نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: جشنهاي ايران باستان در شهريور ماه

  1. #1

    Thumb جشنهاي ايران باستان در شهريور ماه


    یكم شهریور/ اورمزد روز

    هرمَزد روز از شهریورماه برابر با یکم شهریور در گاهشماری ایرانی جشن «فغدیه»، جشن خنك‌شدن هوا در خوارزم كه «فغربه» هم گفته شده است.

    سوم شهریور/ اردیبهشت روز

    جشن «کشمین»، جشنی ناشناخته در سُـغد باستان كه با بازاری همگانی همراه بوده است.
    چهارم شهریور/ شهریور روز

    جشن «شهریورگان»، جشنِ آتشی در ستایش و گرامیداشت «شهریور» (در اوستایی «خْـشَـتْـرَه‌وَئیریـه»، در پهلوی «شهرِوَر») به معنای شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته، و بعدها نامی برای یكی از اَمْشاسْپَندان.
    در «برهان قاطع» (جـلد سـوم، ص1316) به عنوان زادروز «داراب» (كورش) یاد شده است.
    هشتم شهریور/ دی به آذر روز

    دی به آذر روز از شهریورماه برابر با هشتم شهریور در گاهشماری ایرانی جشنی به نام جشن خزان یا جشن مُغان در برخی از شهرهای ایران به ویژه شهر دماوند، این جشن از جمله جشن های کهنی است که همراه با آتش افروزی بر بام خانه ها و چراغانی کردن و آذین بستن کوچه و خیابان برگزار می شده است. از جمله مراسم این جشن می توان به سوارکاری نیز اشاره کرد.انگیزه ی برپایی این جشن، پایان تابستان و آغاز فصل خزان می باشد.برخی نیز هنگام برپایی این جشن را در هجدهم شهریورماه دانسته اند. گویا دو جشن با نام جشن خزان برگزار می شده که جشن خزان نخستین در روز دی بآذر، برابر روز هشتم شهریور ماه انجام می¬شده و جشن خزان دیگر، هرمزد روز از مهرماه ، روز اول مهر. ابوریحان بیرونی از دو خزان نام می برد : خزان خاصه در هجدهم شهریور و خزان عامه در دوم مهر.
    خلف تبریزی درباره ی این جشن می گوید: « خزان روز هشتم باشد از شهریورماه قدیم و این روز جشن مغان است.»
    گردیزی نیز در «زین الاخبار»، جشن خزان را به روز پانزدهم شهریورماه منسوب میدارد. جیمز موریه از آخرین کسانی است که در سفرنامه اش ازبرگزاری این جشن در شهردماوند در روز هشتم شهریورماه یاد کرده است.

    پانزدهم شهریور/ دی به مهر روز

    بازار همگانی دیگری در سُـغد و فرارود (ماوراءالنهر) باستان. همچنین گردیزی در «زین‌الاخبار»

    جشن خزان را به این روز منسوب می‌دارد. بیست و پنجم شهریور / روز بزرگداشت سالخوردگان

    ارد روز از شهریورماه برابر با بیست وپنجم شهریور در گاهشماری ایرانی رسمی با پیشینه ی سه هزار ساله در بزرگداشت سالخوردگان و ارج نهادن به پدربزرگان و مادربزرگان در ایران باستان به نام « اشیش وانگ » ، که روز رحمت خدا، اخلاقیات و معنویات و روان پاک بود و تا کنون نیز در برخی از مناطق سرزمین های ایرانی با دیدار از بزرگان خانواده ادامه دارد.
    بیست و نهم شهریور / جشن انار



    از ماراسپند روز شهریورماه برابر با 29 شهریور در گاهشماری ایرانی برگزاری « جشن انارچینی » در پایان شهریورماه تا آغاز مهرماه در بخش تارم و روستاهای انبوده‎ و رودبار الموت‎ قزوین که همراه با شادی کردن و نواختن دایره و سورنا و دهل انجام میشود و پیش از آن کسی حق چیدن انار را ندارد.انار سنگان‎‎ و انار انبوده‎ مهمتـریـن محصولات‎‎‎ باغی‎‎ این‎ منطقه‎‎ است كه شهرت جهانی دارد و به‎ كشورهای‎ خارجی‎‎ نیز صادر می¬شود.

    گاهنبار پتیه شهیمگاه
    از اشتاد تا انارام روز از شهریورماه برابر با بیست¬وششم تا سی ام شهریورماه در گاهشماری ایرانی « پَتیه شَهیم »در اوستایی پئی تیش ههیه، به مانک پایان تابستان، سومین جشن از جشن های گاهنباری است.در باور سنتی زرتشتیان این جشن یادآور سومین مرحله ی آفرینش است و هنگام آفریده شدن زمین میباشد.
    مراسم این جشن نیز به مانند جشنهای گاهنباری دیگر است با این تفاوت که این جشن، جشن کشاورزی است و با گردآوری دانه ها در کشتزارها و چیدن میوه ها در باغها برگزار میشود. برخی از زرتشتیان ایران این گاهنبار را از 21ام تا 25ام شهریورماه برگزارمیکنند

    سی و یكم شهریور/ روز زیادی


    جشن پایان فصل تابستان و زمان گاهَنباری بنام «پَـتْـیـه شَـهیم» در اوستایی «پَـئیتیش هَـهْـیـه» به معنای «پایان تابستان».پیش از این و در كتاب «رصدخانه خورشیدی نقش‌رستم» با سازوكار‌هایی در آفتاب‌سنج‌های آن آشنا شدیم كه نشانگرِ آغاز هر یك از هفته‌های شهریور‌ماه بودند. بی‌تردید آن شاخص‌ها با جشن‌های متعددی كه در یكم، هشتم و پانزدهم شهریورماه، یعنی در آغاز هفته یكم، دوم و سوم این ماه برگزار می‌شوند، در پیوند هستند. حتی اگر همین جشن‌های شناخته شده امروزی، دیرینگی بسیار نداشته باشند، دستكم بازمانده‌ای از سنت جشن‌های دیرین در آن هنگام‌ها هستند.

  2. #2

    پیش فرض


    زادروز داراب (کورش) و مرگ مانی

    واژه "شهريور"، در اوستا "خشتره وييره" (Khashtra Vairy)، است که به زبان پهلوی "خشتور" و به زبان پارسی "شهريور" خوانده شد.

    "خشتره" که بخش نخست اين واژه باشد را به چم و معنی فرمانروايی و شهرياری و کشورداری و بخش ديگر يا "وييره" را آرزو شده دانسته اند. نام هایِ شهر و شهريار نيز از اين نام واژه برداشت شده اند.


    در شب و روز برگزاری شهريورگان، همانند ديگر جشن های پيشينيانمان، با سپاسگزاری از "اهورا مردا"، دانش کامل هميشه هست آغاز می کنند و سپس جشن است و شادی و همدلی و همداستانی. زن و مرد و خرد و کلان گرد هم می آيند و سرود می خوانند و پای می کوبند و دست می افشانند. برای تدارک و برگزاری اين جشن نيز همچون ديگر جشن های ايرانی، بزرگ و کوچک و زن و مرد به ياری و همياری و همکاری با يکديگر می پردازند. ميوه و خوراکی های گوناگون زينت بخش اين جشن می باشد


    شهريور روز از شهريور ماه مي باشد که روز چهارم ماه است (به تقويم هجري۳۰امردادماه) و به نام امشاسپند تواناي خشترا يا شهريور مي باشد جشن شهريورگان است . چنانکه گفته شد اين فرشته مظهر سلطنت آسماني و قدرت رحماني است و هميشه خواهان فر و بزرگي و نيرومندي مي باشد در جهان مادي نگهبان زر و سيم و فلزات ديگر و دستگير بينوايان و فرشته رحم ومروت است پادشاهان دادگر در تحت و حمايت اين فرشته مقتدر هستند نظر به همين صفات پاک است که ايرانيان قديم اين روز را جشن مي گرفتند و بفقرا احسان و اطعام مي نمودند چون اين جشن بپادشاهان دادگر بستگي دارد که نماينده سلطنت آسماني هستند لذا معمولا در اين جشن بايد بحضور پادشاهان بروند و شادباش بگويند.ابوريحان در صفحه ۲۵۱ترجمه آثار و الباقيه مي نويسد ((شهريور ماه روز چهارم آن شهريور روز است و آن به مناسبت توافق دو اسم جشن مي باشد و آنرا شهريورگان گويند . معني شهريور دوستي و آرزو است شهريور فرشته ايست که بجواهر هفتگانه از قبيل طلا و نقره و ديگر فلزات که برقراري صنعت و دوام دنيا و مردم بآنها بستگي دارد موکل است ))براي جشن شهريورگان از دو گونه ديگر مي توان برتري قائل شد اول اينکه در اين ماه محصولات کشت و زرع جمع آوري مي شود و چون معمولا براي بدست آوردن نتيجه هر کاري جشن و شادي لازم است لذا شهريورگان بمناسبت نتيجه گرفتن از نعمت کشت و کار و بدست آوردن محصولات بخصوص براي کشاورزان بهترين جشن وشادي است و در واقع جشن سر خرمن مي باشد .دوم اينکه در اين ماه پاييزه کاري شروع مي شود و چون معمولا هر کار نيکي را با شادي بايد آغاز کرد از اين لحاظ جشن شهريورگان را مي توان آغاز فصل جديد ديگري از هنگام کشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلايلي که ذکر شد جشن شهريورگان بخصوص براي کشاورزان از لحاظ جمع آوري محصول و بدست آوردن خرمن و همچنين از نقطه نظر شروع بکار پاييزه بهترين جشن و شادماني است و بهمين جهت است که نسبت به آن احترام زيادي قائل هستند و با شادي فراوان مراسم آنرا بجاي مي آورند.پس دوستان گرامي در کنار شادي هاي خود نيازمندان را فراموش نکنيد هر چند که در قلمرو پر گوهر ايران زمين نبايد نيازمندي معنايي داشته باشد اما صد افسوس!.....
    آنگونه که از متون مانوی برمی‌آيد، روز مرگ مانی در نزد مانويان يکی از بزرگترين جشن‌ها دانسته می‌شده و ظاهراّ به هنگام مرگ مانی اين روز برابر با جشن «بِـما/ بِـمو» نيز بوده است.
    به اين ترتيب، چهارم شهريورماه نه تنها هنگام جشن شهريورگان، بلکه همزمان با جشن زادروز داراب (کورش؟) و جشن درگذشت يا جانباختن مانی نيز است. همزمانی اين دو رويداد اخير از نگرگاهی ديگر نيز توجه برانگيز است: از سويی هنگام زايش پادشاهی بلندآوازه و کوششگر آرمان‌شهر ايرانی؛ و از سويی ديگر مرگ مانی درست در همين روز و دستاورد سلطه اهريمنی موبدان ساسانی بر ايران‌شهر و تباهی آرمان‌شهر ايرانی.
    مانی، پيامبر بزرگ و پاکدل و صلح‌جوی ايرانی، همه عمر شصت و يکساله خود را صرف گسترش پيام دين مانوی کرد. او برخلاف بسياری از اديان، تمامی پيامبران و اديان پيشين خود را به رسميت شناخت و گرامی داشت. مانی پيامبر دينی به تمام معنا فرهنگی و هنری بود که خود و پيروانش بيش از همه اديان ديگر از خود کتاب و آثار مکتوب و نگاره‌های بی‌همتا باقی گذاشتند. همچنين مانی پيام‌آور جهان‌شمول‌ترين دين جهان باستان بود که پيروانش به مدت قريب يک هزار سال در گستره‌ای از شمال اروپا تا شرق چين زندگی می‌کردند.
    يکی از شناخته‌شده‌ترين آيين‌های مانوی که در سراسر جهان امروز برجای مانده و بکار می‌رود و يادمان آن نيکومرد آشتی‌جوی ايرانی است، شيوه دست دادن مردمان با دست راست است.
    مانی، سرنوشت تلخی داشت. سرنوشت تلخ و هميشگی مردان بزرگ تاريخ ايران، و قربانيان اتحاد شوم حکومتداران، اشراف و روحانيان. اتحاد قدرت و ثروت و نيرنگ.
    داستان بسيار ساده بود. همانگونه که بعدتر با مزدک و ديگران هم اجرا شد. مانی را به جلسه مناظره با موبدان در حضور بهرام يکم دعوت می‌کنند و او را به جرم «کفر» محکوم به مرگ می‌کنند. او در زندان نه تنها از پيام دين و آرمان خود دست بر نمی‌دارد و توبه نمی‌کند؛ بلکه از هر فرصتی برای اندرز و شناساندن دين و انديشه‌های خود برای جامعه نيک بشری بهره می‌برد.
    مانی به حکم موبدان پيرو صلح و آشتی و با تأييد بهرام‌شاه در شهريورروز از شهريورماه سال ۲۷۶ ميلادی و در روزی که لابد ديگر موبدان سرگرم آراستن مجلس جشن شهريورگان يا آيين آرمان‌شهر ايرانی بوده‌اند، پس از شکنجه‌های هولناک کشته می‌شود و پيکرش را برای مدتی طولانی بر دروازه گنديشاپور می‌آويزند. دروازه‌ای که تا سدها سال بعد به نام «دروازه مانی» خوانده می‌شده است

  3. #3

    پیش فرض

    شهريور امشاسپند را ما مي ستاييم ‏، رحم و مروت را كه غمخوار بيچارگان است ما مي ستاييم


    (((شهريورگان به همه همكيشان خجسته باد )))


    در اوستا، از شهريور به عنوان كشور جاوداني اهورامزدا، سرزمين فناناپذير و بهشت برين نام برده شده است و انسان بايد چنان زندگي كند كه پس از مرگ، شايسته اين مملكت شود. در انديشه اشوزرتشت، انسان به واسطه «انديشه نيك» است كه «راه راستي» را دنبال مي كند و به «كمال» و «بي مرگي» دست مي يابد و بدان وسيله به «شهرياري» مي رسد. بدين گونه است كه انسان مي تواند در سرشت خدا سهيم باشد. در حقيقت، وظيفه ديني انسان اين است كه با منبع غايي يا آفريدگار يكي باشد.
    در بند هفتم هفتن يشت كوچك آمده است: «... شهريور امشاسپند را ما مي ستاييم، فلز گداخته را ما مي ستاييم، رحم و مروت را كه غمخوار بيچارگان است ما مي ستاييم.» چون شهريور نگهبان فلزات است، از اين رو، او را دستگير فقرا و فرشته رحم و مروت نيز خوانده اند. يكي از وظايف شهريور نيز شفاعت درويشان نزد هورمزد است. همچنين گفته شده شهريور آزرده و دلتنگ مي شود از كسي كه سيم و زر را بد بكار اندازد يا بگذارد كه زنگ بزند.

  4. #4

    پیش فرض

    جشن شهريورگان:
    This image has been resized. Click this bar to view the full image. The original image is sized 652x1086.

    جشن شهريورگان:


    در تقويم زردشتياننيز هر روز ماه نامي دارد، روز اول ماه به نام اهورامزدا و شش روز بعدي به نامامشاسپندان نامگذاري شده است.
    و در اين ميان، ماه ششم سال و روز چهارم هرماه نام شهريور را بر خود دارد. و روز شهريور از ماه شهريور جشني بوده به نامشهريورگان كه بنا به قولي آن را «آذرجشن» نيز مي گفتند (آثار الباقيه ابوريحانبيروني). شهريور با نام اصلي خْشَثْرَه وَئيريَه (Xšaθra – Vairya) به معنيشهرياري و سلطنت مطلوب است. اين امشاسپند نرينه مظهر توانايي، شكوه، سيطره و قدرتآفريدگار است. در این روز در ایران باستانایرانیان پس از آنکه در بامداد به آتشکده می رفتند و اهورامزدا را ستایش می کردندفلزهای کهنه را از انبارها بیرون می آورده, نو می نمودند و آن پس به شادی و پایکوبیمی پرداختند.
    از اينجهات مي توان گفت شهريور انتزاعي ترين امشاسپندان است. همكاران او ايزد مهر، ايزدخورشيد و ايزد آسمان هستند و ايزدان هوم، بُرز، اردوي سوره اناهيتا و سوك نيز جزو ياران او به شمار آمده اند. او پشتيبانفلزات است و فلزات نماد زميني او هستند. اوست كه در پايان جهان همه مردمان را باجاري كردن فلز گداخته اي خواهد آزمود.
    دشمن اصلي شهريور سَوْروَه Saurva (سَروَه / ساوول) است كه درواقع سَرديوِ «حكومت بد» و «ستمكاري» و «هرج و مرج» و «مستي» است.
    در اوستا، از شهريور به عنوان كشور جاوداني اهورامزدا،سرزمين فناناپذير و بهشت برين نام برده شده است و انسان بايد چنان زندگي كند كه پساز مرگ، شايسته اين مملكت شود. در انديشه زردشت، انسان به واسطه «انديشه نيك» استكه «راه راستي» را دنبال مي كند و به «كمال» و «بي مرگي» دست مي يابد و بدان وسيلهبه «شهرياري» مي رسد. بدين گونه است كه انسان مي تواند در سرشت خدا سهيم باشد.
    در بندهفتن يشت كوچك آمده است: «... شهريور امشاسپند را ما مي ستاييم، فلز گداخته راما مي ستاييم، رحم و مروت را كه غمخوار بيچارگان است ما مي ستاييم.» چون شهريورنگهبان فلزات است، از اين رو، او را دستگير فقرا و فرشته رحم و مروت نيز خواندهاند. يكي از وظايف شهريور نيز شفاعت درويشان نزد هورمزد است. همچنين گفته شدهشهريور آزرده و دلتنگ مي شود از كسي كه سيم و زر را بد بكار اندازد يا بگذارد كهزنگ بزند.
    در كتاب پهلوي بُند هشتن آمده است كه هر گُلي از آنِ امشاسپندي است و «شاه اِسپَرغم» مختص شهريور است. همچنين در اين كتاب، درباره تن مردمان نيز آمدهاست: «اين نيز پيداست كه هر اندامِ مردمان از آنِ مينويي است؛ جان و هر روشنيِ باجان از آنِ هورمزد است. گوشت (از آنِ) بهمن، رگ و پي (از آنِ) ارديبهشت، استخوان )از آنِ) شهريور، مغز (از آنِ) سپندارمد، خون (از آنِ) خرداد و پشم و موي (از آن)امرداداند.»
    در كيهانشناسي ايرانيان، آسمان بلورين كه گيتي را چون دُري فرا گرفته است و بر زمين مسلطاست، به شهريور، شهريار آرماني، آيينه آفتاب و سرور فلزات تعلق دارد. و از آنجا كهآسمان و زمين به نوعي با هم جفت اند، پاسداران آنان، شهريور و سپندارمد نيز بيشتراوقات با هم مي آيند. دور نيست زردشت در آسمان بلورين و افراشته كه ارباب وار گردزمين را به منظور حفاظت فرا گرفته است، رابطه معقولي با اطاعت فرودستانه زمين ميديده است. اما با وجود عظمت آسمان به عنوان نماد، از آنجا كه آسمان پديده اي غيرملموس و دور از دسترس بوده است، ناچار خصوصيت ديگر شهريور، بستگي او با فلز رويزمين، آدمي را با آفرينش متعلق به او مربوط مي سازد. به اين ترتيب، شهريور با آسمانفلزي بالا گرفته، رود فلز مذاب و زره و سلاح رزمندگان مربوط است.
    ظاهراتصوري كه از اين ملكوت وجود دارد، هم شامل بهشت مي شود كه آن سوي آسمانِ پيدا واقعاست، و هم شهرياري خداوند را روي زمين در بر مي گيرد. لقب Vairya كه به شهريور ميدهند دلالت بر چيزي «مطلوب» يا «خواستني» مي كند. همان گونه كه مسيحيان مي گويند: «ملكوت خداوند خواهد آمد»، زردشتيان نيز آرزومند گسترده شدن شهرياري خداوند بر رويزمين هستند.
    اما شهريور امشاسپند نقش مهمي نيز در پايان جهان ايفا مي كند. هنگامي كه سوشيانس، موعود زردشتي، ظهور مي كند تا بدكاران را عقوبت كند و دينِ بهرا بگستراند، سپاهي بر مي انگيزد و به كارزار ديو اَشموغي (اَهلَموغي)، ديو بدعت،مي رود. آن ديو به بالا و پايين زمين مي دود و سرانجام در سوراخي فرو مي رود وشهريور امشاسپند بر اين سوراخ فلز گداخته مي ريزد و او را محبوس مي كند تا سرانجامبه دوزخ افتد. با توجه به مفاهيمي كه شهريور امشاسپند در بر دارد و با توجه به نقشيكه در آفرينش و نيز در پايان جهان ايفا مي كند. اما همان طور كه گفته شد، اين جشن به نوعي باآتش نيز پيوند خورده است. مي دانيم كه مهم ترين جشن آتش ميان ايرانيان جشن سده بودهاست اما سده تنها جشنآتشي نيست كه در ميان ايرانيان رايج بوده.
    بيروني از قول زادُويهبن شاهُويه نقل مي كند كه مي گويد: «اينجشن، آذرجشن ناميده شده يعني جشن آتش هايي كه در خانه هاي مردم است. زمان اين جشندر آغاز زمستان بوده، و رسم بر اين بود كه در درون خانه ها آتش هاي بزرگ بيفروزند وشوق بسياري در ستايش و پرستش خدا نشان دهند،‌ و مردم گردهم مي آمدند كه غذا درستكنند و به شادماني بپردازند. آنان بر اين باورند كه هدف از اين كار راندن سرما وستروني زمستان است، و اين كه گرمايي كه آتش پخش مي كند،‌ اثر زيبانبخش همه آنچيزهايي را كه به گياهان در جهان آسيب مي رساند، دور مي كند. و روش آنان در اينمورد مانند روش مردي است كه با سپاهي گران براي نبرد با دشمن به راه مي افتد»
    در اين روايت تنها چيزي كه عجيب به نظر مي رسد،‌ زمان برگزاري اين جشن استكه آغاز زمستان گفته شده در حالي كه چهارم شهريور ماه در موسم گرماست. براي توجيهاين مطلب، ايران شناس فقيد دانماركي آرتور كريستن سن تحقيقاتي كرده و نتيجه گرفتهاست كه يك جابه جايي تقويمي وجود داشته كه بر موعد آذرجشن اثر گذاشتهاست.
    براي جشن شهريورگان از دو گونه ديگر مي توان برتري قائل شد اول اينکه در اين ماه محصولات کشت و زرع جمع آوري مي شود و چون معمولا براي بدست آوردن نتيجه هر کاري جشن و شادي لازم است لذا شهريورگان بمناسبت نتيجه گرفتن از نعمت کشت و کار و بدست آوردن محصولات بخصوص براي کشاورزان بهترين جشن وشادي است و در واقع جشن سر خرمن مي باشد .دوم اينکه در اين ماه پاييزه کاري شروع مي شود و چون معمولا هر کار نيکي را با شادي بايد آغاز کرد از اين لحاظ جشن شهريورگان را مي توان آغاز فصل جديد ديگري از هنگام کشت و زرع دانست و آنرا مورد احترام قرار داد با دلايلي که ذکر شد جشن شهريورگان بخصوص براي کشاورزان از لحاظ جمع آوري محصول و بدست آوردن خرمن و همچنين از نقطه نظر شروع بکار پاييزه بهترين جشن و شادماني است.

  5. #5

    پیش فرض

    نيايش شهريورگان

    «همه‌ی نیکی‌هایی را که از آن تو است
    آن‌ها را که بود‌‌‌‌ و هست و خواهد‌‌‌‌ بود‌‌‌‌
    به مهربانی خویش به ما ارزانی فرما
    به د‌‌‌‌ستیاری منش نیک، فرمانروایی شایسته‌ی باور و راستی
    بهروزی ابد‌‌‌‌ی تن ما را بیفزای.»

    گات‌ها


کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •