخ شده، چون رسول خدا(ص)در سال جنگ خيبر و به گفته بعضى ديگر در سال فتح مكه و به گفته بعضى ديگر در حجة الوداع آن را نسخ كرد.
    و اگر گفته شود درست است كه متعه زنان مباح شد، ولى در دو نوبت و يا سه نوبت از آن نهى شد، كه آخرين نوبت كه در آن حكم متعه استقرار يافت نهى تحريمى شد.

    پاسخ اين گفتار را يك به يك از نظر خواننده مى‏گذرانيم.

    اما اينكه گفتند حكم متعه به وسيله آيه مؤمنون نسخ شده.
    جوابش اين است كه آيه نامبرده صلاحيت اين نسخ را ندارد، براى اينكه معنا ندارد آيه ناسخ قبل از آيه منسوخ نازل شود، و آيه مؤمنون در مكه نازل شده، در روزگارى كه متعه تشريع نشده بود، و آيه متعه در مدينه نازل شد، علاوه بر اينكه كلمه(ازواجهم)كه در آيه مؤمنون آمده شامل متعه نيز مى‏شود، و با آيه متعه هيچ تعارضى ندارد تا بگوئيد ناسخ آن است، مگر زن متعه همسر آدمى نيست؟
    و مگر عقدى كه به اين منظور خوانده مى‏شود نكاح نيست؟
    و چرا نباشد با اينكه در اخبار صادره از مقام نبوت، و در كلمات مسلمانان دست اول و دوم يعنى صحابه و تابعين، متعه، نكاح ناميده شده، و آن را نكاح مدت‏دار خوانده‏اند، و اين اشكال كه اگر نكاح باشد بايد چنين زن و شوهرى از يكديگر ارث ببرند، و اگر بخواهند از يكديگر جدا شوند به وسيله طلاق جدا شوند، با اينكه در متعه نه ارث هست و نه طلاق، جوابش به زودى خواهد آمد انشاء الله.

    و اما اينكه گفتند حكم متعه به وسيله آيات ارث و طلاق و آيه تعدد زوجات نسخ شده.
    جوابش اين است كه نسبت‏بين آن آيات و بين متعه، نسبت ناسخ و منسوخ نيست، تا آنها ناسخ اين باشند، بلكه نسبتشان نسبت عام و خاص، و يا مطلق و مقيد است، چون آيه ميراث مثلا حكم كلى و عمومى كرده به اينكه همه زنان چه دائمى و چه موقت از شوهر ارث مى‏برند و شوهران از آنان ارث مى‏برند و سنت‏يعنى كلام رسول خدا(ص)اين عموم را تخصيص زده فرموده الا زن موقت كه از شوهر ارث نمى‏برد، و شوهر از او ارث
    نمى‏برد، و همه زنان وقتى بخواهند از شوهر جدا شوند به وسيله طلاق جدا مى‏شوند، به استثناى همسر موقت كه طلاق لازم ندارد، و مردان از زنان بيش از چهار نفر نمى‏توانند بگيرند، به جز نكاح متعه، كه بيش از چهار نيز جايز است، و شايد اين مفسرين به خاطر اين كه نتوانسته‏اند بين نسبت عام و خاص و نسبت ناسخ و منسوخ فرق بگذارند دچار چنين اشتباهى شده‏اند، و پنداشته‏اند بين آيات نامبرده و آيه متعه نسبت، ناسخ و منسوخ است.
    بله در مورد عام و خاص بعضى از اصوليين نظرشان اين است كه در بعضى صور عام ناسخ و خاص منسوخ مى‏شود، و آن در صورتى است كه اول دليل خاص از ناحيه شارع صادر شود، بعد دليل عام، كه در اين فرض دليل عام اگر در اثبات و نفى مخالف دليل خاص باشد ناسخ آن خواهد شد، ليكن هم اصل اين نظريه در جاى خود باطل است، و در فن اصول پنبه‏اش زده شده، و هم اينكه، مورد بحث ما را شامل نمى‏شود، چون آيات طلاق كه عام است در سوره بقره قرار دارد، و اين سوره اولين سوره‏اى است كه در مدينه طيبه نازل شده، و آيه متعه كه خاص است، در سوره نساء قرار دارد، كه بعد از سوره بقره نازل شده، و همچنين آيه تعدد زوجات كه هر چند در سوره نساء قرار دارد - ليكن قبل از آيه متعه واقع شده، و نيز آيه ارث كه آن نيز در سوره نساء قبل از آيه متعه قرار دارد، و اتفاقا سياق و زمينه آيات در اين سوره متحد است، و پيدا است كه آياتش يكى پس از ديگرى نازل شده"پس نمى‏توان احتمال داد كه آيه متعه قبل از آيه تعدد زوجات و قبل از آيه طلاق نازل شده باشد، ولى به حسب دستور بعد از آن آيات قرار گرفته باشد(مترجم)".
    پس حاصل اين شد كه در بحث ما خاص كه همان آيه متعه است‏بعد از عام قرار دارد، سبت‏به بعضى از عمومات در سوره‏اى قرار دارد كه بعد از سوره آن عام نازل شده، و نسبت‏به بعضى ديگر گو اينكه عام و خاص در يك سوره قرار دارند، اما خاص بعد از عام قرار گرفته.
    و اما اينكه گفتند آيه متعه به وسيله آيه عده سه حيض نسخ شده باشد، بطلانش از بطلان احتمالهاى گذشته روشن‏تر است، براى اينكه مگر كسى گفته: نكاح متعه عده ندارد تا بگوئى با آيه عده نسخ شده؟البته در متعه نيز عده هست، هر چند كه مقدار زمان عده در عقد دائم و عقد موقت مختلف است، و برگشت اين اختلاف به تخصيص است، نه نسخ، در نتيجه مجموع دليل متعه و دليل عده چنين مى‏شود: هر زنى كه از شوهر جدا مى‏شود، بايد سه حيض و يا سه طهر عده نگه دارد، بجز متعه كه او بايد فلان مقدار عده بگيرد.


    و اما اينكه گفتند حكم متعه به وسيله آيه تحريم كه چند صفحه قبل تفسير شد، و مى‏فرمود ازدواج شما با مادران و خواهران و غيره حرام است نسخ شده، از حرفهاى عجيبى است
    كه در اين مقام زده شده براى اينكه اولا آيه متعه دنبال آيه تحريم، و هر دو در يك زمينه و يك سياق قرار دارند، و اجزاء هر دو بهم مربوط و ابعاضشان به يكديگر متصل است، و با اين حال چگونه تصور دارد كه آيه متعه قبل از آيه تحريم باشد، و چگونه ممكن است گوينده‏اى كه دارد در يك زمينه سخن مى‏گويد صدر كلامش ناسخ ذيل آن باشد؟.
    و ثانيا آيه تحريم كجايش از نكاح موقت نهى كرده؟
    و حتى اشاره‏اى به اين معنا كرده است؟
    (وجدانا ما هر چه فكر مى‏كنيم)نه صريح آن نهى از نكاح موقت است، و نه حتى ظهورى در اين باره دارد، تنها چيزى كه آيه شريفه در مقام بيان آن است اصنافى از زنانند كه ازدواجشان با مردانى حرام است، در آخر اين را بيان مى‏كند كه غير از اين اصناف ازدواجشان و اگر كنيزاند خريدنشان اشكال ندارد، و ازدواج موقت نيز به بيانى كه گذشت ازدواج است، و ذيل آيه تحريم دلالت‏بر بى اشكالى آن دارد نه اينكه. از آن نهى كرده باشد، پس بين آيه تحريم و آيه متعه نسبت تباينى وجود ندارد، تا در مقام جمع بين آن دو گفته شود يكى ناسخ ديگرى است.
    بله چه بسا گفته باشند كه جمله: "و احل لكم ماوراء ذلكم ان تبتغوا باموالكم محصنين غير مسافحين"از آنجا كه حليت زنان را مقيد به مهر و به احصان بدون سفاح كرده شامل متعه نمى‏شود، چون در متعه كه ازدواج موقت است احصان نيست، - زيرا احصان عبارت است از ازدواج رسمى و دائمى - و به همين جهت است كه اگر مردى با داشتن زن متعه، زنا كند سنگسار نمى‏شود، چون زناى او زناى مرد داراى همسر نيست، پس همين دليل نمى‏گذارد جمله"و احل لكم ماوراء ذلكم"شامل متعه شود.
    ليكن اين سخن نيز باطل است، دليل بطلانش همان معنائى است كه ما براى كلمه احصان كرده گفتيم هر چند در سه معنا استعمال مى‏شود، ليكن در آيه شريفه منظور از آن احصان عفت است، نه احصان تزوج، زيرا اين كلام همانطور كه شامل نكاح مى‏شود،
    شامل ملك يمين كنيز خريدارى نيز مى‏شود، و به فرضى هم كه قبول كنيم مراد از احصان، احصان تزوج است، تازه مى‏گوئيم حكم عمومى سنگسار در مورد مرد داراى متعه تخصيص خورده، و مجموع دو دليل چنين معنا مى‏دهد، هر مردى كه داراى احصان تزوج است - كه اين كلى دو فرد دارد يكى دارنده زن دائمى، و ديگر دارنده متعه - اگر زنا كند بايد سنگسار شود، الا مردى كه زنش متعه باشد، نه دائمى كه به حسب سنت اعدام نمى‏شود، و اما كتاب خدا اصلا متعرض مساله نشده است.

    و اما اينكه گفتند حكم متعه به وسيله سنت نسخ شده، - علاوه بر اينكه چنين نسخى از
    اصل باطل است، به خاطر اينكه مخالف اخبار متواتره‏اى است كه دستور مى‏دهد براى تشخيص روايت صحيح از غير صحيح آن را عرضه بر كتاب كنيد، اگر مخالف كتاب بود به ديوارش بزنيد، و به كتاب مراجعه كنيد - اشكالى دارد كه در بحث روايتى انشاء الله مى‏آيد.

    كتاب: ترجمه الميزان ج 4 ص 431
    علامه طباطبايى



    پى‏نوشتها:
    1) روزه ايامى معين بر شما واجب شده پس كسى كه از شما مريض يا در سفر باشد...سوره بقره آيه 184.
    2) و چون از بيمارى و دشمنى ايمنى يافتيد، آنهائى كه عمره تمتع آورده‏اند و تا رسيدن احرام حج كامروائى كرده‏اند چنين و چنان كنند...سوره بقره آيه 196.
    3) در دين هيچ اكراهى نيست راه رشد و راه ضلالت روشن شد پس كسى كه به طاغوت كفر ورزد و به خدا ايمان آورد...سوره بقره آيه 256.
    4) سوره نساء آيه 4.
    5) سوره نساء آيه 20.
    6) و اگر طلاقشان داديد قبل از آنكه با ايشان همخوابگى كنيد نصف آن مهريه‏اى كه معين كرده‏ايد بايد بدهيد، تا آخر دو آيه، سوره بقره آيه 236 - 237.
    7) سوره مؤمنون آيه 5 - 6 - 7
    8) سوره طلاق آيه 1.
    9) سوره بقره آيه 228.
    10) سوره نساء آيه 12.
    (11) سوره نساء آيه 3.

    هر کس از جوانان شما توان مالی برای ازدواج ندارد الله بزرگ است اینگونه نکاح کند

    زنان شوهردار نيز بر شما حرام شده است به استثناى زنانى كه مالك آنان شده‏ايد , اين فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است و غير از اين زنان براى شما حلال است كه به وسيله اموال خود طلب كنيد در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد و زنانى را كه متعه كرده‏ايد مهرشان را به عنوان فريضه‏اى به آنان بدهيد و بر شما گناهى نيست كه پس از تعيين مبلغ مقرر با يكديگر توافق كنيد [كه مدت عقد يا مهر را كم يا زياد كنيد] مسلما خداوند داناى حكيم است (24)

    و هر كس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان آزاد پاكدامن با ايمان را به همسرى درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد و خدا به ايمان شما داناتر است از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد به شرط آنكه پاكدامن باشند نه زناكار و دوست‏گيران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج شما درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمى از مجازات زنان آزاد است اين پيشنهاد زناشويى با دختران جوان براى كسى از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است (25)


    این آیه مبارکه سوره نساء بیانگر نوعی نکاح آسان برای جوانان است که امر ازدواج را تعیین حدودی بسیار آسان میکند ولی این نوع ازدواج را در ایران اسلامی ندیدم . همانطور در آیه 24 میخوانید متعه یعنی کام گرفتید مهریه به عنوان فریضه بدید . درضمن میتوانند تعیین مبلغ مهریه کنند . در ادامه هم امر ازدواج بر ناتوان ازدواج شرایطی آورده که این امر بسیار آسان میشود . و صبر بر ما بهتر است . حال منتظر امام زمان هستیم چون انجام این دستور خداوند مستحب است .

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •